قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

تمدن روزگار


اينك در پرتو اين اجمال نگاهى به تمدن اين روزگار ـ كه در همه جوانب و خصوصيات منحرف از حق و از صراط مستقيم است ـ بيفكنيم كه از اين قرار آيا تمدنى كه مى گويند از آن برخوردار شده ايم تمدن صالحى است يا فاسد ، تمدن راقى است يا راكد ، پايه اميد انسان است يا مايه نااميدى انسان ؟تمدن امروز از لحاظ نيروى مادى به پيروزى بى نظيرى رسيده ولى از نظر نيروى روحى شكست سختى خورده و به پستى هايى كه كم تر انتظار مى رفت گراييده است .آنان كه زرق و برق ظاهر وزيب و زيور صورت و آسايش مادى و تن آسايى را خوش مى دارند ، براى تمدن مادى امروز آن قدر كف زده اند و آن قدر هورا كشيده اند كه صدايشان گرفته و دست هايشان از كار افتاده است ! ولى آنان كه در انسان تعالى روح او را مى طلبند و زيبايى صورت را بدون زيبايى سيرت نمى خواهند و هماره در پى رستگارى روان آدمى اند ، از تمدن امروز نااميد شده اند و گروهى يكسره دل از اين تمدن بركنده در جهان رؤياهاى خود سير مى كنند و مدينه فاضله را در خواب و خيال مجسم مى سازند و جز در خواب و خيال نمى دانند .هواپيماها پهنه آسمان را تسخير كرده اند ، فضاپيماها انسان را به كره ماه رسانده اند و رسيدن به بعضى از سياره ها را در نوبت گذارده اند ، زير دريايى ها به اعماق اقيانوس ها مى روند ، نيروى برق و اتم آنچه را كه نشدنى بود شدنى كرده است ، با فشار بر يك تكمه ، روشنايى و گرما و سرما و خوراك و پوشاك و آب و هوا و آنچه براى زندگى مادى بخواهى حاضر است ، با وسائل عجيب و غريب از اين سوى جهان با آن سوى جهان ارتباط گفتارى و تصويرى برقرار مى شود .شمارش اين اختراعات و اكتشافات تمدن امروز كار دشوارى است ، تو گويى كه جهان همه رازهاى خود را از آغاز آفرينش در سينه نگه داشته بود تا امروز همه آن ها را به مردان مخترع و مكتشف تمدن حاضر باز گويد ، تو گويى كه در اين روزگار ، طبيعت در صدد تصفيه حساب اسرار خود برآمده است .ولى فريب اين ظواهر را نبايد خورد ، يك ضرب المثل تازى مى گويد : « خانه و آرايش آن فريبت ندهد ، آن كه در آن ساكن است آب خوش از گلويش پايين نمى رود » به مكان نگاه كن به ساكنان نظر كن تا ببينى كه مشكل بيكاران ، بحران جوانان ، افزايش روزانه ساكنان تيمارستان ها ، مردم نااميد و بى خانمان ، جنگ هاى خونى و ننگين در گوشه و كنار جهان به ويژه در آسيا و افريقا و امريكاى لاتين ، زور و فشار و تجاوز و تعدى از هر گونه و به هر بهانه ، مسلح بودن دولت ها به انواع سلاح هاى مخرب و كشتار جمعى ، فريب ها ، دروغ ها ، دزدى ها ، راهزنى هاى زمينى و هوايى و دريايى ، فسادهاى اخلاقى و رسوايى هاى جنسى و از اين گونه ناروايى ها و كج روى ها و تباهى ها همه و همه در اين خانه زيبا ، در اين كاخ با شكوه تمدن امروز رخ مى دهد !در اين قصر مجلل آدم هاى خوشبخت كجا هستند ؟ اين كشتى زيباى پر از بار و بنه و آكنده از توشه سفر به كدام كرانه امن و امان خواهد رسيد ؟برتولدبرشت در يكى از كتاب هاى خود مى نويسد :« در جامعه اى كه پول در آن فرمان رواست و به دست آوردن پول جز از راه بدى ميسّر نيست نيكى دروغ مى شود ! ! » .توماس مان در مقدمه كتاب « آخرين نامه هاى شهيدان » نوشته است :« در جهانى كه به يك سير قهقرايى خطرناك افتاده و در آن كينه خرافى با وحشت عمومى دست به دست هم داده ، در جهانى كه نارسايى فرهنگى و اخلاقى آن ، سرنوشت بشريت را به دست سلاح هاى مخرب كه سرعتى كراهت آور دارند سپرده است ، سلاح هايى كه انبار شده اند تا اگر لازم باشد جهان را به ويرانه اى تبديل كنند ـ چه تهديد سفاهت آميزى ! ـ كه پيرامونش را ابرهاى مسموم فراگرفته است ، كاهش سطح فرهنگ ، مُثله شدن آموزش ، بى رگى و بى غيرتى در پذيرفتن امور سراسر فريب و تزوير يك دادگسترى سياسى ، جنت مكانى ها ، سودپرستى كور ، از ميان رفتن وفادارى و ايمان كه از دو جنگ جهانى تراويده يا دست كم بر اثر دو جنگ رونق گرفته است ; در برابر جنگ جهانى سوم كه نيستى بشرى و زندگى او را به دنبال خواهد داشت حفاظى بس نارساست » .هومان لومر در كتاب « راه ها و آينده بى نوايى » مى گويد :« هرقدر دستگاه ها و وسيله ها بيشتر خودكار مى شوند و هر قدر توفيق در زمينه علم و تكنيك بيشتر به دست مى آيد ، پيوسته بر تعداد مناطق فقيرنشين و بر ارقام ساكنان اين مناطق افزوده مى گردد » .سنكا فيلسوف رومى مى گويد :« فقير آن نيست كه كم دارد بلكه آن است كه بيشتر مى طلبد » .راز همه اين تيره روزى ها در طغيان جانب مادى تمدن بر جانب روحى آن از اين رو تمدن امروز نتوانسته است آدمى را به ديده اعتبار بنگرد و هر چند فاصله ها را كوتاه كرده و جدايى ها را از ميان برداشته و جهان بزرگ را در واقع كوچك ساخته و همه جهانيان را ساكنان يك خانه كرده است ولى نتوانسته فاصله روانى ميان مردمان را و دورى روح ها را و جدايى دل ها را از ميان بردارد ، مكان ها را به هم نزديك ساخته ولى ساكنان آن را از هم دور ساخته است ، در علوم جغرافى پيشرفت كرده است ولى در علم اجتماعى و انسان شناختى و انسان سازى به جايى نرسيده است .كوه ها ، دشت ها و اعماق زمين و فضا و دريا را كشف كرده و حتى به دل ذره نيز راه يافته ولى قلب انسان را نتوانسته تسخير كند و به دل آدميان راه نيافته است ، از نظر جغرافيايى به وحدت انسان كمك كرده ولى از نظر اجتماعى به تفرقه ميان آدميان كوشيده است ، تمدن امروز بسيار شگرف ، شگفت و تواناست ولى بسيار ناآگاه ، نابينا و ناشكيباست .تمدن امروز پرسيده است كه چگونه زندگى مى كنيم و چگونگى زندگى را بهبود بخشيده ، ولى نپرسيده است كه براى چه زندگى مى كنيم و براى چه بايد زندگى كنيم و هدف زندگى چيست ؟
تمدن امروز در پاسخ دادن به اين پرسش ها خاموش است ، البته علم مى تواند چگونگى زندگى را بهبود بخشد ولى نمى تواند هدف زندگى را تعيين كند ، علم ، مددى براى چندى زندگى است ولى راهنماى چونى آن نيست .
تمدن جديد انديشه « ناسيوناليزم » را نيرو بخشيد ولى همين انديشه به صورت افراطى آن ، وبال گردن جهان شد و بدبختى ها به بار آورد . در روزگاران گذشته خانواده را وحدتى بود ، آنگاه نوبت قبيله رسيد و سپس هنگام شهر و شهريگرى شد ، پس از آن در پى ديانت واحد و به عبارت ديگر مليّت رفتيم و در تمدن جديد ملت را در نظر گرفتيم ولى در همه اين راه ها و رفتارها روى روزى را نديديم ، با اين وضع جهان از اين ملال رهايى نخواهد يافت مگر آن كه تمدنى پديد آيد كه انسانيت را وحدت اصلى و هدف اساسى و كمال مطلوب خود بداند .اهل تمدن امروز اخلاق را هم به ملاحظات مادى رعايت مى كنند ، برنامه هاى تعليم و تريبت را يا بر اساس تعصب وطن پرستى و يا به خاطر دست يابى به شغل ها و كارهايى كه پول بيشتر در مى آورد تهيه و تنظيم مى كنند .اموال دولت هاى جهان غالبا يا صرف اغراض جنگى و يا هوا و هوس هاى سررشته داران امور مى شود ، كارخانه هاى بزرگ و ماشين هاى غول آسا سبب شده اند كه دارندگانشان به انسان همانگونه بنگرند كه به پيچ و مهره كوچك و ناچيزى در آن دستگاه هاى بزرگ مملوك خود مى نگرند ! بدينگونه ماده و ماده پرستى همه انديشه دست اندركاران تمدن امروز را كه اقتصاددانان و عالمان و سياستمداران باشند فرا گرفته است .در اين گير و دار اگر كسى براى اصلاحات روحى يا اصلاحات اخلاقى دم زند تو گويى نغمه ناسازى سر داده يا سخن ياوه اى گفته و انديشه كهنه اى عرضه داشته است ، آش زندگى تا جايى شور شده كه يكى از سرآشپزان تمدن يعنى رئيس سازمان ملل متحد در زمان اوج بحران خاورميانه عربى نوميدانه در سازمان ملل گفت :« هيچ گاه در تاريخ بشر اخلاق سياسى و اخلاق بشرى به طور كلى تا اين حد سقوط نكرده بوده است ،آيا پس از آن براى جلوگيرى از اين سقوط غم انگيز و يا جبران آن ، چه كرده اند ؟ چه اقدامى به عمل آورده اند ؟ آيا اين سخن از چنان مقام رسمى جهانى ، اعلام ورشكستگى معنوى تمدن امروزى نيست ؟ !تمدن امروز در ستايش مقام عقل و در سنجش بهاى آن ، راه افراط پوييده است . پايه گذاران اين تمدن با شيفتگى نابخردانه اى ، تنها عقل را بنيان شايسته زندگى شمرده اند . نتيجه ستايش عقل ، پيشرفت شگرف دانش و پيدايش افزارهاى شگفت انگيزى است كه آدمى را تا اوج آسمان ها فرا برده است ولى دريغ كه پس از اين سير عجيب ، تازه به اين حقيقت دست يافته اند كه تنها عقل و فرزندش علم و آنچه دانش ببار آورده ; راه خوشبختى و رستگارى آدمى نبوده و نيست . اين عيب اگر بتوانيم آن را عيب بناميم از ارسطو و تعاليم او سرچشمه گرفت كه تنها عقل را داور كل مى دانست » .قرن نوزدهم با تحولات بزرگ اقتصادى وقرن بيستم با تحولات بزرگ اجتماعى رفته رفته به آدمى فهماند كه اين تمدن ـ تمدنى كه تنها بر پايه عقل و علم بنيان نهاده شده است ـ چيزى كم دارد و اين نقصان است كه موجب طغيان ها مى شود و اين كمبود است كه نسل امروز را منكر بود و نبود ساخته است . نقصان اين تمدن و كمبود آن چيست ؟ همان جنبه روحى كه در آغاز اين مقاله به آن اشارت رفت . بديهى است كه منكر مزيت علم نمى توان شد ولى علم به تنهايى كافى نيست  .

بر گرفته از کتاب معاشرت استاد حسین انصاریان

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه