قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

صبر از ديدگاه اسلام - جلسه سوم (متن کامل +عناوین)

مقام صبر رسول خدا صلى الله عليه وآله صابرترين انسان

 

تهران، مسجد امير

رمضان 1385

الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين

وصلّ على محمد و آله الطاهرين.

بر اساس آيات قرآن و رواياتى كه در معتبرترين كتاب ها نقل شده است، بسيارى از خيرات و درجات به وسيله صبر به دست مى آيد و به عبارت روشن تر؛ بخشى از

خيرات و درجات، بعد از تحمل صبر نصيب انسان مى شود.

در حقيقت بين انسان و آن خيرات و درجات، جاده و طريقى همانند صبر قرار دارد كه اگر كسى اين راه را بپيمايد و سالك اين طريق باشد، طبق وعده پروردگار مهربان عالم، در دنيا و آخرت به آن خيرات و درجات خواهد رسيد.

وجود مبارك رسول خدا صلى الله عليه وآله- كه خود ايشان در اين عالم، صابرترين انسان روزگار بودند- صبر را در سه مرحله تقسيم كردند؛ صبر بر تلخى ها و ناگوارى ها كه در مدت بيست و سه سال رسالت و نبوت براى حضرت وجود داشت، اما رسول خدا صلى الله عليه وآله براى تخفيف اين ناگوارى ها، از حريم حق قدم بيرون نگذاشتند و در برابر مسئوليتى كه بر عهده داشتند، موفق و پيروز شدند. دشمنان و به وجود آورندگان تلخى ها و ناگوارى ها، پيشنهادهايى به حضرت دادند، تا ايشان را از اين راه باز دارند، اما ايشان اين وعده ها را قبول نكردند؛ زيرا براى ايشان واضح بود كه آن خيرات و درجاتى كه خدا براى آن حضرت و امت او قرار داده است، فقط با صبر به دست مى آيد، لذا به سراغ راحت طلبى، استراحت و فرار از ناگوارى ها نرفتند.

دشمنان به پيغمبر صلى الله عليه وآله پيشنهاد بيشترين پول و زيباترين دختران عرب را داده بودند، به او گفتند: اگر قبول كنيد، رياست سيصد و شصت قبيله و بهترين دختران عرب را به تو مى دهيم، اما دست از دعوت، رسالت، نبوت و هدايت بردار.

ايشان به عموى بزرگوارشان- ابوطالب- فرمودند: به سردمداران مكه بگو: من راه خود را ادامه خواهم داد، حتى اگر ادامه اين راه به كشته شدن من بيانجامد.

پيامبر صلى الله عليه وآله در راه تبليغ اسلام سختى هاى بسيارى را تحمل كردند و به خيرات شگفت آورى رسيدند. حضرت على عليه السلام گوشه اى از سختى هاى پيامبر صلى الله عليه وآله را بيان مى كنند تا مشاهده كنيد كه ميوه شيرين درختِ تلخ صبر چقدر مهم است.

 

مُبلِّغ سرزمين يمن

شيعه و سنى روايتى از اميرالمؤمنين عليه السلام نقل كرده اند كه مردم يمن نامه اى را به محضر مبارك رسول خدا صلى الله عليه وآله نوشته، از حضرت درخواست مُبلّغ دين كردند.

مردم آن سرزمين استقبال بسيارى از آن مُبلّغ كردند و آن چه را كه او براى آنها بيان مى كرد، با جان و دل مى پذيرفتند و نتيجه آن تبليغ، تربيت شخصيت هاى

عظيمى همانند؛ كميل بن زياد نخعى «1» و عابس بن شبيب شاكرى «2» مى باشد و همه اين ها، به بركت اين مُبلّغ در يمن بود.

يكى از شخصيت هاى والايى كه تحت تأثير اين تبليغات قرار گرفت، وجود مبارك مالك اشتر نخعى «3» است كه اميرالمؤمنين عليه السلام بعد از شهادت مالك در مسجد كوفه فرمودند: هيچ مادرى نمى تواند مانند مالك را به دنيا بياورد.

به خصوص در يمن، قبيله اى به نام بنى شاكر، به واسطه تبليغ اين مبلِّغ تربيت شدند كه اميرالمؤمنين عليه السلام درآخر عمر مبارك خود فرمودند: اگر تعداد نفرات قبيله بنى شاكر هزار نفر بود، من با كمك آن هزار نفر، پرچم توحيد را در كل كره زمين برافراشته مى كردم.

وقتى پيغمبر صلى الله عليه وآله نامه اهل يمن را مشاهده نمودند، اميرالمؤمنين عليه السلام را به عنوان مبلِّغ انتخاب كردند و فرمودند: على جان! شما بايد براى تبليغ دين اسلام به كشور يمن برويد. حضرت بايد خانه، زندگى، همسر و دو فرزندش را رها كند و براى تبليغ به يمن برود؛ يعنى بايد تلخى و ناگوارى هاى راه اين سفر و فراق خانواده را به تنهايى تحمل كند و صبر به خرج دهد. بايد با صبر، افق طلوع بخش عمده اى از خيرات و درجات براى انسان ها باشد.

______________________________
(1)- كميل بن زياد نخعى يمنى، از خواص اصحاب اميرالمومنين كه در جنگ صفين با حضرت بود ودر كوفه سكونت گزيد ودر محبت اميرالمومنين سرسخت بود كه مورد تعقيب حجاج بن يوسف واقع شد و چندى متوارى بود وچون كميل شنيد حجاج حقوق قبيله او را قطع كرده است خودش را تسليم كرد و به دست حجاج كشته شد، دعاى شريف كميل را كه منسوب به اوست از اميرالمومنين فراگرفت. لغت نامه دهخدا: 30/ 212

(2)- عابس بن شبيب شاكرى از رجال نامدار كوفه و از مخلصين اميرالمؤمنين از قبيله بنى شاكر كه به شجاعت معروف بوده اند. فردى سخنور و شجاع كه از مكه به امام حسين عليه السلام پيوست و پس از رشادت هاى فراوان در كربلا به همراه غلامش شوذب به شهادت رسيد. دائره المعارف تشيع: 11/ 1

(3)- مالك بن حارث بن عبد يغوث نخعى معروف به اشتر، يكى از امراى بزرگ و شجاع بوده است كه شعر نيز مى سروده و در جنگ يرموك يك چشم خود را ازدست داد و در جنگهاى صفين و جمل همراه على عليه السلام بود، حضرت على اورا براى حكومت مصر تعيين كرد ولى در راه كشته شد آنگاه اميرالمومنين در باره او فرمود: خداى رحمت كند مالك را، او براى من آنچنان بود كه من براى پيامبر خدا صلى الله عليه وآله بودم، وفاتش به سال 37 ق رخ داد. (لغت نامه دهخدا: 5/ 2630)

 

حضرت على عليه السلام اعلام آمادگى كردند. پيغمبر صلى الله عليه وآله به خاطر اين كه ارزش و منزلت

مبلِّغ را براى ديگران بيان كنند، اميرالمؤمنين عليه السلام را در آن گرماى پنجاه درجه، از

مسجد تا بيرون شهر مدينه پياده بدرقه كردند.

كسانى كه در طول تاريخ، با روحانى واجد شرايط سر و كار داشتند؛ منافق، توده اى، حرام خور، بى دين و گرفتار فساد زمان خود نشدند. اگر در هر دوره اى- به خصوص در اواخر دوران قاجاريه و بعد از آن- و در اين زمان، به اصل روحانيت حمله مى شود، به اين علت است كه دشمن مى داند تربيت شدگان روحانىِ معنوى و واجد شرايط، حمّال او نخواهند شد.

اگر همه تربيت شوند و در كنار روحانى واجد شرايط زندگى كنند، مشروب فروشان، قماربازها، حرام خورها، زناكارها و مفسدين نمى توانند زمينه فساد را به وجود بياورند. دروغ، غيبت، تهمت و افترا ترويج پيدا نمى كند، چون همه اين موارد از ابزار دشمن است.

 

ارزش مبلّغ دين اسلام

انسان هدايت گر واجد شرايط آن قدر با ارزش است كه خاتم پيامبران صلى الله عليه وآله و بزرگترين مخلوق پروردگار، كه داراى مقام «جمع الجمعى» است، با پاى پياده به بدرقه اميرالمؤمنين عليه السلام مى آيند. بعد او را در آغوش گرفته، مى فرمايد:

«لَانْ يَهْدِىَ اللّهُ بِكَ رَجُلًا واحداً خَيْرٌ لَكَ مِمّا طَلَعَتْ عَلَيهِ الشَّمْسُ» «1»

على جان! وقتى مردم را با حلال و حرام دين آشنا كنى، اگر در اين سفر به واسطه تبليغ تو يك نفر هدايت شود، در پيشگاه خدا از آنچه كه آفتاب بر او طلوع و غروب مى كند، با ارزش تر است.

بسيارى از خيرات با صبر به دست مى آيد. رسول خدا صلى الله عليه وآله جهان را با صبر كردن

______________________________
(1)- بحار الأنوار: 32/ 447، باب 12، حديث 394.

 

در برابر ناگوارى ها هدايت كرده اند. ميلياردها نفر به بركت پيغمبر صلى الله عليه وآله هدايت شده اند و هدايت انسان ها در پرونده پيغمبر صلى الله عليه وآله بهتر است از آنچه كه آفتاب بر آن مى تابد و از آن غروب مى كند.

روايتى كه اغلب فقهاى شيعه قبول دارند و بعضى از آنها نيز در رساله هاى خود اين روايت را آورده اند كه: اگر تعداد افراد نماز جماعت از ده نفر بگذرد، جنّ و انس

نمى توانند ثواب و پاداش آن را بنويسند. «1» از زمانى كه پيغمبر صلى الله عليه وآله نماز جماعت را اقامه كردند، تا زمان حال، چقدر نماز جماعت خوانده شده است؟ پيغمبر صلى الله عليه وآله به تنهايى در ثواب كل نمازهاى جماعت هزار و پانصد ساله شريك است.

تمام اين موارد، محصول صبر پيامبر صلى الله عليه وآله است. پول، رياست بر سيصد و شصت قبيله و ازدواج با دختران زيبا را قبول نكرد، اما صبر بر ناگوارى ها و تلخى ها را قبول كرد تا خورشيد با صبر ايشان به شكلى طلوع كند كه ديگر غروب نخواهد كرد.

«هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلّهِ » «2»

 

صبر در ترويج دين

______________________________
(1)- مستدرك الوسائل: 6/ 444، باب 1، تاكد استحبابها فى الفرائض، حديث 7184؛ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله أَ تَانِى جَبْرَئِيلُ مَعَ سَبْعِينَ أَلْفَ مَلَكٍ بَعْدَ صَلَاهِ الظُّهْرِ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبِّكَ يُقْرِوكَ السَّلَامَ وَ أَهْدَى إِلَيْكَ هَدِيَّتَيْنِ لَمْ يُهْدِهِمَا إِلَى نَبِىٍّ قَبْلَكَ قُلْتُ مَا الْهَدِيَّتَانِ قَالَ الْوَتْرُ ثَلَاثُ رَكَعَاتٍ وَ الصَّلَاهُ الْخَمْسُ فِى جَمَاعَهٍ قُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ وَ مَا لِأُمَّتِى فِى الْجَمَاعَهِ قَالَ يَا مُحَمَّدُ إِذَا كَانَا اثْنَيْنِ كَتَبَ اللَّهُ لِكُلِّ وَاحِدٍ بِكُلِّ رَكْعَهٍ مِائَهً وَ خَمْسِينَ صَلَاهً وَ إِذَا كَانُوا ثَلَاثَهً كَتَبَ اللَّهُ لِكُلٍّ مِنْهُمْ بِكُلِّ رَكْعَهٍ سِتَّمِائَهِ صَلَاهٍ وَ إِذَا كَانُوا أَرْبَعَهً كَتَبَ اللَّهُ لِكُلِّ وَاحِدٍ بِكُلِّ رَكْعَهٍ أَلْفاً وَ مِائَتَىْ صَلَاهٍ وَ إِذَا كَانُوا خَمْسَهً كَتَبَ اللَّهُ لِكُلِّ وَاحِدٍ بِكُلِّ رَكْعَهٍ أَلْفَيْنِ وَ أَرْبَعَمِائَهِ صَلَاهٍ وَ إِذَا كَانُوا سِتَّهً كَتَبَ اللَّهُ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ بِكُلِّ رَكْعَهٍ أَرْبَعَهَ آلَافٍ وَ ثَمَانَمِائَهِ صَلَاهٍ وَ إِذَا كَانُوا سَبْعَهً كَتَبَ اللَّهُ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ بِكُلِّ رَكْعَهٍ تِسْعَهَ آلَافٍ وَ سِتَّمِائَهِ صَلَاهٍ وَ إِذَا كَانُوا ثَمَانِيَهً كَتَبَ اللَّهُ تَعَالَى لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ تِسْعَهَ عَشَرَ أَلْفاً وَ مِائَتَىْ صَلَاهٍ وَ إِذَا كَانُوا تِسْعَهً كَتَبَ اللَّهُ تَعَالَى لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ بِكُلِّ رَكْعَهٍ سِتَّهً وَ ثَلَاثِينَ أَلْفاً وَ أَرْبَعَمِائَهِ صَلَاهٍ وَ إِذَا كَانُوا عَشَرَهً كَتَبَ اللَّهُ تَعَالَى لِكُلِّ وَاحِدٍ بِكُلِّ رَكْعَهٍ سَبْعِينَ أَلْفاً وَ أَلْفَيْنِ وَ ثَمَانَمِائَهِ صَلَاهٍ فَإِنْ زَادُوا عَلَى الْعَشَرَهِ فَلَوْ صَارَتْ بِحَارُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ كُلُّهَا مِدَاداً وَ الْأَشْجَارُ أَقْلَاماً وَ الثَّقَلَانِ مَعَ الْمَلَائِكَهِ كُتَّاباً لَمْ يَقْدِرُوا أَنْ يَكْتُبُوا ثَوَابَ رَكْعَهٍ وَاحِدَهٍ يَا مُحَمَّدُ تَكْبِيرَهٌ يُدْرِكُهَا الْمُومِنُ مَعَ الْاءِمَامِ خَيْرٌ لَهُ مِنْ سِتِّينَ أَلْفَ حَجَّهٍ وَ عُمْرَهٍ وَ خَيْرٌ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا سَبْعِينَ أَلْفَ مَرَّهٍ وَ رَكْعَهٌ يُصَلِّيهَا الْمُومِنُ مَعَ الْاءِمَامِ خَيْرٌ مِنْ مِائَهِ أَلْفِ دِينَارٍ يَتَصَدَّقُ بِهَا عَلَى الْمَسَاكِينِ وَ سَجْدَهٌ يَسْجُدُهَا الْمُومِنُ مَعَ الْاءِمَامِ فِى جَمَاعَهٍ خَيْرٌ مِنْ عِتْقِ مِائَهِ رَقَبَهٍ.»

(2)- توبه 33: 9؛ «اوست كه پيامبرش را با هدايت و دين حق فرستاد، تا آن را بر همه اديان پيروز گرداند.»

 

وقتى خورشيد با صبر پيغمبر صلى الله عليه وآله طلوع كند، ديگر غروب نخواهد كرد.

«وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ » «1» رسول من! اگر اخلاق، صبر، كرامت و آقايى تو نبود، مردم دور تو جمع

نمى شدند. پروردگار نمى فرمايد: جمع شدن مردم دور پرچم اسلام به واسطه من بوده است، بلكه مى فرمايد: اخلاق، صبر، تحمل، نرمى، آقايى، كرامت و بزرگوارى تو، امتى به نام امت اسلام ايجاد كرده است. البته در اين امت، تعدادى نيز ريزش مى كنند و هم پياله يهودى ها و مسيحيان بى خبر از حقايق و توده اى مى شوند. اگر پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله در روز قيامت، فقط سلمان را به خدا ارائه دهد و بفرمايد: مرا به نبوت برگزيدى، من اين انسان آتش پرست و زرتشتى را هدايت كردم، براى پيغمبر صلى الله عليه وآله بهتر است از آنچه كه آفتاب بر او مى تابد و از آن غروب مى كند، تا چه رسد به اين كه ميليون ها عالم، حكيم، فقيه، عابد، زاهد، خيّر، متدين و مطيع خدا به وسيله ايشان به وجود آمده است.

حضرت با صبر خويش به ما مى فرمايند: امت من بايد در حريم حق، در مقابل همه ناگوارى هاى ايستادگى نمايد. پول، مقام، رياست و دختران زيبا، شما را از حريم حق بيرون نبرند؛ زيرا ضرر خواهيد كرد.

پيامبر صلى الله عليه وآله در بلا، طاعت و عبادت از صابرترين انسان هاى تاريخ بوده اند. ايشان در عبادت صبرى داشتند كه عاقبت خدا آيه اى را در قرآن نازل كرد. ما چنين گفتگويى را با هيچ پيغمبر و امامى از جانب خدا نداريم. ائمه عليهم السلام از طريق قلب با پروردگار رابطه داشتند. اميرالمؤمنين عليه السلام در نهج البلاغه مى فرمايند:

خدا از طريق باطن با آنها مناجات مى كند. اما چنين پيشنهاد و حرفى را خدا به هيچ پيغمبر و امامى نزده است:

«طه* مَآ أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْءَانَ لِتَشْقَى » «2»

______________________________
(1)- آل عمران 159: 3؛ «و اگر درشت خوى و سخت دل بودى از پيرامونت پراكنده مى شدند.»

(2)- طه 1: 20- 2؛ «طه* ما قرآن را بر تو نازل نكرديم تا به مشقت و زحمت افتى.»

 

ما قرآن را بر تو نازل كرديم كه در عبادت، خود را به مشقت بياندازى؟ خدا به چه كسى گفت كه عبادات خود را كم كن؟ چه كار كرد كه خدا خودش گفت:

تخفيف بده؟ آن هم چه نوع عبادتى؟

حافظ زيبا فرموده:

صبر و ظفر هر دو دوستان قديمند

بر اثر صبر نوبت ظفر آيد «1» با صبر آدم پيروز مى شود و به درجات و خيرات مى رسد. انسان بايد قله صبر را فتح و اين جاده را طى كند. خداوند به پيامبر صلى الله عليه وآله امر كرد:

«فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُواْ الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ » «2» از حريم حق بيرون نرو و خودت را تسليم غير نكن.

هميشه در مورد آيه اى در سوره هود مى فرمودند: اين آيه مرا پير كرد؛ يعنى به قدرى بار صبر آن سنگين است كه مرا پير كرد و آن آيه اين است كه خدا به من اعلام كرد:

«فَاسْتَقِمْ كَمَآ أُمِرْتَ » «3» از اين حريم بيرون نرو، چنان كه به تو دستور داده شده است و اين صبر مرا به پيرى مى كشاند، اما ارزش دارد.

قرآن مجيد بخشى از خيراتى كه از درخت صبر سر مى زند بيان مى كند. از جمله

______________________________
(1)- حافظ شيرازى.

(2)- احقاف 35: 46؛ «پس صبر كن همان گونه كه پيامبران اولوالعزم صبر كردند.»

(3)- هود 112: 11؛ «پس همان گونه كه فرمان يافته اى ايستادگى كن.»

 

«فَاصْبِروا» «1» مؤمنان! صبر كنيد؛ يعنى خود را در حريم حق نگهداريد و از اين دايره بيرون نرويد.

اگر بيرون برويد، تسليم شياطين خواهيد شد. آنها كه در اين حريم راه ندارند، اما بيرون از اين حريم، همه منتظرند كه شما صبر خود را از دست بدهيد و براى علاج ناگوارى ها و رسيدن به لذت ها- به خيال خود- از حريم حق بيرون برويد

و آنها شما را به اسارت بگيرند و به هلاكت برسانند. در اين حريم خود را نگهداريد

كه خدا با صابران است. خداوند همراه صابران است.

وقتى بچه اى به دنيا مى آيد، با سه نفر همراه است. اگر تنها باشد، بعد از چند ساعت مى ميرد. وقتى پروردگار عالم هر بچه اى از نر و ماده را خلق مى كند، پدر و مادر را همراه او قرار مى دهد و مهربانى و محبت آنها را همنشين او قرار مى دهد.

«إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّبِرِينَ » «2» يعنى تنها زندگى نكنيد؛ زيرا توان شما به هيچ كس و هيچ چيزى نمى رسد.

كارى كنيد كه من همراه شما باشم. چه عملى را بايد انجام بدهيم كه پروردگار همراه ما باشد؟ در برابر گناه، ناگوارى ها و در كنار عبادات صابر باشيد. اكنون كه ماه مبارك رمضان است، پروردگار با همه شما همراه است، چون كه شما در حال صبر هستيد؛ يعنى خود را از خوردن و آشاميدن و لذت هاى منع شده نگهداشته ايد و در حريم صبر از گناهان مانده ايد. به جاى گناه، در كنار ثواب قرار گرفته ايد. روزه نيز صبر است و خدا با شما صابران است.

معيّت پرودگار موجب مى شود كه در بسيارى از بلاها كه بر سر ما مى آمد، دنيا و آخرت را از دست مى داديم اما او نگذاشت. شما را در اين چند سال عمر، از

______________________________
(1)- اعراف 87: 7؛ «پس شما مؤمنان شكيبايى ورزيد.»

(2)- انفال 46: 8؛ «زيرا خدا با شكيبايان است.»

 

افتادن در خيلى از لغزش ها و چاه ها حفظ كرده است.

در قرآن مى خوانيم: خدا حفيظ است. خداوند در قرآن مجيد مى فرمايد: «1» آسمان ها را نگهداشتم كه نيافتند؛ ميلياردها سال است كه ميلياردها ستاره، ماه، خورشيد، سحابى و كهكشان ها به وسيله خدا حفظ شده و فرو نمى ريزد. اين حفاظتِ حافظ صابران است و براى صابران كارگشا است، چنان چه براى طفل به دنيا آمده، كانون مهرى مانند مادر و پدر خودش را قرار داده است.

بگذاريد قيامت شود و پرده ها را بردارند و به ما نشان دهند كه ما هزاران بار بايد جهنمى مى شديم و او نگذاشته است. هزاران بار بايد دچار فساد مى شديم

و نگذاشت. اين به بركت معيّت خداوند است:

«وَاصْبِرُواْ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّبِرِينَ » «2» از درون و برون صابران را حفظ مى كنم.

 

صبر و تحمل على عليه السلام

دين و فرهنگى كه ما داريم، محصول صبر اميرالمؤمنين عليه السلام است. اما صبر بسيار ناگوار است كه مى فرمايد:

«فصبرتُ و فى العين قَذَى وَ فى الحَلْقِ شَجَاً» «3»

من صبر كردم، اما مانند كسى كه تيغ تيز در چشمش بود و نمى توانست بيرون

______________________________
(1)- رعد 2: 13؛ «اللَّهُ الَّذِى رَفَعَ السَّمَوَ تِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِى لِأَجَلٍ مُّسَمًّى يُدَبّرُ الْأَمْرَ يُفَصّلُ الْأَيَتِ لَعَلَّكُم بِلِقَآءِ رَبّكُمْ تُوقِنُونَ»

(2)- انفال 46: 8؛ «و شكيبايى ورزيد؛ زيرا خدا با شكيبايان است.»

(3)- نهج البلاغه: خطبه 3.

 

بياورد و كسى كه استخوان تيزى در گلويش فرو رفته است، نه پايين مى رود و نه بيرون مى آيد.

كجا صبر كرد؟ آن وقتى كه فاطمه زهرا عليهاالسلام از مسجد برمى گردد، مى بيند كه همه اموال حكومتى و بيت المال را غارت كرده اند، زحمات پيغمبر صلى الله عليه وآله را در معرض خطر قرار داده اند. اشك ريزان درب اتاق را باز كرد، مى بيند اميرالمؤمنين عليه السلام دستش را روى زانوى خود قرار داده است و در گوشه اتاق نشسته است. در تمام اين نُه سال زندگى با حضرت على عليه السلام اولين و آخرين مرتبه اى بود كه با ايشان با صداى بلند صحبت مى كرد. هميشه به حضرت عليه السلام مى فرمود: يا اميرالمؤمنين! اما در اينجا صدا مى زند:

«يابنَ ابى طالِب عليك السلام اشْتَمَلْتَ شَمْلَهَ الجَنينَ وَ قَعَدْتَ حُجْرَهَ الظنين» «1»

مانند جنين در شكم مادر، خود را بستى و مانند تهمت خورده ها گوشه اتاق پنهان شده اى؟

حضرت عليه السلام بلند شدند. لباس هاى رزم ايام جنگ احد و خندق را پوشيدند.

ذوالفقار را از نيام بيرون كشيده، فرمودند: دختر پيغمبر! راحت باش. دو سه قدم بيشتر دور نشده بود كه مؤذن داشت مى گفت: «اشهد ان لا اله الا الله»، دختر پيغمبر را صدا زد، فرمود: من آمادگى كامل دارم كه به جنگ دشمن بروم، اما جنگ اتفاق بيافتد، نتيجه آن، خاموش شدن چراغ خدا براى ابد در كره زمين خواهد بود.

صدا زد: على جان! من نيز مانند تو صبر و تحمل مى كنم. فقط به خاطر اين كه اين چراغ باقى بماند؛ از اين حريم بيرون نمى آيم.

______________________________
(1)- بحار الأنوار: 43/ 148، باب 6، حديث 4؛ المناقب، ابن شهر آشوب: 2/ 208.

 

اگر از اين حريم بيرون برويد و صبر خود را از دست بدهيد، آلوده، فاسد و گنهكار شده، هم رديف يهود و نصارى، گنهكار و مشرك مى شويد، پس ايستادگى و صبر كنيد.

«وَاصْبِرُواْ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّبِرِينَ »

يعنى تنها زندگى نكنيد. من همراه شما هستم. هر كس در دنيا وآخرت خداوند را همراه خود قرار دهد، در زندگى كمبودى نخواهد داشت.

 

ثروت با خدا بودن

اين روايت داراى سه بخش است و سه داستان دارد. داستان آخر آن اين است كه در مسير كوه طور، جوانى با ادب، آراسته و بزرگوار، به موسى بن عمران عليه السلام گفت: وقتى براى مناجات به كوه طور مى روى، به پروردگار عالم بگو: تو از بى كار خوشت نمى آيد و من بى كار نيستم، اما كارى كه در اين عالم نصيب من شده است، خرج روزمره مرا جواب نمى دهد و چرخ زندگى من نمى چرخد. من به يك پيراهن نياز دارم. به پروردگار عالم بگو: در كل اين خزانه مال و ثروت تو، اقلًا يك پيراهن

كه به ما مى رسد. زمينه اى به وجود بياور كه پيراهنى به ما برسد. «1» موسى عليه السلام گفت: من از خداوند درخواست مى كنم. اگر انسان معرفت داشته باشد، هميشه خدا با اوست و احساس كمبود نمى كند. موسى عليه السلام داستان جوان را بيان كرد: خدايا! از ادب، وقار، وبزرگوارى اين جوان معلوم است كه دوست تو

______________________________
(1)- روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن: 18/ 235؛ «در خبر است كه يك روز موسى عليه السلام به مناجات مى رفت به خرابه اى بگزشت از آن جا ناله اى مى آمد. در آن جا رفت مردى را ديد برهنه بر سر خاك خفته خشتى زير سر گرفته بر او عورت پوشى بود مى ناليد و در آن ناله چيزى مى گفت. موسى بنزديك او شد مى گفت: الهى ترى غربتى و وحدتى و تعرف فقرى و فاقتى.

موسى برفت و مناجات بكرد بگفت و بشنيد چون خواست تا برگردد حق تعالى گفت: يا موسى پيغام آن درويش بنگزاردى گفت: بار خدايا تو عالمترى حكايت وحدت و وحشت مى كرد و شكايت فقر و فاقه مى گفت. گفت برو او را از من سلام كن و بگو خدايت سلام مى كند و مى گويد: تو تنها نيستى كه من انيس تويم و تو غريب نئى كه من جليس تويم و تو درويش نئى كه من و كيل تويم موسى بيامد و بر بالين آن درويش بنشست و آن پيغام بگزارد. درويش گفت: يا كليم اللّه! مرا اين مايه است كه خداى تعالى، حديث من بشنود و آن را جواب دهد. آنگه نعره اى بزد و جان بداد.»

 

مى باشد و تو را مى شناسد. از تو يك پيراهن مى خواهد.

خطاب رسيد: به او بگو كه خدا مى فرمايد: تو انسان پرتوقعى هستى. خجالت نكشيدى كه از من پيراهن مى خواهى؟ موسى عليه السلام عرض كرد: خدايا! مگر چه شده است؟ خطاب رسيد: به او بگو: زمانى كه خواستم محبت و عشق خودم را در دل ها تقسيم كنم، دل تو را از عشق خودم پر كردم، آيا باز تو نيازمند هستى؟

مردم به قارون انسان نيازمند نمى گويند، اما قارون در فرهنگ من بسيار گدا و بدبخت است، تو در فرهنگ من بسيار ثروتمند هستى. هر كه خدا را دارد، همه چيز دارد.

وقتى وارد عالم آخرت مى شويد، خانه، زمين، كارخانه و زن و فرزند به فرياد انسان نمى رسند وتك و تنها مى شويد. غير از خدا حتى يك نفر هم نيست كه دست ما را بگيرد.

با صبر، مرا همراه خود كنيد و ما نتيجه اين معيّت را در زندگى ديده ايم. حضرت موسى عليه السلام جواب پروردگار را به آن جوان گفت. وقتى جوان آن جواب را شنيد، شروع به گريه كردن كرد و گفت: موسى! اشتباه كردم. اگر تا آخر عالم، دائماً بدن مرا زنده زنده قيچى كنند، گوشت بدنم را به خورد خودم بدهند، ديگر آه نخواهم كشيد. بلكه مى گويم: محبوب من، من كه همه چيز دارم. من كه خدا را دارم، پول

قارون را مى خواهم چه كنم؟

ما خبر نداريم كه نزديك به اذان صبح كه بيدار مى شويم، همه خواب هستند، در گوشه اى پيشانى را روى خاك مى گذاريم و «يا رب العفو» مى گوييم، همين معيّت چه ارزش بالايى دارد؟ تمام جهان را به شما بدهند امايك روز روزه ماه رمضان را از شما بگيرند، والله ضرر كرده ايد.

در ناگوارى ها، حوادث و ظلم هاى مردم، اگر انسان صبر كند، بسيار زيبا است.

صبر كنيد كه خدا همراه، وكيل و رئيس شما باشد.

 

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه