قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

هدايت‏

 

   منابع : کتاب عرفان اسلامی جلد سه     نوشته: استاد حسین انصاریان 

 

طاعت و عبادت عبد نسبت به حضرت حق، علامت اين است كه نور هدايت الهى اتصال به عبد پيدا كرده و معصيت و تخلف و گناه انسان علامت دورى از حق و گمراهى و ضلالت است و ريشه هدايت و ضلالت را بايد در ذكر و غفلت جستجو كرد.

مسئله هدايت از مهم ترين و ريشه دارترين مسائلى است كه در كتب آسمانى به خصوص در قرآن مجيد و روايات و اخبار اسلامى مورد توجه قرار گرفته است.

موضوع هدايت به حدّى درخور اهميت و ارزش است كه با هستى تمام موجودات عالم اعم از غيبى و شهودى بستگى دارد.

هدايت بر تمام هستى و كلّ عالم اشراف دارد و موجودى از موجودات نيست مگر اين كه منوّر به نور هدايت است.

اگر هدايت نبود، موجودى به وجود نمى آمد و بر فرض به وجود آمدن قدرت ادامه هستى نداشت.

در خانه با عظمت آفرينش اگر عنصرى از عناصر از گردونه پرقيمت هدايت بر فرض محال بتواند بگريزد، هم فاسد مى شود هم مفسد.

نظام متين و محكم هستى بر اصل هدايت استوار است و هدايت براى موجودات عالم به منزله ريشه زنده و فعال درخت براى تنه و شاخ و برگ و رشد درخت است.

موجودى از موجودات و عنصرى از عناصر خلق نمى شوند مگر اين كه در راه نورانى هدايت قرار گيرند.

اگر هدايت نبود، هيچ موجودى قدرت حركت به طرف مقصدى كه برايش قرار داده شده نداشت.

آثار پرمنفعتى كه از موجودات جهان ظهور مى كند، همه و همه از بركت هدايت است.

هدايت، پرارزش ترين نعمتى است كه خالق موجودات به تمام موجودات عنايت فرموده و بر تمام انسان ها به خاطر اين نعمت گرانمايه در قرآن مجيد منت گذارده است.

اگر هدايت نبود، چيزى در عالم نبود، اگر نور هدايت در وجود موجودات نمى درخشيد، اثر مثبتى از موجودات پديد نمى آمد.

هدايت براى تمام موجودات عالم امريست ضرورى و جنبه حياتى دارد و هيچ موجودى در صفحه هستى بى نياز از هدايت نيست.

هدايت بنابر آيات قرآن و روايات بر دو نوع است: هدايت تكوين كه شامل تمام موجودات هستى حتى انسان است و هدايت تشريع كه مجموعه مقررات الهى در چهره قرآن و كلمات معصومين عليهم السلام است و فقط مخصوص به انسان است.

تمام منافعى كه از موجودات بروز مى كند و كليه آثار خير و اعمال صالحه و برنامه هاى مثبتى كه از انسان پديد مى گردد، به علت هدايت است و اگر عالميان و آدميان از هدايت محروم شوند، از آثار مثبت وجود خود محروم و از فيوضات ربّانى ممنوع مى شوند.

ملائكه، موجودات سماوى يعنى تمام ستارگان، خورشيدها، قمرها، سحابى ها، كهكشان ها، نباتات، حيوانات، انسان ها، هر كدام مشمول فيض هدايت اند هر دسته و نوعى، از هدايتى مخصوص به خود برخوردارند.

 

ملائكه و هدايت

ملائكه حق بنابر آيات قرآن و روايات، اصناف متعدده اى هستند و هر دسته در عالم وجود داراى وظيفه و تكليفى مى باشند كه قسمت اعظمى از نظام هستى بر اساس كارگردانى آن هاست و خداوند مهربان هريك را به وسيله نور هدايت به وظائف خود آگاه كرده و ميدان فعاليت و عمل را در هر زمينه اى كه مخصوص به آنان است براى آنان باز گذاشته و هيچ يك تخلف و تمرّد از فرمان مولاى خود ندارند.

قرآن مجيد مى فرمايد:

[لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ ] «1».

از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپيچى نمى كنند، و آنچه را به آن مأمورند، همواره انجام مى دهند.

اميرالمؤمنين عليه السلام درباره عبادت و وظايف ملائكه كه پرتو هدايت آنان است در خطبه اوّل «نهج البلاغة» مى فرمايد:

آن گاه ميان آسمان هاى بلند را باز نمود و به انواع مختلفه فرشتگان خود پر كرد بعضى از ايشان در حال سجودند، ركوع نمى كنند، گروهى در ركوعند برپا نمى ايستند و گروهى در صف اند از جاى خود بيرون نمى روند و بعضى در حال تسبيح اند و خسته نمى شوند، خواب به چشمشان نمى رود و سهو در عقلشان

______________________________
(1)- تحريم (66): 6.

نمى آيد، سستى و غفلت و فراموشى نمى گيرند، دسته اى از آنان امين بر وحى خداوندند و براى رسولان الهى زبان و ترجمه وحى اند و براى رساندن حكم حضرت حق در رفت و آمدند.

جماعتى از ملائكه نگهبان بندگان و دربان بهشت هاى اويند و عده اى از آن ها قدم هاشان در طبقات زيرين زمين ثابت و گردن هاشان از برترين آسمان درگذشته و اعضاى ايشان از اطراف جهان بيرون رفته و دوش هاى آنان موافق با پايه هاى عرش مى باشد، در برابر عرش چشم هايشان به زير افتاده و در زير آن خود را به بال هايشان پيچيده اند.

ميان آن فرشتگان و كسانى كه فروترند از ايشان، حجاب هاى عزت و پرده هاى قدرت زده شده، پروردگارشان را در وهم و خيال به صورتى در نياورند و اوصاف خلائق را بر او جارى نكنند و او را به مكان ها محدود ننمايند و به نظائر و امثال به جنابش اشاره نياورند «1».

آرى، ملائكه الهى هم اهل معرفت و هم اهل طاعت و عبادتند و هرگز تخلفى از مسير هدايت پروردگار عالم ندارند.

 

سماوات و هدايت

هدايت بر تمام آسمان ها حكومت دارد و نظام شگفت انگيز سماوات محصول وحى و هدايت است.

مگر بدون هدايت اين رفت و آمد منظم ستارگان و خورشيد و قمر و شب و روز امكان داشت؟

______________________________
(1)- نهج البلاغة: خطبه 1.

اندازه و حجم و وزن و حركات منظم اين عوالم نورانى كه از مجموع آن تعبير به سماوات شده مولود هدايت خداست.

قرآن مجيد در آيات بسيارى به اوضاع منظم جهان آفرينش اشاره مى كند و در بسيارى از آن آيات، انسان را دعوت به تدبر و تفكر مى نمايد تا از راه انديشه به اين نتيجه برسد كه بناى عالم و اوضاع محير العقول آن نتيجه وحى و هدايت پروردگار بزرگ است.

[وَ أَوْحى فِي كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها] «1».

و در هر آسمانى كار آن را وحى كرد.

[وَ آيَةٌ لَهُمُ اللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ فَإِذا هُمْ مُظْلِمُونَ* وَ الشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ* وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّى عادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ* لَا الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَها أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لَا اللَّيْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ ] «2».

و نشانه اى [از نشانه هاى قدرت و حكمت ما] براى آنها شب است كه [پوشش ] روز را از آن برمى كنيم، پس ناگاه آنان به تاريكى درآيند،* و خورشيد [نيز براى آنان نشانه اى از قدرت ماست ] كه همواره به سوى قرارگاهش حركت مى كند. اين اندازه گيرى تواناى شكست ناپذير و داناست،* و براى ماه منزل هايى قرار داديم تا اين كه به صورت شاخه كهنه هلالى شكل و زرد رنگ خرما برگردد [و باز به تدريج بدر كامل شود،]* نه براى خورشيد اين توان هست كه به ماه برسد، و نه شب از روز پيشى مى گيرد، و هر كدام در مدارى شناورند.

______________________________
(1)- فصلت (41): 12.

(2)- يس (36): 37- 40.

بررسى مسئله هدايت در عالم بالا نياز به مطالعه كتب گرانبهايى دارد كه دانشمندان شرق و غرب با زحمات طاقت فرسا نوشته اند و نيز نياز دارد به مراجعه به آيات شريفه قرآن و روايات گرانبهايى كه در اين زمينه از ائمه بزرگوار عليهم السلام رسيده و علّامه مجلسى رحمه الله آن عالم كم نظير در باب سما و عالم بحار الأنوار گرد آورده است و اين مختصر چاره اى جز اشاره به اصل مسئله ندارد.

 

گياهان و هدايت

با كدام وقت و با كدام زمان و با كدام فكر و عقل مى توان مسئله هدايت را در جهان شگفت انگيز نباتات بررسى كرد؟!

سطح كره زمين را اعم از خشكى و دريا در نظر بگيريد، در بسيارى از مناطق زمين و در قعر درياها گياهان گوناگونى وجود دارد كه هريك در اين جهان داراى آثارى هستند و اين آثار معلول مسائل بسيار زيادى است كه گياه را چون جان شيرين در آغوش گرفته و پيوستگى و نظام اين مسائل محصول مسئله با عظمت وحى و هدايت است. قرآن مى فرمايد:

[أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَحْرُثُونَ* أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ* لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْناهُ حُطاماً فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ* إِنَّا لَمُغْرَمُونَ* بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ ] «1».

مرا خبر دهيد آنچه را مى كاريد،* آيا شما آن را مى رويانيد، يا ما مى رويانيم؟* به يقين اگر بخواهيم آن را ريز ريز كرده و خاشاك مى كنيم كه متأسف و شگفت زده مى شويد،* [و مى گوييد:] مسلماً ما خسارت زده ايم،* بلكه ناكام و محروميم.

آرى، هر گياهى به اذن حق و به هدايت حضرت او از زمين مى رويد و تمام

______________________________
(1)- واقعه (56): 63- 67.

برنامه هاى آن از دانه و شكافته شدن و ريشه كردن و ساق و برگ بيرون دادن و به شكوفه و گل نشستن و به ثمر آمدنش به هدايت حضرت حق است.

مسئله ريشه و فعاليت او براى جذب آب و املاح و رساندن آن به آخرين نقطه درخت يا گياه، اندازه و وزن تنه و تناسب آن با ريشه، مقدار شاخه ها و برگ ها، مسئله گل و شكوفه و عناصر آن اعم از كاسبرگ و گلبرگ و بساك «1» و گرده در آن و كلاله «2» و خامه و تخمدان و تخمك و حركات و فعاليت هاى منظم تمام عناصر گياه همه و همه از بركت هدايت الهى است و راستى اندكى تأمل در وضع گياهان و حتى يك گياه بهترين وسيله براى رسيدن به حقيقت توحيد است.

يكى از دانشمندان در مقاله كوتاهى كه به عنوان يك مقدمه بر يك كتاب علمى نوشته مى گويد:

يك برگ ناچيز و يك برگ خشكيده اى كه از درخت افتاده آن را با دقت نظر بنگريد و آن را بشكافيد و به آثار حيات آن تفكر نماييد؛ ممكن است در وهله اوّل پيشنهاد من بر شما خوش نيايد، ولى افرادى كه با نظر دقيق سال ها به پشت و روى آن خيره شده و عمرى را به مطالعه و پژوهش شگفتى هاى طبيعت و آزمايش گياهان گذرانده اند و از بى اطلاعى و كوتاهى فكر بشر رنج مى برند، براى وقوف به اسرار حياتى آن برگ كوشش دارند.

اين برگ ها كه زير پاى ما لگدكوب مى شوند و خروارها از آن پراكنده و در زير خاك مستور مى گردد، همين برگ بى مقدار را خداوند، زندگى و حيات و هدايت داده و چه فوائد و خواصى در آن موجود است كه گشايش رموز آن با عقل كوتاه ما مقدور نيست.

سال ها و قرن هاست كه گياه شناسان و دانشمندان زمان، راجع به آزمايش

______________________________
(1)- بساك: برجستگى دگمه مانند انتهاى ميله پرچم گُل كه محتوى دانه هاى گرده مى باشد.

(2)- كلاله: برجستگى هاى بالاى مادگى گياه.

نباتات كتاب ها نوشته اند، با وسايل و روش هاى علمى براى كشف و درك آثار حياتى آن كوشيده اند.

با ميكروسكوپ ها ياخته هاى آن، با آزمايش ها تركيبات آن، با اعمال شيميايى محتويات آن، با برق و حرارت خواص آن را سنجيده و در تحقيق آن رنج ها برده اند.

با اين وضع و با تمام كتاب هايى كه راجع به اين موضوع نوشته اند، چه فهميده اند؟ چه حقايقى را براى ما عيان ساخته اند؟ كدام رمزى از اسرار زندگى نهفته نباتات را فاش نموده اند؟

هنوز هيچ؛ زيرا آنچه بشر فهميده و به دست آورده سطحى و ظاهرى است، از حقيقت گياه، كيفيت، علت رشد و نمو آن و بالاخره از جريان مبهمى كه روزانه و هر لحظه در درون آن انجام مى گيرد، خبرى و نشانى نداده اند.

مى دانيم كه گياه مى رويد، سبز مى شود، رشد مى كند، شكوفه مى دهد، ميوه مى سازد، در حدّ معينى از رشد كه رسيد مى ايستد، ولى چه كسى مى تواند حقيقت اين مسئله و تغيير و تحولات آن را به خوبى درك كرده و بيان كند، تنها چيزى كه مى توان گفت اين است كه سراسر دنياى باعظمت گياهان را نور هدايت روشن كرده و اين همه آثار اعجاب انگيز وجود گياهان اشعه اى از نور بى نهايت هدايت الهى است.

 

حيوانات و هدايت

بررسى وضع حيات اسرارآميز حيوانات جوى، دريايى، زمينى، ذره بينى، ميكروسكوپى و حيوانات عظيم الجثه مانند فيل در خشكى و نهنگ در دريا، در عهده كسى نيست.

اگر تمام انسان ها عمر خود را صرف تحقيق در حيات حيوانات كنند به گوشه اى از حيات حيرت انگيز آنان نخواهند رسيد.

بررسى وجود يك حيوان از نطفه تا پايان حيات طبيعى، عمرى دراز و دستگاه هاى علمى سنگين و حوصله اى به وسعت عالم لازم است.

قرآن مجيد، خلقت حيوانات و به خصوص سير حيات آنان و اسرار وجودى آفرينش اين موجودات پرفائده را از آيات و نشانه هاى بارز الهى قرار داده و از مردم دعوت مى كند در آفرينش حيوانات و منافع وجودى آنان براى شناخت حق انديشه نمايند.

قرآن مجيد تمام حيوانات عالم را مسخر هدايت مى داند و مى گويد: راهى را كه حيوانات طى مى كنند، به هدايت خداست.

[ما مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها إِنَّ رَبِّي عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ ] «1».

هيچ جنبنده اى نيست مگر اين كه او مهارش را به دست [قدرت و فرمانروايى خود] گرفته است، مسلماً پروردگارم بر راهى راست است.

اگر مسئله هدايت در حيوانات نبود، مى دانيد چه هرج و مرجى در هوا و دريا و در خشكى پديد مى آمد؟

اين هدايت خداست كه نمى گذارد در عالم حيوانات كم ترين بى نظمى رخ بدهد و حيوانى باعث افساد در عالم حيات شود.

قرآن مجيد به طور صريح مسئله وحى را كه عبارت از ارائه هدايت است نسبت به حيوانات مطرح مى كند و مى فرمايد:

[وَ أَوْحى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ* ثُمَّ كُلِي مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا يَخْرُجُ مِنْ

______________________________
(1)- هود (11): 56.

بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فِيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ] «1».

و پروردگارت به زنبور عسل الهام كرد كه: از كوه ها و درختان و آنچه [از دار بست هايى ] كه [مردم ] بر مى افرازند، براى خود خانه هايى برگير.* آن گاه از همه محصولات و ميوه ها بخور، پس در راه هاى پروردگارت كه براى تو هموار شده [به سوى كندو] برو؛ از شكم آنها [شهدى ] نوشيدنى با رنگ هاى گوناگون بيرون مى آيد كه در آن درمانى براى مردم است. قطعاً در اين [حقيقت ] نشانه اى [بر قدرت، لطف و رحمت خدا] ست براى مردمى كه مى انديشند.

[أَ فَلا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ ] «2».

آيا با تأمل به شتر نمى نگرند كه چگونه آفريده شده؟

سنگين ترين بار را بر شتر بار مى كنند و او به راحتى به خاطر اين كه ساختمان وجودش از نظر فيزيكى هماهنگ با قواعد جراثقلى آفريده شده از جاى برمى خيزد.

وضع ساختمان پايش به نحوى است كه در سخت ترين جاده ها و به روى سنگلاخ ها و خارها به راحت ترين وجه راه پيمايى مى كند.

در بيابان هاى خشك و بى آب و علف و سوزنده در حالى كه اثرى از جاده در آن بيابان نيست به سوى مقصد حركت مى كند و بدون اين كه منحرف شود و گيج و سرگردان گردد به مقصد مى رسد؛ آيا اين به مقصد رسيدن جز هدايت حضرت الهى چيز ديگر هست؟

______________________________
(1)- نحل (16): 68- 69.

(2)- غاشيه (88): 17.

به اندازه يك هفته ذخيره آب با خود بر مى دارد و آن آب را به تدريج در مسير راه مصرف مى كند.

شير و پشم و گوشت و استخوان او براى صاحبانش انواع منافع و حكمت ها را در بر دارد و روى هم رفته اين حيوان كه با اين جثه بزرگش رام انسان است، يكى از پرمنفعت ترين جانوران روى زمين براى اهل زمين است!!

داستان شگفت انگيز زندگى حيوانات، چيزى نيست كه بتوان در اين صفحات منعكس كرد، مسئله اين نوشتار مسئله معارف الهى است، شرح اوضاع طبيعت نيست.

تاكنون در شرق و غرب از قديمى ترين زمان با زحمات طاقت فرساى دانشمندان، درباره زندگى اعجاب انگيز انواع حيواناتى كه تاكنون بشر شناخته كتاب ها نوشته شده، آمار اين كتب گرانبها از هزاران هزار متجاوز است، مطالعه اين كتاب ها انسان را به اين حقيقت آشنا مى سازد كه كوچك ترين و كم ترين حركت حيوانات در سايه هدايت الهى است و جز اين حقيقت چيزى را نمى توان باور كرد.

حيوانات عالم، چه بحرى چه برّى و چه جوّى، در محدوده زندگى خويش به منافع و مضارى كه در راه حيات آنان است به تمام معنى آگاهند و بر اساس همان آگاهى به حيات خود ادامه مى دهند.

در اين قسمت لازم است به چند نمونه از آشنايى و هدايت حيوانات نسبت به حيات خويش اشاره شود، تا بدانيد كه تمام حركات اين موجودات چنان كه قرآن مجيد مى فرمايد متصل به هدايت است.

يكى از دانشمندان مى نويسد: موش نر و ماده و عقرب نر و ماده اى را گرفتم و هريك را در جايى دور از يك ديگر قرار دادم.

پس از مدتى هر دو جفت گيرى كردند و مولود هريك پا به عرصه وجود گذاشت

بلافاصله نر و ماده موش و عقرب را از آن محل بردم.

بچه هر دو در آن محل، جداى از يك ديگر رشد كردند، در حالى كه جايى و چيزى جز همان جايى كه رشد كرده بودند، نديدند.

سپس شيشه اى تهيه كردم و بچه موش را در آن انداختم و شيشه را با پارچه اى پوشاندم، تا جايى را نبيند، آن گاه بچه عقرب را گرفته و در آن شيشه كردم، سپس به تماشاى اوضاع درون شيشه نشستم، در چند لحظه بسيار كوتاه موش كه چيزى در عالم نديده بود و اولين بار بود كه چشمش به موجود ديگرى افتاد به عقرب خيره شد و قبل از اين كه عقرب به خود بجنبد، ناگهان موش با عجله و سرعت به سوى او دويد و دندان تيزش بند آخر دم عقرب را چيد و سپس به كنارى نشست!!

اين مسئله چيست؟ چرا موش، عقرب را نبلعيد؟ چرا او را از وسط نصف نكرد؟ چرا دم عقرب را از بيخ دم دندان نگرفت؟ چرا سر عقرب را جدا نكرد؟ آيا جز هدايت حضرت حق چيز ديگرى در اين داستان حكم فرماست؟ مگر هوش حيوانات چقدر است و تازه اين هوش را از كجا آورده اند؟!

جا دارد كه در برابر پيشگاه باعظمت حضرت دوست با كمال تواضع و خشوع سر عبادت به خاك ذلت نهاده و عرضه بداريم:

دعوى عشق جانان در هر دهان نگنجد

 

وصف جمال رويش در هر زبان نگنجد

     

 

نور كمال حسنش در هر نظر نيايد

 

شرح صفات ذاتش در هر بيان نگنجد

عكسى ز تاب نورش آفاق بر ندارد

 

فيضى زفضل جودش در بحر و كان نگنجد

     

سيمرغ قاف عشقش از بيضه چون برآيد

 

مرغى است كآشيانش در جسم و جان نگنجد

شكرانه چون گذارم كامروز يار با من

 

زان سان شده كه مويى اندر ميان نگنجد

گويند راز وصلش پنهان چرا ندارى

 

پنهان چه گونه دارم كاندر نهان نگنجد

گفتى ز وصل رويش با ما بده نشانى

 

اين خود محال باشد كاندر نشان نگنجد

     

 

بدن برخى از حيوانات داراى قوه برق است، آن هم در حدى كه اگر به دشمن بزند او را خشك مى كند، ولى اين حيوانات در تمام برخوردها از اين قوه استفاده نمى كنند، تنها وقتى به دشمن خود برخورد مى كنند، آن هم وقتى كه حس كنند كه دشمن قصد سويى دارد، به مقدار لازم از بدن خويش برق بيرون مى دهند و از چند قدمى با فرستادن الكتريسته به سوى دشمن، كار دشمن را ساخته و او را از پاى در مى آورند.

اينان چرا همه را دشمن خود نمى دانند؟ دشمن را از كجا مى شناسند؟ از قصد دشمن چه گونه خبر مى شوند؟ به چه صورت به اندازه اى كه دشمن نابود شود برق از بدن خود بيرون مى فرستند؟ مولد و كارخانه اين برق در كجاى بدن آن هاست؟

بدن آن ها كه همانند ساير حيوانات، گوشت و پوست و خون و استخوان و رگ و پى است! شما از وضع اين نوع حيوانات جز كارگردانى عالمى مدبر، حكيمى آگاه، قادرى توانا، چيز ديگرى مى فهميد؟ آيا اسم اين برنامه و حركت را جز هدايت الهى چيز ديگرى مى گذاريد؟!!

بعضى از حيوانات كه در دريا زندگى مى كنند، در مقابله با دشمن از خود رنگ پخش مى كنند، در حالت عادى در آب مى گردند، همين كه از دور، چشمشان به دشمن مى افتد و حس مى كنند كه دشمن به سوى آن ها هدف گيرى كرده در اطراف خود رنگ سياه پخش مى كنند و خويش را در لابه لاى رنگ از دسترس دشمن دور نگاه داشته و از منطقه دور مى شوند!

اينان از كجا دشمن را مى شناسند؟ در حالى كه در اطراف آنان هزاران هزار جانور زندگى مى كنند و براى هيچ يك رنگ پخش نمى كنند.

كارخانه رنگ سازى در كجاى بدن آن هاست؟ اين همه معلومات را از كجا آموخته اند؟ آيا مسئله اى جز هدايت الهى در اين نوع از حيوانات و ماهيان دريا چيز ديگرى هست؟!

برخى از ماهيان دريا كه در اعماق آب در آن جايى كه نور خورشيد نمى رسد زندگى مى كنند، اينان براى يافتن طعمه از پس گردن خود توليد روشنايى مى كنند، به اين معنى كه وقتى نيازمند به غذا مى شوند، به اندازه كمى گردن خود را پايين مى اندازند، اطراف آنان از نورى كه از پس گردنشان مى درخشد روشن مى شود؛ در سايه اين روشنايى شروع به صيد مى كنند، چون دشمن را ببينند، سر خود را به سرعت بالا برده و اطراف خود را تاريك كرده و در تاريكى فرار مى كنند.

كارخانه مولد نور در كجاى بدن آن هاست؟ از كجا به اين نور پى برده اند و از كجا فهميده اند كه وقتى سر خود را به طرف بالا ببرند، اتصالى حاصل شده و نور مى درخشد؟ و از كجا دانسته اند كه با بالا بردن سر، اتصال قطع مى شود و چراغ خاموش مى گردد؟ دوست و دشمن را از كجا به اين خوبى تشخيص مى دهند؟ آيا جز هدايت الهى منبع ديگرى براى فهم اين همه مسائل براى آن ها هست؟!

يكى از كوهنوردان مى گويد:

در تمام مدت سال از منزلم تا بالاترين نقطه تپه اى كه در محيط زندگيم بود، راهپيمايى مى كردم.

زمستان بسيار سردى بود، برف سنگينى زمين را پوشانده بود، از محلى كه رفته بودم بر مى گشتم، در مسير راهم در بالاى تپه حوضچه اى پر آب بود. گنجشك هاى زيادى هر روز پس از خوردن دانه به كنار آن حوضچه براى آب خوردن مى آمدند؛ آن روز سطح حوضچه را يخ ضخيمى پوشانده بود، گنجشك ها به عادت هر روز كنار حوضچه آمدند نوك زدند، سطح محل را يخ زده يافتند، ايستادم تا ببينم كه اين حيوانات كوچك ولى با حوصله چه مى كنند.

ناگهان يكى از آن ها روى يخ آمد و به پشت بر سطح يخ خوابيد، پس از چند ثانيه به كنارى رفت، ديگرى به جاى او خوابيد و پس از چند لحظه دومى برخاست، سومى به جاى او قرار گرفت، همين طور مسئله تكرار شد تا با حرارت بدن خود آن قسمت را آب كردند؛ وقتى نازك شد با نوك خود شكستند آب بيرون زد، همه خود را سيراب كردند و رفتند؛ راستى اين عمل اعجاب انگيز چيست؟ از كجا فهميدند كه يخ با حرارت آب مى شود سپس از كجا فهميدند كه بدن خود آن ها حرارت مناسب را دارد و از كجا دانستند كه بايد اين حرارت با خوابيدن روى يخ به يخ برسد و از كجا فهميدند كه با خوابيدن يك نفر مشكل حل نمى شود، بلكه بايد به نوبت اين برنامه را دنبال كرد؟ آيا جز هدايت حضرت حق اسم ديگرى بر اين داستان مى توان گذاشت؟!

در كتابى كه درباره اسرار حيات حيوانات برّى و بحرى و جوّى نگاشته شده بود خواندم:

يكى از كشاورزان مى گفت: يك روز صبح زود در منزلم كه در نزديكى مزارع قريه بود نشسته بودم، صداى گربه اى توجه مرا جلب كرد، در خانه را باز كردم و ديدم گربه پشت در خانه من در حال فرياد كردن است، به تصور اين كه گرسنه است براى او غذا آوردم، ولى نخورد؛ گوشت و شير آوردم، لب نزد؛ دنبال او حركت كردم،آرام شد؛ او را تعقيب كردم و به كلبه اى گلى در وسط مزرعه كه پر از كاه بود رسيدم.

گربه وارد كلبه شد و من هم دنبال او رفتم؛ ناگهان چشمم به چند بچه گربه افتاد كه هنوز چشم باز نكرده بودند، اطراف مادر را گرفتند و در آغوش او رفتند، چيزى از اين مسئله دستگيرم نشد. به خانه برگشتم تا فردا صبح شد، به ياد داستان ديروز افتادم، به خود گفتم: به كلبه سرى بزنم و احوال مادر و بچه هاى او را بگيرم، شايد احتياجى به غذا داشته باشند، مقدارى غذا با خود بردم؛ وقتى به كلبه رسيدم، ديدم بچه ها به سينه مادر چسبيده اند و سينه خشك مادر را مى مكند در حالى كه مادر آن ها مرده، بلافاصله سرپرستى بچه ها را به عهده گرفتم و عهد كردم آنان را بزرگ كنم. گربه مادر يك روز قبل از مرگ، چگونه از كجا از تمام شدن عمرش خبردار شد؟ و چگونه براى ادامه حيات فرزندانش به اين فكر افتاد كه به دنبال سرپرستى گشته و بچه هاى خود را به او بسپارد و سپس راه خانه كشاورز را از كجا پيدا كرد و چگونه او را به كلبه آورد؟ اين عمليات حيرت انگيز واقعاً جوشش وجودى خود حيوان است؟ اين را مى توان باور كرد؟ اين برنامه هاى اعجاب آور- به فرموده قرآن مجيد- جز هدايت حضرت حق چيز ديگرى هست؟!

 

انسان و هدايت

انسان در مسئله هدايت تكوين يا هدايت اجبارى با تمام موجودات عالم مشترك است، ولى با هدايت تشريع كه در رابطه با اختيار و آزادى اوست، از همه موجودات ممتاز است.

انسان كه بنا به فرموده قرآن مجيد، خليفه و جانشين خداست، بايد منبع تجلى اراده حق كه آزادى و اختيار است باشد، ورنه خليفه بودن او معنى ندارد.

همين آزادى در اراده و آزادى در اختيار است كه سبب شده لايق جانشينى حضرت دوست در زمين گردد.

اختيار و آزادى در اراده است كه سبب به وجود آمدن اين تمدن عظيم انسانى گشته و اين همه تحولات شگفت انگيز در روى زمين پديد آمده است.

آزادى در اختيار بالاترين سبب ارزش انسان و علت والايى اين موجود عظيم است.

اما بايد به اين نكته بسيار مهم و فوق العاده حساس، توجه داشت كه رها بودن آزادى در اختيار و اراده، از آنجا كه طبع آدمى زياده طلب و بى نهايت خواه است بزرگ ترين علت فساد و افساد در زندگى خود و ديگران است و شما از ابتداى شروع تاريخ بشر تاكنون هرچه ظلم، جنايت، غارت، دزدى، آدم كشى، سركشى، شهوات و غرائز و انواع گناهان و معاصى ديده ايد، يا شنيده ايد يا خوانده ايد معلول رها بودن آزادى در اراده و عمل بشر بوده است.

بشر از آنجا كه نزديك ترين موجود به خداست و بنا به قول قرآن در مملكت هستى او روح الهى نهاده شده داراى صبغه الهى است؛ به اين معنى كه اراده او در طول اراده حضرت حق است و اتصال روح او به حضرت معبود فوق العاده شديد است و اين اتصال باعث بى نهايت خواهى اوست و اين بى نهايتى كه او مى خواهد در حقيقت خداست و اين خداجويى بنا به فرموده قرآن فطرى اوست و اين حالت او اگر هدايت نشود و جان آدمى به نور معرفت روشن نگردد، وقتى با اراده او عجين شود خود و جهان را به فساد مى كشد.

بى نهايت خواهى انسان اگر در گردونه پرنور هدايت قرار نگيرد، آدمى در به دست آوردن همه جهان قانع نشده و قطعاً به اطمينان واقعى نخواهد رسيد.

بى نهايت خواهى اگر هدايت نشود، اراده و اميال و غرائز را در ميدانى خواهد كشيد كه سيرى از پى نخواهد داشت؛ آن زمان است كه اين موجود خاكى فسادى بر پا خواهد كرد كه آتشش روى زمين را مى سوزاند.

اگر كسى بگويد: هدايت تشريع يا راهنمايى براى انسان لازم نيست، مثل اين است كه بگويد: انسان براى ادامه زندگى آفتاب، آب، هوا و غذا لازم ندارد.

چه گونه است كه تمام موجودات عالم بنا به گفته همه آدميان نياز به قانون و مقررات و هدايت دارند، اما انسان ندارد؟ مگر انسان موجودى غير از موجودات اين عالم است و تافته اى جدا از بافت اين جهان است؟

اگر بگويند: نياز به راهنمايى و هدايت دارد، ولى اين نياز را با عقل و خرد خود پاسخ مى گويد، بايد گفت: چرا در طول ميليون ها سال براى رفع اين همه مفاسد هنوز با عقل و علمش پاسخ به نيازش را نسبت به هدايت نداده است؟!

آرى، انسان همانند همه موجودات محتاج به هدايت است، اما هدايتى مافوق هدايت تكوين.

چون هدايت تكوين، فقط شامل ساختمان مادى او و آفرينش نفس و روح و عقل اوست، شامل رشد و كمال و تربيت و آدميت و انسانيّت او نيست.

و هدايتى كه محتاج به آن است و در سايه آن آراسته به تمام حسنات و پاك از تمام سيئات مى گردد، هم چون هدايت تكوين ارائه و عرضه اش وقف حريم مقدس كبرياست و نبايد انسان براى رشد و كمال و آراسته شدن به حقايق انسانى به عقل تنها متكى شود؛ زيرا عقل از هدايت كامل انسان عاجز است، واين معنى را در طول حيات بشر ثابت كرده است.

عقل براى نشان دادن حقايق هم چون ساير اعضا و جوارح نيازمند به كمك است؛ زيرا ميدان فعاليت عقل مانند ساير عناصر وجود انسان محدود است، به همين خاطر خداوند مهربان فقط از باب لطف و عنايت و محبت و مرحمت و عشقى كه به خليفه و جانشين خود داشت تا اين موجود خاكى را به پاك ترين مرحله يعنى مقام قرب خود برساند، به هدايت او عنايت كرد و درهاى با عظمت كتب آسمانى و نبوت و امامت و الهامى را كه از پاكى جان و تهذيب نفس سرچشمه مى گيرد، به روى او باز كرد و براى عقلش كمك فرستاد و در اين زمينه بنا به فرموده اش در قرآن مجيد با بشر اتمام حجت كرد و در مقابل عصيان و خطا و تخلف و گناه او، هرگونه عذرى را در دنيا و آخرت به روى او بست.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه