قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

تحصيل دانش براى رشد و تعالى


مرحوم آيت الله نجفى قوچانى در كتاب « سياحت شرق » مى نويسد :وبالجمله طلبه بايد اولاً در تغسيل باطن خود جديت نمايد و چنانچه در اول طفوليت است و باطن او هنوز چركين و نجس نشده ، مواظب باشد كه نجس نشود ، پس در اولين وهله ـ از روى تقليد هم كه باشد ـ علم و عمل و اخلاق را دارا بشود ، بعد از آن با جديت تحصيل حقيقت علم كند .ملا صدرا ، علم را براى مال و جاه نمى خواست و معتقد بود كه طالب علم نبايد در فكر مال و جاه باشد جز آن قدر كه براى معيشت او ضرورت دارد ، صدر المتألهين مى گفت : كسى كه علم را براى مال و جاه بخواهد ، موجودى است خطرناك كه بايد از او برحذر بود ، وى در جلسات درس ، اين اشعار را از « مثنوى مولوى » مى خواند :
بد گهر را علم و فن آموختندادن تيغ است دست راه زن
تيغ دادن در كف زنگى مست *** به كه آيد علم ناكس را به دست
علم و مال و منصب و جاه و قِران *** فتنه آرد در كف بد گوهران
چون قلم در دست غدّارى فتاد *** لا جرم منصور بر دارى فتاد
پس از اين كه اولين جلسه اى كه ملا صدرا در درس ميرداماد شركت جسته بود پايان يافت ، ميرداماد وى را با خود به كنارى برده ، گفت : اى محمد ! من امروز گفتم كسى كه مى خواهد حكمت را تحصيل كند ، بايد حكمت عملى را تعقيب كند و اينك به تو مى گويم كه حكمت عملى در درجه اول دو چيز است :يكى به انجام رسانيدن تمام واجبات دين اسلام و دوم پرهيز از هر چيزى كه نفس بوالهوس براى خوشى خود مى طلبد .روش دوم كه بايد از طرف كسى كه حكمت را تحصيل مى كند در پيش گرفته شود اين است كه محصل حكمت بايد از تأمين درخواست هاى نفس خوددارى ورزد ، كسى كه مطيع نفس اماره شد و مشغول تحصيل حكمت هم گرديد به احتمال قوى بى دين خواهد شد و از صراط مستقيم ايمان منحرف .محمد زكرياى رازى ( طبيب مشهور اسلامى هنگامى كه از صفات دانشجويان پزشكى صحبت مى كند مى گويد :واجب است كه دانشجوى پزشكى طب را براى جمع مال نخواهد بلكه متذكر باشد كه نزديك ترين مردم به خدا ، عالم ترين و عادل ترين و مهربان ترين آنان به مردم است .از تمام قسمت هاى ايران براى استفاده از درس ملا صدرا به شيراز مى رفتند و استاد ، شاگرد را نمى پذيرفت مگر اين كه شاگرد چهار شرط را بپذيرد و بدان عمل نمايد :
اول ـ در صدد تحصيل مال نباشد مگر به اندازه تأمين معاش .
دوم ـ در صدد تحصيل مقام نباشد .
سوم ـ معصيت نكند .
چهارم ـ تقليد ( بى جا و كوركورانه و بدون بصيرت ننمايد .
اگر شاگرد اين چهار شرط را مى پذيرفت و به آن عمل مى كرد ، ملا صدرا موافقت مى نمود كه او را در مدرسه خويش بپذيرد و در جرگه شاگردان بنشاند و گر نه به او مى گفت كه از آن مدرسه برود و در جاى ديگر تحصيل كند .ملا صدرا مى گفت : محال است كسى كه در صدد تحصيل مال باشد بتواند تحصيل علم نمايد و تحصيل مال دنيا و تحصيل علم دو عمل متخالف است كه با هم قرين نمى شود .كسى كه در طول دراز مى شود ، عرض و ضخامت او كم خواهد شد و به همين قياس كسى كه در صدد تحصيل مال باشد ، گر چه ممكن است توانگر شود اما به طور حتم از تحصيل علم باز مى ماند و مال دارانى كه عالم جلوه كنند متظاهر به علم و رياكار هستند  .
 عارف عاشق و عالم كامل ميرزا جواد ملكى
عالم عامل و عارف كامل و عابد يگانه و سالك فرزانه و تربيت شده واقعى آيات قرآن ميرزا جواد آقا ملكى ، از شاگردان جمال السالكين و قطب العارفين صاحب نفس قدسيه آخوند ملا حسين قلى همدانىبود .او ساليان طولانى در شهر قم آشيانه آل محمد به تدريس و تربيت شاگردان مكتب اهل بيت (عليهم السلا اشتغال داشت ، سه ماه رجب و شعبان و رمضان را پى در پى روزه مى گرفت ، تمام شب ها را به تهجّد و عبادت و ناله و انابه مى گذراند ، در مدرسه فيضيه براى دانشجويان علوم دينى درس اخلاق مى گفت . هنوز در و ديوار مدرسه فيضيه و فضاى آن مركز روحانى و ملكوتى صداى حزين و چشم گريان و ناله هاى پر شوق و سوزان او را به ياد دارد كه با همه وجود خود و با اخلاصى كم نظير مى گفت :اللَّهُمَّ ارْزُقنِى التَّجَافِى عَن دَارِ الغُرورِ وَالانَابَةَ إلى دَارِ الخُلُودِ وَالاستِعدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الفَوْتِ.فضائل و كراماتش بيشتر از آن است كه در اين نوشتار آورده شود ، درباره اخلاق و زهد و تقوا و عشق و عرفان او ، شاگردانش داستان ها نقل مى كنند و او را از گريه كنندگان رده اول در پيشگاه حق به شمار آورده اند .صاحب گنجينه دانشمندان مى گويد : آية الله حاج سيد جعفر شاهرودى كه از شاگردان خاص آن مرحوم بود ، برايم حكايت كرد كه شبى در شاهرود خواب ديدم امام زمان عجّل الله تعالى فرجه الشريف با جماعتى در صحرايى تشريف داشتند و گويا به نماز جماعت ايستاده اند ، نزديك رفتم كه جمال بى مثالش را زيارت كنم و دست مباركش را ببوسم ، شيخ بزرگوارى را ديدم كه متصل به حضرت و آثار جمال و وقار و بزرگوارى از سيمايش پيداست ، چون بيدار شدم درباره آن شيخ فكر كردم كه كيست كه تا اين اندازه به مولايمان امام زمان نزديك است ؟ براى يافتن او به مشهد رفتم وى را پيدا نكردم ، به تهران آمدم او را نيافتم ، به قم سفر كردم او را در حجره اى از حجرات مدرسه فيضيهمشغول تدريس ديدم ، پرسيدم اين آقا كيست ؟ گفتند : حاج ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى است .خدمتش رسيدم ، تفقد زيادى كردند و فرمودند كى آمدى ؟گويا مرا از قبل ديده بودند و مى شناختند و از داستان خوابم آگاهند ، پس ملازمت و شاگردى آن بزرگوار را اختيار كردم و او را همانگونه يافتم كه در عالم رؤيا ديده بودم .نزديك سحر شب يازدهم ذو الحجه 1343 هجرى قمرى ، بين خواب و بيدارى ، ديدم درهاى آسمان به روى من گشوده و حجاب ها برداشته شده است به صورتى كه تا اعماق ملكوت را مشاهد كردم ، ديدم حاج ميرزا جواد آقا ايستاده و دست به قنوت برداشته و مشغول تضرع و مناجات و گريه است و من از مقام و قرب او به حق تعالى تعجب كردم كه ناگهان صداى كوبه در خانه را شنيدم ، به شتاب برخاستم و در را باز كردم ، ديدم يكى از دوستان است ، گفت : فلانى بيا منزل آقا ، گفتم چه خبر است ؟ گفت : بر تو تسليت باد ، آقا از دنيا رفت  .

بر گرفته از کتاب معاشرت استاد حسین انصاریان

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه