عرفان از ریشه «معرفت» به معنی «شناخت و شناختن» است. امّا شناخت چه چیزی؟ به بیان دیگر موضوعی که عارف در صدد شناختن و معرفت پیدا کردن به آن است ، چیست؟
موضوع عرفان ، شناخت خدا است که مبدأ و منبع کمال و جمال و جلال و حق مطلق است . یعنی: عرفان راهی است از راه های پرستش. (1)
سؤال اینجا است که عارف چگونه و از چه راهی می خواهد خدا را بشناسد ، به وجود و اسما و صفاتش معرفت پیدا کند ؟ منظور از عرفان چیست و راه شناخت عارف با دیگران چه تفاوتی دارد؟
منظور از عرفان کسب آگاهی و شناختی است که از راه کشف و رفع موانع و حجابها، نیز تهذیب نفس و تزکیة روح، انسان را به قرب الهی و مقام «شهود» یا مشاهده اسماء و صفات حق تعالی برساند.
شناخت علمی، بر «حس و تجربه و آزمایش» تکیه دارد و شناخت فلسفی از راه عقل و اندیشه به دست میآید، ولی شناخت عرفانی، آگاهیهایی است که از راه «نورانیت قلب» به دست میآید.
عرفان همانند حکمت و فلسفه دو بخش دارد: نظری و عملی.
در عرفان نظری همانند جهانبینی به تفسیر هستی پرداخته میشود، یعنی، یعنی تفسیر خدا و جهان و انسان.
عرفان در این بخش مانند فلسفه الهی است که در مقام تفسیر و توضیح «وجود و هستی» است.
تفاوتشان در این است که فلسفه در استدلال تنها به مبادی و مبانی و اصول عقلی تکیه میکند، ولی عرفان، مبادی و اصول کشفی و قلبی را مایع و پایة استدلال قرار میدهد. آن گاه آنها را با زبان عقل و برهان توضیح میدهد.
اما در عرفان عملی (که اصطلاحاً به آن «سیر و سلوک» میگویند) روابط و وظایف انسان با خودش و با جهان و با خدا مورد بحث قرار می گیرد ، و توضیح داده میشود که عارف سالک برای آن که به قلّة والای انسانیت و مقام خلیفة اللهی برسد و توحید و تجلیات آن را «شهود» کند، باید از کجا آغاز کند؛ چه منازل و مراحلی را یکی پس از دیگری طی کند و عقبهها و گردنههای خطرناک آن کجاست.
بنابر این در هر دو بخش عرفان نظری و عملی، عارف برای تبیین و تعلیم و تفهیم، به برهان و استدلال نیاز دارد.
عرفان نظری شناخت معبود از راه تقویت توان فکر و نظر و آگاهیبخشی قلب و دل است.عرفان عملی شهود حق از طریق تهذیب نفس و تزکیة روح میباشد.
با توجه به توضیحات فوق روشن است، عرفان حقیقی که خود دارای مراتب و درجات است نه تنها مورد تأیید اسلام و ائمه است بلکه اساسا هدف بنیادین معارف آسمانی و رسالت اصلی دین الهی سوق دادن انسان به سوی واقع بینی و عرفان است .
از نظر علامه طباطبایی عرفان و واقع بینی ریشه در سرشت انسان دارد . آن بزرگوار معتقد است : در عین حال که اکثریت قاطع افراد انسان سرگرم تنظیم امور زندگی روزانه هستند و به شکوفایی معنوی خود نمی پردازند، در نهاد هر انسانی غریزه ای به نام غریزه واقع بینی موجود است که گاهی در برخی از افراد به کار افتاده ، به یک رشته درک های معنوی وادارش می کند، این همان جذبه عرفانی است که انسان خداجو را به عالم بالا متوجه میسازد . گرداگرد همه آرزوهای دور و دراز خود خط می کشد . در حقیقت کشش و جذبه باطنی است که مذاهب خداپرستی را در جهان انسانی به وجود آورده . بنابراین عرفان راهی است برای درک حقایق ادیان در مقابل سایر راهها نظیر راه عقلی، ظواهر دینی و مانند آن . از این رو در میان پیروان همه مذاهب و ادیان مختلف افرادی وجود دارند که با التزام به برنامه آیین خود میکوشند از طریق عرفان و سلوک باطنی به حقایق هستی راه یابد و حقیقت را بیابند و بدان برسند. (2)
طبق این تحلیل و رویکرد معلوم می شود که عرفان و درک عرفانی پدیده ای است که در نهاد همگان به طور خدادای و فطری وجود دارد .بذر عرفان در نهان خانه جان همه نهفته است، ولی عدهای اندک به شکوفایی آن توفیق پیدا میکنند که در این میان عارفان شیعه امامیه به دلیل اعتقاد و عمل بر اساس قرآن و آموزههایی که در سنت پیامبر و اهل بیت (ع) آمده، بذر عرفان که درجان آنان نهفته، به گونه ای شکوفا و به کمال میرسند که آنان به توحید راستین و معرفت زلال نسبت به حقایق هستی بار مییابند، چون بذر عرفان را در سرزمین جان پاک و با زمزم ولایت پیامبر و اهل بیت به ثمر رسانده است.
بر خلاف سالکان صوفی مسلک که سرزمین جان شان را با آب ولایت تطهیر نکرده و از نور ولایت بر آن نتابیدهاند، از زمزم ولایت آن بذرها را آبیاری ننمودهاند. از این رو عرفانی که از رهگذر سلوک صوفیانه به دست می آورند ،ناقص و مثل میوه ناسالم است که مصرف آن نه تنها مفید نیست، بلکه چه بسا موجب ایجاد بیماری های خطرناک و کشنده می شود.
اما آنچه مرتاضان سایر ادیان به نام تجربه عرفانی و کارهای خارق العاده به دست میآورند، و یا مدعیان دروغین عرفان های نوین و نوظهور ارائه می دهند ، و افراد نا آگاه از حقیقت عرفان را به جای نزدیک کردن به خدا از خدا دور می کنند ، تلاش شان همانند تلاش سارقان یا جنایتکاران با هوش و تیز هوشی است که استعدادهای طبیعی و خدا دادی خویش را در راه ارضای غرایز نفسانی و هوس های شیطانی خود به کار گرفته اند . این ها بذر درک عرفانی را در سرزمین آلوده و با آب های آلوده به تباهی میکشند . از عرفان و ریاضتهای عرفانیشان جز رنج و شقاوت آخرت چیزی نصیبشان نمیشود.
به گفته عارفان راستین هرگز به حقایق هستی و عرفان واقعی و فنای در توحید نمی توان رسید ،مگر از طریق ولایت اهل بیت، از این رو لسان الغیب حافظ شیرازی در این باب گفته:
از رهگذر خاک سر کوی شما بود هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد.
چنان که در زیارت جامعه کبیره به این حقیقت اشاره شده ، که همه خیرها و فیضها و برکات در خانه اهل بیت (ع) است : «ان ذکر الخیر ، کنتم اوله و اصله و فرعه و معدنه و ماواه و منتها؛ (3) هر گاه خیری یاد شود ، شما اهل بیت آغاز و انجام آن، اصل و فرع و معدن پناهگاه آن هستید».
از این رو در همان زیارت آمده: «من اتاکم نجی و من لم یاتکم هلک؛ هر کسی از درگاه شما دور گردد ، هلاک میشود و هر کسی به درگاه شما روی آورد، نجات مییابد».
در این گونه آموزه های متعالی به روشنی به دست میآید که نه تنها عرفان بلکه همه حقایق الهی و معنوی را باید بر سر سفره پر برکت اهل بیت جست و جو نمود،
در جای دیگر خبری از آن ها نیست . اگر هم ادعا بشود، کذب و خلاف است و عاقبت ندارد . جز رنج و محنت چیزی نصیب انسان نخواهد شد.
جهت آگاهی بیشتر به منابع ذیل (که برخی عرفان نظری، برخی عملی و برخی هر دو بحث را دارد) رجوع کنید:
1. عرفان نظری، دکتر سید یحیی یثربی؛
2. درسهایی از اخلاق اسلامی یا آداب سیر و سلوک، دکتر حبیب الله مظاهری؛
3. مقالات، ج 3، استاد محمد شجاعی؛
4. مجموعه آثار، ج 23، شهید مطهری؛ پی نوشت ها:
1. علامه طباطبایی ، شیعه در اسلام، ناشر : دفتر انتشارات اسلامی ، قم ،ص 109 .
2. همان ، ص 108 .