قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

صبر و تحمل پروردگار


در روايات دارد كه حضرت نوح عليه السلام صد سال مردم را به خدا، درستى، فضيلت، كرامت و عبادت دعوت كرد، اما به حرفهاى او گوش ندادند. صد سال كه تمام شد، عرض كرد: خدايا! تكليف من چيست؟ خطاب رسيد: هسته هاى خرما را بكار، تا زمانى كه اين هسته ها به محصول برسند، باز مردم را هدايت كن، تا محصول بدهد.

نخل خرما قوى و ماندنى است، هسته هاى خرما را كاشت، نخل شد، محصول داد، از آن استفاده كردند، باز محصول داد، صد سال بعد، درختان از توان و قدرت افتاده بودند و محصول چندانى نداشتند، شد دويست سال، گفت: خدايا! اكنون تكليف من چيست؟

خطاب رسيد: تحمل و صبر كن. باز هسته آن خرماها را بكار، تا زمانى كه اين نخل ها محصول مى دهند، مردم را هدايت كن. صد سال به صد سال، مرتب هسته ها را كاشت و اين هسته ها خرما شد و مردم هدايت نشدند. تا نهصد و پنجاه سال شد. خداوند مى فرمود: صبر و تحمل را پيشه راه خود كن، اگر در اين مدت يك نفر با من آشتى كند، ارزش دارد.

من براى عذاب كردن عجله اى ندارم. اين ملت، نمى توانند از دست من و از قدرت من فرار كنند و خود را پنهان كنند. اين ملت نمى توانند مرا ناتوان كنند، ولى تو تحمل كن، شايد اين انسان ها جريمه نشوند و بعد از نهصد و پنجاه سال، هدايت شوند.

بعد حضرت نوح عليه السلام گفت: اكنون تكليف من چيست؟ خطاب رسيد: زير نظر

ما كشتى بساز، از زمين و آسمان آب خواهد ريخت. بعد از اين كه ساخت كشتى تمام شد، مردم را دعوت كن كه مؤمن شوند و بر كشتى سوار شوند تا نجات پيدا كنند. من هر مؤمنى را كه همراه تو در كشتى قرار بگيرد، نجات مى دهم، چون ديگر اميدى به توبه كردن اينان نيست.

بعد از نهصد و پنجاه سال فرمود: حالا وقت عذاب است. شصت، هفتاد، هشتاد سال، به گنهكاران حرفه اى، مجرمان، بدكاران، مخالفان با خود، مخالفان با پيغمبران و ائمه عليهم السلام مهلت مى دهد تا توبه كنند و به جاى عذاب و نقمت، به نعمت و بهشت برسند.

به حضرت داود عليه السلام فرمود: متخلق به اخلاق من شو «أنّى انا الصبور»، در ذات من صبر هست و صبر من بى نهايت است. به قدرى بندگان از صبر خدا بهره بردند كه قابل محاسبه نيست.


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه