اما داستانش چه شد؟
«وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ»
اين تعبير عجيبى است، «أَخْلَدَ»، اخلاد از خلود است؛ يعنى هميشگى. بايد ببينم اين «أَخْلَدَ» را چه كسى ايجاد كرد؟ متن آيه شريفه دارد: تمايلات بى مهار او،
«وَ اتَّبَعَ هَواهُ»
كلمه «هَواهُ» * يعنى مجموعه تمايلات بى مهار كه اين ها به زنجيرهاى سنگين تبديل مى شود، انسان را به عالم طبيعت مى چسباند و روح، ديگر نمى تواند اين بدن به زنجير كشيده به طبيعت را به جانب خدا حركت دهد. اين شخص، بى دين، بى ميل به خدا و از عبادت فرارى مى شود، اما عجيب همّت پيدا مى كند كه براى بدن بدود.
تمايلات بى مهار است؛ يعنى بدن نه در شكم و نه در شهوت، اصلًا سيرى نشان نمى دهد. در پول مى گويد: دو، سه، پنج، ده ميليارد. در زن مى گويد: دو، سه، چهار، پنج زن، در كتاب ها نوشته اند كه گاهى بعضى از شاهان، در حرم سراهاى خود با آن خرج گزاف، بالاى هزار زن جوان داشتند و چه ظلمى به اين زنان جوان مى شد. بر فرض كه بدن با اين تمايلات بى مهارش با هر زنى يك بار بتواند باشد، هزار زن، يعنى هر سه سال يكبار نوبت هر زن مى شد، آن هم زن جوان. اين جنايت بدن و تمايلات بى مهار است.
يا مى گويد:
«لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ما أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ»
تمام ثروت روى زمين را به اين ها بدهى، دل آنها آرام نمى شود.
منبع : پایگاه عرفان