قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

هجرت به حبشه


  قريش در آغاز بعثت با پيغمبر (ص) مخالفتى نشان ندادند و لى چون به سبّ خدايان آنان پرداخت، سخت به اذيت و  آزار مسلمانان پرداختند آنچنان كه آنان به تنگ آمدند و  پيغمبر دستور هجرت آنان به حبشه را صادر نمود. نخستين هجرت با يازده مرد و  چهار زن كه مخفيانه از مكه فرار نموده در حبشه به نجاشى پناهنده شدند، صورت گرفت.اين هجرت، مدتى كوتاه داشت كه از ماه رجب سال پنجم بعثت آغاز و در شوال همان سال به مكه بازگشتند و  چون مسلمانان هنوز در ضعف به سر مى بردند به ناچار هر يك از آنها از يكى از معاريف مكه امان گرفتند، جز ابن مسعود كه به پناه كسى تن نداد و  پس از چند روزى به حبشه بازگشت .اين هجرت كوتاه مدت، سرآغاز هجرتى ديگر شد كه باز بر اثر آزار مشركان قريش به مسلمانان، پيغمبر مجدداً دستور رفتن آنان به حبشه داد و  اين بار هشتاد و چند مرد و  يازده زن از مكه بدانجا كوچ كردند و اين هجرت به سرپرستى جعفر بن ابيطالب صورت گرفت، و چون رهسپار آن ديار گشتند و كفار قريش ،هيئتى را به رياست عمرو بن عاص و عمّارة بن و ليد به نزد نجاشى گسيل داشتند و هدايائى را تسليم وى كردند، چون نزد وی رسیدند عمرو گفت: اى پادشاه ! گروهى از همشهريان ما بدين دليل كه مى گويند ما دين تازه اى آورده ايم با ما به ستيز برخاسته خدايانمان را ناسزا مى گويند، و اكنون به شما پناه آورده اند، استدعا داريم كه آنان را به ما بازگردانى. نجاشى چون شنيد فوراً جعفر را به حضور خواند و  به و ى گفت: بشنو اينها چه مى گويند؟  جعفر گفت:  اى ملك از اينها بپرس مگر ما برده اينها مى باشيم ؟ عمرو گفت: خير، اينها آزادند.  جعفر گفت:  آيا از ما طلبى دارند ؟ عمرو گفت: اين نيز نباشد. جعفر گفت:  پس از ما چه مى خواهيد ؟ آزارمان داديد تا بناچار از زادگاه خويش آواره شديم و اكنون به بلاد غربت بسر مى بريم، از ما چه مى خواهيد ؟! عمرو گفت:  پادشاها ! اينها جوانان ما را فاسد مى كنند و خدايانمان را ناسزا مى گويند و جمعمان را پراكنده مى سازند، آنها را به ما برگردان كه اين تفرقه از ميان برود و چون گذشته به آرامش زندگى كنيم. جعفر گفت:  آرى اى پادشاه ما با اينها مخالفت نموديم و سبب مخالفتمان آن بود كه پيغمبرى در ميان ما مبعوث گشت كه ما را از شرك و بت پرستى نجات داد و از عادات و خرافات جاهلى باز داشت و ما را به نماز و زكات امر نمود و ظلم و جور و خونريزى و زنا و خوردن ربا و مردار و خون را حرام ساخت و ما را به عدل و داد و نكوكارى و پيوند با خويشان فرمان داد و از كارهاى زشت و ناپسند و تجاوز به ديگران بازمان داشت.  نجاشى گفت:  به راستى كه عيسى بن مريم نيز بدين گونه رسالت داشت، اى جعفر ! آيا از آنچه بر پيغمبرتان نازل شده چيزى به ياد دارى ؟ جعفر به تلاوت سوره مريم پرداخت و چون به آيه  «وهزّى اليك بجذع النخلة تساقط اليك رطباً جنياً»رسيد، نجاشى سخت بگريست و گفت: به خدا سوگند كه مطلب همين است. در اين حال عمرو گفت: اى ملك اينها با ما بر سر ستيزند عنايتى كن و دستور ده به سوى ما باز گردند. نجاشى گفت: برويد به خدا سوگند كه هرگز ايشان را نزد شما نخواهم فرستاد و آن دو باسرافكندگى از نزد وى بازگشتند و جعفر و همراهانش همچنان در حبشه ماندند تا فتح خيبر پيش آمد آنگاه به مدينه بازگشتند.  آورده‌ند که كنيزى زيبا روى كه نجاشى را در آن حال خدمت مى كرد، دلباخته عماره گشت. عمرو عاص كه كينه عماره را به دل داشت و مترصد فرصت انتقام بود به وى گفت: خوب است محرمانه به اين كنيز نامه اى بنويسى و كانون محبت را گرم سازى. و ى چنين كرد و كنيز پاسخ مثبت داد. عمرو گفت:  اكنون كه و ى به دام تو افتاد بگو مقدارى از عطر مخصوص شاه، هديه تو كند. عماره گفت و كنيز عطر را فرستاد. عمرو مقدارى از آن عطر با خود برداشت و به نزد نجاشى شد و گفت: اى ملك ! حق تو بر ما بزرگ است و پس از اين همه لطف و محبت كه نسبت به ما روا داشتى، شايسته نباشد به تو خيانت كنيم، و اكنون اين يار من عماره، چنين خيانتى مرتكب گشته كه دست تجاوز به حريم ناموس تو دراز كرده، لازم دانستم شما را بر اين امر آگاه سازم.   نجاشى به خشم آمد و تصميم قتل عماره گرفت و لى اندكى بعد، از تصميم خويش بازگشت و گفت: نظر به اينكه اينها در حريم امان ما آمده و در پناه ما مى باشند، كشتن روا نباشد اما بايد كارى با و ى كرد كه بدتر از قتل بود. سپس به راهنمائى جادوگران دستور داد مقدارى زيبق به آلت تناسلى او دميدند، وى چنان مضطرب گشت كه ديگر نمى توانست در جائى بماند و همى در بيابان‌ها با و حوش و حيوانات بسر مى برد و چون خويشان و ى در مكه خبردار شدند كسى را فرستادند كه و ى را در بيابان دستگير و دست و پايش را بستند و همچنان در بند اضطراب نمود تا بمرد .عمرو عاص با دست تهى به مكه بازگشت و و عبداللَّه بن جعفر را خداوند در حبشه از اسماء بنت عميس به جعفر داد .  

 

منبع : پژوهشکده باقرالعلوم

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه