قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

برنامه هاى انسان ساز قرآن


 
قرآن مجيد براى هدايت انسان ها به سوى صراط مستقيم نازل شده است و دربردارنده تمام برنامه هايى است كه با فطرت و طبيعت انسان هماهنگ است و عمل به آن برنامه ها سعادت دنيا و آخرت انسان را تضمين و تأمين مى كند . قرآن مجيد با رعايت سه مقدمه : 1 ـ انسان در زندگى خود هدفى دارد ( سعادت زندگى ) كه بايد در راه به دست آوردن آن در طول زندگى تلاش و كوشش نمايد  2 ـ اين فعاليت بدون برنامه نتيجه بخش نخواهد بود . 3 ـ اين برنامه را نيز بايد از كتاب فطرت و آفرينش خواند و به عبارت ديگر از تعليم الهى فرا گرفت ، شالوده برنامه زندگى انسان را به اين صورت ريخت :اساس برنامه خود را خداشناسى قرار داد و اعتقاد به يگانگى خدا را اولين اساس دين شناخت و پس از شناسانيدن خدا ، معادشناسى ـ اعتقاد به روز رستاخيز كه در آن پاداش و كيفر كردار نيك و بد انسان داده خواهد شد ـ را از آن نتيجه گرفت و اصل ديگر قرار داد و پس از آن پيامبرشناسى را از معادشناسى نتيجه گرفت زيرا پاداش اعمال نيك و بد بدون ابلاغ قبلى ـ كه از طريق وحى و نبوت انجام مى پذيرد ـ ، صورت نمى بندد و آن را نيز اصل ديگر قرار داد . بر اين اساس اعتقاد به يگانگى خدا و اعتقاد به نبوت و اعتقاد به معاد را اصول دين اسلام شمرد .پس از آن در مرتبه تالى ، اصول اخلاق پسنديده و صفات حسنه مناسب اصول سه گانه را كه يك انسان واقع بين با ايمان بايد واجد آنها و متصف به آنها باشد ; بيان نمود .پس از آن قوانين عملى كه در حقيقت حافظ سعادت حقيقى و زاينده و پرورش دهنده اخلاق پسنديده و بالاتر از آن عامل رشد و ترقى اعتقادات حقّه و اصول اوليه مى باشند ، را تأسيس و بيان داشت .زيرا هرگز قابل قبول نيست كسى كه در مسائل جنسى يا در دزدى و خيانت و اختلاس مال و برداشتن كلاه مردم هيچ گونه بند و بارى ندارد ، صفت عفت نفس داشته باشد يا كسى كه شيفته جمع آورى مال است و مطالبات مردم و حقوق واجبه مالى را نمى دهد ، با صفت سخاوت متصف شود يا كسى كه به عبادت خدا نمى پردازد و هفته و ماهى به ياد خدا نمى افتد واجد ايمان به خدا و روز رستاخيز و داراى سمت بندگى باشد .خلاصه قرآن مجيد به ريشه هاى اصلى اسلام ـ كه سه بخش كلى را تشكيل مى دهد ـ مشتمل است ، به اين ترتيب :
1 ـ اصول عقايد اسلامى كه نوعى از آن اصول سه گانه دين است يعنى توحيد و نبوت و معاد و نوعى عقايد متفرع بر آنها است مانند لوح و قلم و قضا و قدر و ملائكه و عرش و كرسى و خلقت آسمان و زمين و نظائر آنها .
2 ـ اخلاق پسنديده .
3 ـ احكام شرعيه و قوانين عملى كه قرآن كريم كليات آنها را بيان فرموده و تفاصيل و جزئيات آنها را به بيان پيامبر اكرم  (صلى الله عليه وآله) واگذار نموده است و پيامبر اكرم  (صلى الله عليه وآله) نيز ـ به موجب حديث ثقلين كه همه فرق اسلامى به نحو تواتر نقل نموده اند ـ بيان اهل بيت  (عليهم السلام) خود راقائم مقام و جايگزين بيان خود قرار داده است 5 .با پيمودن راه قرآن كه راه فطرت و طبيعت است سعادت آدمى تأمين مى شود و انحراف از قرآن و به عبارت ديگر انحراف از صراط مستقيم حق نه اين كه تمدنى را به معناى حقيقى به وجود نمى آورد بلكه فضايى مى سازد كه در آن فضا وحشى گرى و ظلم و ستم و پايمال شدن حقوق انسان ها به اوج نهايى مى رسد و فرياد ستم ديدگان به جايى و به كسى نمى رسد .
 تمدن حقيقى و تمدن دروغين
تمدن دو جنبه دارد : جنبه مادى و جنبه روحى ;جنبه مادى ، همان نيروى حسّى و تمام آن چيزهايى است كه از حس پيروى مى كند و يا آن را مدد مى رساند همانند اختراعات و اكتشافات از نيروى بخار و برق و اتم گرفته تا اتومبيل و هواپيما و فضاپيما و كشتى و زيردريايى ، بديهى است كه همه اين نيروها مادى هستند و همچنين آنچه براى آسايش زندگى روزانه مردم پديد آمده ، نظير ماشين هاى خود كار حتى وسائلى كه براى رسيدن به اين هدف به كار مى گيريم مانند علوم رياضى و طبيعى ، در شمار نيروهاى مادى هستند زيرا نتيجه آنها براى زندگى انسان همين اختراعات و اكتشافاتى است كه آسايش و رفاه مادى آدمى را فراهم مى آورند حتى آموزشگاه ها و دانشگاه هايى كه بدين منظور تعليم مى دهند همه از نيروهاى مادى تمدن به شمار مى آيند .اما جنبه روحى يا نيروى معنوى تمدن ، عبارت از هدف هاى شريف انسانى و اخلاقى و كوشش در راه رسيدن به آنهاست .كوشش براى بهبود روابط انسان ها و بالا بردن شعور اجتماعى و افزايش آگاهى افراد از نظر سياسى و عادت دادن انسان ها به اين كه در راه فضيلت و مصلحت انسان ها گام بردارند و درباره نيكى و زيبايى بينديشند و آرمان هايى براى رستگارى آدميان داشته باشند و دل هايشان به مهر هم نوع بتپد و همچنين وضع قانون هايى براى تعليم و تربيت صحيح مردم و پديد آوردن بنيادهايى براى تغذيه روح انسان ها و در راه نيكى به انسان ها همه و همه جنبه روحى تمدن و از نيروهاى معنوى آن است .هيچ تمدنى را تمدن راقى و حقيقى نمى نامند مگر آن كه داراى هر دو جنبه باشد و اين دو جنبه در آن به شكل متعادل و متوازنى پديد آيد .
 

بر گرفته از کتاب معاشرت استاد حسین انصاریان

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه