پدید آورنده : سخنرانی آیتالله العظمی وحید خراسانی
مردی خدمت امام حسن مجتبی(ع) رسیده و هدیهای به ایشان تقدیم نمود. حضرت امام حسن(ع) به او فرمودند: کدام را بیشتر دوست میداری؟ این که بیست برابر هدیهات را به تو بازگردانم، بیستهزار درهم، یا دری از علم بر روی تو باز کنم تا بدان علم، بر فلان ناصبی که در شهر و دیارت ساکن است، غلبه نموده و ضعفای شهرت را از شرش نجات دهی؟ اگر خوب انتخاب کردی، هر دو را به تو میدهم والّا همان را که انتخاب کردهای به تو خواهم داد. آن مرد پرسید: «ای پسر رسول خدا(ص)، آیا غلبه کردن بر آن ناصبی و نجات ضعفای شیعه از شرّ او به اندازة بیست هزار درهم ارزش دارد؟!» خدای متعال در قرآن کریم میفرماید: و من أحیاها فکأنّما أحیا النّاس جمیعاً.1 و هر کس نفسی را حیات بخشد، مثل آن است که همة مردم را حیات بخشیده است. مردی خدمت امام حسن مجتبی(ع) رسیده و هدیهای به ایشان تقدیم نمود. حضرت امام حسن(ع) به او فرمودند: کدام را بیشتر دوست میداری؟ این که بیست برابر هدیهات را به تو بازگردانم، بیستهزار درهم، یا دری از علم بر روی تو باز کنم تا بدان علم، بر فلان ناصبی که در شهر و دیارت ساکن است، غلبه نموده و ضعفای شهرت را از شرش نجات دهی؟ اگر خوب انتخاب کردی، هر دو را به تو میدهم والّا همان را که انتخاب کردهای به تو خواهم داد. آن مرد پرسید: «ای پسر رسول خدا(ص)، آیا غلبه کردن بر آن ناصبی و نجات ضعفای شیعه از شرّ او به اندازة بیست هزار درهم ارزش دارد؟!» حضرت(ع) پاسخ فرمود: «بلکه بیش از بیست هزار هزار مرتبه از تمام دنیا میارزد.» مرد گفت: «یابن رسولالله پس چگونه میتوانم آن که ارزش کمتری دارد را انتخاب کنم؟ بلکه ارزشمندتر را انتخاب میکنم، یعنی آموختن علمی که با آن بر دشمن خدا پیروز شده و از دوستانش حمایت کنم.» امام حسن مجتبی(ع) فرمودند: «خوب انتخاب کردی.» آن گاه، هم آن علم را به او آموخت و هم بیست هزار درهم را به او بخشید. آن مرد نیز به دیار خود بازگشت و آن ناصبی را محکوم کرد. هنگامی که آن مرد دوباره به محضر امام رسید، امام حسن(ع) به او فرمود: ای بندة خدا، کسی مثل تو سود نبرد و هیچ کس همانند تو برای خودش دوستی نخرید؛ اولاً محبت خدا، ثانیاً محبت محمد(ص) و علی(ع)، ثالثاً محبت خاندان پیامبر(ص)، رابعاً محبت ملائکة مقرب پروردگار و خامساً محبت برادران مؤمنت را کسب کردی. و به تعداد هر مؤمن و کافری چیزی به دست آوردی که هزار مرتبه از دنیا ارزشمندتر است، پس گوارایت باد.2 این است بهای حیات بخشیدن به نفوس و جانها در مفهوم قرآنی. اما مهم این است که بدانیم با چه چیزی دلها زنده میشود تا جان و دل خود و دیگران را بدان حیات بخشیم؟ دلهای مردم با جهاد در مقابل خواستههای نفسانی، آمادة دریافت فیض و عطای الهی میگردد. و مهمترین واجبات شما طبقة علما و فضلا این است که از این فرصت در جهت زنده کردن دلهای مردم استفاده کنید. و از اهمّ مصادیق زنده کردن دلها، شناساندن عقاید اسلام به خصوص امام زمان(ع) به مردم است. و دلیل این مطلب حدیث صحیحی است که از رسول خدا(ص) به ما رسیده است: من مات ولم یعرف إمام زمانه مات میتةً جاهلیّةً.3 هر کس بمیرد در حالی که امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلیت مرده است. بنابراین احیای نفوس در این عصر، شناخت امام عصر(ع) و شناساندن آن به مردم و ایجاد ارتباط بین یتیمان آل محمد(ص) و این پدر محجوب و غایب از نظر است؛ زیرا که ارتباط با خدای متعال جز از طریق ارتباط با اهل بیت(ع) محقق نمیشود. و ارتباط با وجود دهنده، جز از طریق ارتباط با واسطة وجود تحقق نمییابد و هنگامی که میخواهیم شخصیت ایشان را بشناسیم، عقول ما از کار میافتد و راه به جایی نمیبرد و چگونه اینطور نباشد در حالی که امام رضا(ع) در وصف ایشان میفرماید: بأبی و أمّی سمیّ جدّی، شبیهی و شبیه موسی بن عمران، علیه جیوب4 النّور تتوقّد بشعاع ضیاء القدس.5 پدر و مادرم به فدایش، نام جدّ مرا دارد، شبیه من و شبیه موسیبن عمران است، بر او جامهها (نوارهایی) از نور است که از فروغ روشنایی قدس میدرخشد. اینها اوصافی است که عقل را به حیرت و شگفتی میاندازد. کما این که در وصف حضرت مسیح(ع) این تعبیر به کار رفته است: علیه جلابیب6 النّور؛ بر تن او لباسهایی از نور است. آن جا که امام رضا(ع) در مناظره با علمای مسیحی خطاب به جاثلیق فرمودند: ای نصرانی! آیا کتاب اشعیای نبی(ع) را خواندهای؟ پاسخ گفت: «حرف به حرف آن را میدانم.» آن گاه به آن دو مسیحی فرمود: آیا این سخن وی را به یاد دارید که: ای قوم من سیمای سوار بر الاغی را میبینم که جلبابهایی از نور پوشیده و سیمای شترسواری را نیز میبینم که نورش همچون نور ماه است. آن دو مسیحی پاسخ دادند: «بلی اشعیا(ع) همین را گفته است.» امام رضا(ع) فرمودند: ای نصرانی آیا این سخن حضرت عیسی(ع) را نیز در انجیل خواندهای که گفته: من به سوی پروردگارتان و پروردگار خویش میروم و با رقلیط (احمد) خواهم آمد و اوست که به حق برایم شهادت میدهد همان طور که من شهادت دادم....7 لکن وصف امام مهدی(ع) بلیغتر از آن است: علیه جیوب النور تتوقّد بشعاع ضیاء القدس! با این وجود نمیتوانیم به حقیقت جلابیب نور بر عیسی(ع) و جیوب نور بر امام مهدی(ع) پی ببریم. احادیث اهل بیت(ع) گوهرهای پنهانی هستند و تاکنون به این گنجهای معرفت خدای تعالی و معرفت وسایط فیض ایشان(ع) دست نیافتهایم؛ زیرا نیل به این گنجها امری دشوار است که با بحث و تعمق فکری همانند سایر علوم، حاصل نمیشود بلکه عطای الهی است که به هر کدام از بندگانش که بخواهد، میبخشد. به راستی که شناخت ولیالله الاعظم(عج) احتیاج به این دارد که خواصّ علمای باتقوا به این کار کمر همت ببندند، کسانی که سالهای طولانی مشغول معالجة مشکلات و مسائل فکری بودهاند و عبارتهای معصومین(ع) را که در دعاها و زیارتها آمده، مورد مطالعه و دقت قرار دادهاند و گنجهای معارف آن را استخراج کردهاند. چه بسا فراوان این عبارت دعای ندبه را خوانده باشیم: بنفسی أنت من عقید عزٍّ لایسامی. جانم به فدای عزتمندی که همطرازی ندارد. اما چقدر برای فهم معنای آن فکر کردهایم؟ بسیار اندک. پس معنای «عقید عزٍّ» چیست؟ و از چه درخت [عزّت] بلند و پرشاخهای جدا شده و بلندای این شاخه تا کجا رسیده به طوری که «لایسامی» کسی به بلندای آن نمیرسد. بیان فعل به صیغة مطلق و مجهول نشانگر این است که ممکن نیست فضل و شرف و منقبتی به پای مقام شریف حضرت مهدی(ع) برسد. امام مهدی(ع) با بقیة ائمه معصومین(ع) در برخی صفات مشترکند اما علاوه بر آن دارای صفاتی مختص به خود نیز میباشند. از جمله این سخن خدای متعال که میفرماید: و أشرقت الأرض بنور ربّها و وضع الکتاب و جیء بالنّبیّین و الشّهداء و قضی بیّنهم بالحق و هم لایظلمون.8 و زمین به نور پروردگارش روشن شود و نامة اعمال را در میان بگذارند و پیامبران و گواهان را بیاورند و در میان آنها به حق داوری شود و بر کسی ستم نخواهد شد. ظاهر این آیه بیان صحنهای از روز قیامت است، اما آیا منظور آیه این است که زمین قبل از وقوع قیامت با این نور ربانی روشن میشود و یا آیه میخواهد معنای دیگری را برساند؟ شیخ مفید در الإرشاد و همچنین شیخ طوسی، شیخ صدوق، فضلبن شاذان نیشابوری و علیبن ابراهیم قمی روایاتی در تفسیر این آیه ذکر کردهاند. از آن جمله است این روایت که علیبن ابراهیم قمی(ره) نقل کرده است: مفضل بن عمر میگوید: شنیدم که امام صادق(ع) در تفسیر آیة: «و أشرقت الأرض بنور ربّها» میفرماید: و پروردگار زمین، یعنی امام زمین [زمین به نور امامش روشن میشود.] سپس به ایشان عرض کردم: هنگامی که قیام نماید چه میشود؟ فرمودند: در آن هنگام مردم از نور خورشید و روشنایی ماه بینیاز میگردند و به نور امام اکتفا میکنند.9 هماکنون زمین با نور خورشید روشن میشود، اما قبل از برپایی قیامت، روزی فراخواهد رسید که پروردگار عالم زمین را با نور ولیّ و حجت خودش روشن خواهد نمود. این تعبیر امام صادق(ع) که در آن هنگام مردم از نور خورشید و روشنایی ماه بینیاز شده و به نور امام اکتفا میکنند؛ چه تعبیر حقیقی باشد چه رمزی و اشارهای، پرده از حقیقتی عظیم برمیدارد و آن این است که امام مهدی(ع) آن سرّ بزرگ ربانی هستند که وقتی از عالم غیب پا به عالم شهود میگذارند، اشعة بدن شریفش و جیوب نوری که خداوند تنها به ایشان اختصاص داده، جایگزین نور خورشید و روشنایی ماه میگردد، همانطورکه اشعة نفس مبارک ایشان نیز بر نفوس بشر تابیده و معادن انسانیت را از قوه به فعلیت میرساند؛ چرا که مردم به فرمودة رسول خدا(ص) معادنی هستند همانند معادن طلا و نقره. با این اوصاف ما چگونه قادر به شناخت چنین شخصیتی هستیم؟ پیامبر اکرم(ص) دو زره داشتند که آن دو از جمله میراثهای نبوت، نزد ائمه(ع) بود. یکی ازآن دو زره علامت امامت عام بود. و ائمه(ع) وقتی آن را میپوشیدند، هماندازة قامت آنها بود، چرا که از نشانههای امامت این است که زره رسولالله(ص) متناسب قامت امام است. همانطور که امام باقر(ع) فرمودند: امام دارای ده علامت است... و اگر زره رسول خدا(ص) را بپوشند، هماندازه ایشان است در حالی که بر قامت سایر مردم بلند است.10 این اولین زره بود، اما زره دوم مخصوص امام مهدی(ع) است و بر قامت هیچ کس جز وجود مبارک ایشان مناسب نیست. امام صادق(ع) فرمودند: هر کس از ما که سلاح به او برسد، امام است. و پدرم زره رسول خدا(ص) را پوشید اما به زمین کشیده میشد و من هم پوشیدم باز هم چنان شد ولی قائم ما وقتی آن را میپوشد متناسب قامت وی است.11 لذا میتوان گفت که آن زره را خداوند متعال نشانة خاص خاتم الانبیاء رسول الله(ص) و خاتم الاوصیاء امام مهدی(ع) قرار داده است. و مناسب قامت هیچ کس دیگری حتی امیرالمؤمنین(ع) که افضل اولین و آخرین بعد از پیامبر(ص) است، نمیباشد. چرا که بزرگترین مدار و سلسلة دایرة وجود، نبوت و امامت میباشند. و ختم مدار نبوت با رسولالله(ص) بوده و ختم امامت با امام مهدی(ع) میباشد. بنابراین جای تعجب نیست که برخی صفات و ویژگیها مختص امام مهدی(ع) بوده و با جدشان رسولالله(ص) در آن اوصاف مشترکند. و البته پیامبر اکرم(ص) «الخاتم لماسبق و الفاتح لما استقبل؛12 پایاندهندة کلّ مراحل پیشین و آغازگر مرحلة جدید» است اما صاحب الزمان(ع) خاتم مطلق است. و لذا از جملة اوصاف امام مهدی(ع) این است: المنتهی إلیه مواریث الأنبیاء ولدیه آثار الأصفیاء.13 میراثهای ابنیا به وی منتهی میشود و آثار اصفیا و ائمه(ع) نزد ایشان است. پس او نقطة نهایی سیر در دایرة نبوت و امامت است. و خداوند ثمرات دایرة نبوت را به دست ایشان محقق میسازد و خداوند متعال همة الطاف خاصهای را که بین انبیا و اولیائش توزیع نموده، در وی جمع میکند. و جملگی آنچه را که به نوح و ابراهیم و موسی و عیسی(ع) عطا نموده، به خاتم ائمه(ع) و تحقق بخش اهداف انبیا یعنی امام زمان(ع) نیز عطا فرموده است. این است امام زمان(ع) که هر قدر پروانة عقل و اندیشه انسان به شعلة چراغ وجود ایشان نزدیکتر میشود، بر حیرت و سرگشتگیاش افزوده میگردد. یقیناً شناخت و معرفت یافتن نسبت به امام زمان(عج) نیاز به اذن خاص الهی دارد: و ما تشاءون إلّا أن یشاء الله ربّ العالمین.14 و شما نمیخواهید مگر آنچه را که پروردگار جهانیان خواسته باشد. و لذا بر ما واجب است که از خداوند متعال بخواهیم که امام زمان(ع) را به ما بشناساند، همانطور که در دعا میخوانیم: أللّهمّ عرّفنی نفسک، فإنّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف نبیّک، اللّهم عرّفنی رسولک فإنّک إن لم تعرّفنی رسولک لم أعرف حجّتک، اللّهمّ عرّفنی حجّتک فإنّک إن لم تعرّفنی حجّتک ضللت عن دینی.15 خداوندا خودت را به من بشناسان که اگر خودت را به من نشناسانی، پیامبرت را نخواهم شناخت؛ خداوندا پیامبرت را به من بشناسان که اگر او را به من نشناسانی، حجتت را نخواهم شناخت؛ خداوندا حجتت را به من بشناسان که اگر او را به من نشناسانی، از دینم گمراه خواهم شد. اگر معرفت امام عصر(ع) امر سادهای بود، به این دعا و تضرع نیازی نبود. لذا این معرفت از نعمتهایی است که نیازمند رحمت و اذن خاص پروردگار عالم است. اما آنچه که ما میتوانیم انجام دهیم این است که شبانه روز به یاد خدا و یاد امام زمان(ع) که به نوعی یاد خداست، مداومت کنیم. پس روز خود را با ذکر اسم شریف ایشان آغاز و بدان نام مبارک ختم کنید. و درهر جا که بودید، در محافل و مجالس خود، ایشان را یاد کنید. شاید نظر لطفی به ما کند که یک نگاه او عالمی را بر هم میزند. آقای من! ای حجت خدا در زمین... چه شخصیت ربانی هستی، و چه اسرار الهی در خود پنهان داری؛ ای کتاب مستور و ای صاحب دین مأثور! در زیارت مولایمان صاحبالأمر(ع) میخوانیم: سلام الله و تحیّاته و صلواته علی مولای صاحبالزّمان صاحب الضّیاء و النّور و الدّین المأثور و اللّواء و المشهور، و الکتاب المنشور و صاحب الدّهور و العصور.16 سلام خداوند و تحیات و صلواتش بر مولایم صاحبالزمان، صاحب روشنایی و نور، و دین روایت شده و پرچم برافراشته و کتاب نوشته شده و صاحب دورانها و عصرها. تو مصداق «و کتاب مسطور فی رقّ منشور؛ کتابی نگاشته شده در طوماری گسترده»17 و «نور علی نور، روشنایی بر روی روشنایی»18 هستی. تو حامل سرّ الهی که در قلب طاهرت مستور و از سایر قلوب پنهان است، میباشی! این ادعیه و زیارت را بخوانید تا به وسعت سلطنت الهی که خداوند به ولی و حجت خودش، صاحبالزمان(ع) عطا کرده، پی ببرید. در یکی ازآنها میخوانیم: سلام بر تو ای حجت خدا بر آنچه در زمین و آسمان است.19 و در زیارت دیگری از آن حضرت(ع) آمده است: شهادت میدهم که تو حجت خدا بر گذشتگان و هر کس که باقی مانده هستی.20 وقت به ما اجازه نمیدهد که به شرح این معنا بپردازیم که حجت خدا بر گذشتگان و هر کس که باقی مانده، یعنی چه! امام مهدی(ع)، وجهالله است. لکن ایشان چه وجهاللّهی هستند؟ در دعای ندبه میخوانیم: أین وجه الله الّذی یتوجّه إلیه الأولیاء. کجاست آن وجه الله که اولیا به سوی او رو میکنند. و برای فهم معنای این فراز از دعای ندبه، بهتر است که این اولیایی را که به وسیلة وجه الله (امام مهدی(ع)) به خداوند توسل میجویند، بشناسیم. در قرآن کریم در وصف این اولیای الهی چنین آمده: ألا إنّ أولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون الّذین آمنوا و کانوا یتّقون لهم البشری فی الحیاة الدّنیا و فی الآخرة لاتبدیل لکلمات الله ذلک هو الفوز العظیم.21 آگاه باشید که برای دوستان خدا بیمی نیست و غمگین نمیشوند. کسانی را که ایمان آوردند و پرهیزگاری میکردند، بشارت است ایشان را در دنیا و آخرت. سخن خدا دگرگون نمیشود. این است کامیابی بزرگ. و قطعاً این اولیای الهی به این درجة عالی رسیدهاند که اهلیت یافتهاند تا به وسیلة امام مهدی(ع) ـ روحی و ارواح العالمین له الفداء ـ به شرف توسل به خداوند متعال نایل شوند. پس [ای صاحبالزمان] تا زمانی که تو را نشناختهایم و خود را به غیر تو مشغول کردهایم و با افکارمان از تو دور هستیم هم چنان در فراق خواهیم بود تا این که نظر لطفی به ما افکنی همانطور که به آن مرد حلّی عنایت نمودی، و خداوند قلبش را با محبت اهل بیت(ع) حیات بخشید. آیا قلوب ما را نیز با اکسیر نگاه خود زنده خواهی کرد؟ آن مرد با ایمان حلی هنگامی که مصائب صدیقهکبری حضرت زهرا(س) را به خاطر میآورد و یا میشنید، تاب و توان از کف میداد. و نمیتوانست تصور کند که چگونه به خانه فاطمة زهرا(س) هجوم برده و ایشان را کتک زده و پهلویش را شکستند. آن مرد هر زمان به یاد میآورد که مصیبت حضرت زهرا(س) به آن جا رسید که بقیة عمرش را از رنج و ناراحتی آن روز سپری نموده تا این که لاغر و نحیف همچون شبه گردید و جز پوست و استخوان از او نماند و سرانجام هم وصیت نمود او را شبانه دفن کنند تا ظالمان به ایشان در تشییعش شرکت نکنند؛ صبر از کف میداد و به ذکر این مصائب و ظلم ظالمان به حضرت زهرا(س) میپرداخت. تا این که خبر به گوش والی شهر حله رسید. دستور داد او را دستگیر و شکنجه کردند و آنقدر زدند تا تمام دندانهایش ریخت و زبانش قطع گردید، چنان که برخی از شکنجهگران گفتند: دیگر بس است. اما به این هم اکتفا نکردند بلکه بینیاش را سوراخ کرده و طنابی از آن عبور داده و او را در بازار گرداندند تا مایة عبرت دیگران شود. آن گاه جنازة نیمه جان او را در خانهاش انداختند و بازگشتند. روز بعد مردم با کمال تعجب او را دیدند که نماز میخواند در حالی که کاملاً سالم است و هیچ اثری از ضرب و شتم روز قبل در بدنش شماهده نمیشود. بلکه علیرغم سن زیادش، چهرهای شاداب و جوان و نورانی یافته است. از آنچه که برایش رخ داده سؤال کردند. گفت: هنگامی که مرا با آن حال رها کردند، دانستم که لحظات آخر عمرم میباشد و مرگ را با چشمم مشاهده میکردم. خواستم مولایم حجتبن الحسن(ع) را صدا بزنم اما نتوانستم. لذا با قلبم ندا دادم: «یا صاحبالزمان» که به ناگاه ایشان را در کنارم نشسته یافتم. به من نگاهی انداخت و دستش را بر بدنم گذاشت. آن گاه فرمود: برخیز و برای تحصیل روزی خانوادهات تلاش کن. من هم برخاستم در حالی که از قبل سالمتر و بهترم. چه رخ داد و چگونه جراحاتش التیام یافت و زبان قطع شدهاش دوباره شفا یافت و دندانهایش دوباره رویید. و چگونه چهرة معمولی و چروکیدهاش به چهرهای زیبا و نورانی مبدل گشت؟ این چه اکسیری است که تنها با یک تماس و در یک نقطه، این چنین تبدیل و تغییری در کل بدن آن مؤمن ایجاد نمود؟ اکسیر، آن طور که میگویند باعث انقلاب و دگرگونی در ماهیت اشیا میشود. اما این دگرگونی محدود است، نه به این شکل ریشهای و اساسی. بلی چنین اتفاقی رخ داد و همانند آن ممکن است برای شما نیز حاصل شود. اگر یک گام به سمت مولا برداشته و استحقاق یک نگاه او را بیابید، انقلابی عظیم در عالم ملک و ملکوت شما پدید میآید! همانطور که آن مرد مؤمن گفت، نیازی نیست که با دستش همة جراحات را لمس کند تا التیام یابد، چرا که آن دست، دست ولیّ خدا و در واقع یدالله تعالی است. صلوات خدا بر تو، صلوات خدا بر تو، صلوات خدا بر تو به عدد آنچه در علم خداست؛ صلواتی ابدی تا دوام ملک خدای متعال. اللّهم صلّی علی محمّد و آل محمّد. پینوشتها:* این سخنرانی در تاریخ نیمه شعبان سال 1374 ش ایراد گردیده است. 1. سورة مائده (5)، آیة 32. 2. طبرسی، الإحتجاج؛ ج1 ص11؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج2، ص8؛ تفسیر العسکری(ع)، ص347. 3. صدوق، کمالالدین و تمام النعمة، 2/409. 4. «جُیُوب» جمع «جَیب» به معنای یقه پیراهن یا گریبان است. 5. عیون أخبار الرضا(ع)، ج1، ص9. 6. «جلابیب» جمع «جلباب» به معنای پیراهن یا لباس گشاد است. 7. عیون أخبار الرضا(ع)، ج2، ص145. 8. سوره زمر (39)، آیة 69. 9. تفسیر علیبن ابراهیم قمی، ج2، ص253. 10. کلینی، الکافی، ج1، ص388. 11. بصائرالدرجات، ص195؛ کلینی، همان، ج1، ص232. 12. کلینی، همان، ج4، ص572؛ جعفربن محمدبن قولویه، کاملالزیارات، ص97. 13. شهید اول، المزار، ص203. 14. سوره تکویر (81)، آیة 29. 15. کلینی، همان، ج1، ص337. 16. مجلسی، بحارالانوار: 102/83؛ مصباح الزائر، ص312. 17. سورة طور (52)، آیات 3ـ2. 18. سورة نور (24)، آیة 35. 19. مجلسی، همان، ج99، ص116؛ السّلام علیک یا حجّة علی من فی الأرض و السّماء 20. شهید اول، همان، ص203؛ أشهد أنّک الحجّة علی من مضی و علی من بقی. 21. سورة یونس (10)، آیات 64ـ62. |
منبع : پایگاه حوزه