قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

حفظ دين در طوفان بى دينى

ام كلثوم دختر عقبة بن ابى معيط در خاندانى به دنيا آمد كه در تاريخ اسلام خاندانى ننگين و رسواست .درباره سه تن از اعضاى اين خانواده آيه نازل شده است ، پدرش عقبه ، برادرش وليد ، وخودش .نكته جالب اين است كه اين بانوى قهرمان كه قهرمان مبارزه در برابر تمايلات مادى و امواج طوفان بى دينى است ، در مقابل پدر و برادرش كه از عناصر كثيف و نادرست بوده اند ، زنى داراى ايمان استوار و از تربيت شدگان و شاگردان برجسته مكتب رسالت و مدرسه وحى است !بهتر است اين خانواده تا حدى معرفى شوند ، شايد شخصيت و عظمت انسانى و ايمانى اين بانو ، روشن تر گردد .

 

پدرش از كسانى است كه در شهر مكه از هيچ گونه آزار و جسارتى نسبت به رهبر بزرگوار اسلام (صلى الله عليه وآله) فروگذار نمى كرد و حتى در حادثه اى با كمال وقاحت حاضر شد آب دهان به روى مبارك پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله)اندازد ! !به همين خاطر خداى متعال اين آيه را درباره او و رفيقش نازل كرد : وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَالَيْتَنِى اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً .و روزى كه ستمكار ، دو دست خود را از شدت اندوه و حسرت به دندان مى گزد و مى گويد : اى كاش همراه اين پيامبر راهى به سوى حق برمى گرفتم .

 

وليد فرزند همين عقبه و برادر مادرى عثمان است ، هنگامى كه حمزه عموى پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) به شهادت رسيد ، او و عمرو بن عاص شراب خوردند و جشن گرفتند ، اگر چه وى بعداً مسلمان شد ولى هيچ گونه تحولى در اخلاق و رفتارش پيدا نشد ، در دوره خلافت عثمان حاكم كوفه شد و نماز صبح را در حال مستى چهار ركعت خواند و هنگامى كه گزارش او به مدينه رسيد احضار شد و به رغم بى ميلى عثمان ، اميرالمؤمنين على (عليه السلام) حدّ مى خوارگان را بر او جارى ساخت .يك بار پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) به او مأموريت داد كه به سوى قبيله بنى المصطلق برود و به جمع آورى زكات بپردازد ، از آنجا كه ميان او و قبيله مذكور در عصر جاهليت دشمنى بود ، هنگامى كه مردم با هلهله و شادى به استقبالش آمدند ، گمان كرد كه قصد كشتنش را دارند ! از اين جهت به مدينه بازگشت و گزارش داد كه آنهااز دادن زكات ، خوددارى كردند .

 

پيامبر خدا خشمگين شد و تصميم گرفت با آنان كارزار كند ولى خداى متعالى پيش از اينكه به گزارش وليد پليد ترتيب اثرى داده شود ، اين آيه را نازل فرمود :يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهَالَة فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ .اى اهل ايمان ! اگر فاسقى خبرى برايتان آورد ، خبرش را بررسى و تحقيق كنيد تا مبادا از روى ناآگاهى گروهى را آسيب و گزند رسانيد و بر كرده خود پشيمان شويد .به اين ترتيب قرآن كريم لقب زشت فاسق را براى هميشه براى وليد به يادگار گذاشت . او از دشمنان سر سخت اميرالمؤمنين على (عليه السلام) بود .

 

ولى ام كلثوم از زنانى است كه در اوايل بعثت پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله)مسلمان شد ، او به سوى دو قبله بيت المقدس و كعبه نماز گزارد و با پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) بيعت كرد و پياده به مدينه مهاجرت نمود .برادرانش وليد و عماره كه نه تنها با نور اسلام زواياى قلب خود را روشن نكرده بودند بلكه سرسختانه با اسلام به مبارزه برخاسته ، دست به هر جنايتى مى زدند ، تصميم گرفتند كه او را از مهاجرت بازدارند .مهاجرت ام كلثوم پس از انعقاد قرار داد صلح حديبيه بود ، بر طبق اين پيمان مسلمانان متعهد بودند كه هر كس از مكه به مدينه برود ، او را به وطن نزد قومش بازگردانند ، پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) بر اساس اين تعهد حتى مسلمانانى كه از مكه فرار مى كردند و به مدينه مى رفتند ، به مكه بازمى گرداند و اين يكى از شاهكارهاى آن بزرگوار است كه براى پيشرفت اسلام نتايجى درخشان داشته است ولى اين تعهد شامل زنان نمى شد زيرا از اول در قرار صلح تصريح شده بود كه اگر مردى از مكه به مدينه رود او را بازگردانند ، از اين جهت ملزم نبودند كه زنان مهاجر را به مكه بفرستند ، ام كلثوم از اين موقعيت استفاده كرد و در مدينه باقى ماند .

 

در مورد ام كلثوم و زنانى كه وضعى مشابه او داشتند قرآن مجيد فرمود : يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا جَاءَكُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَات فَامْتَحِنُوهُنَّ اللهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَات فَلاَ تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ لاَ هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَلاَ هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ . . ..اى مؤمنان ! هنگامى كه زنان باايمان با جدا شدن از همسرانشان هجرت كنان از ديار كفر به سوى شما مى آيند ، آنان را از جهت ايمان بيازماييد ، البته خدا خود به ايمان آنان داناتر است . پس اگر آنان را باايمان تشخيص داديد ، آنان را به سوى كافران كه همسرانشان هستند باز مگردانيد ، نه اين زنان بر كافران حلال اند ، و نه آن كافران بر اين زنان حلال اند . . .ام كلثوم كه انگيزه اى در مهاجرتش جز گرايش به حق نداشت ، به حكم حق در مدينه ماند و به همين جهت برادرانش از تعقيب وى طرفى نبستند و به مكه بازگشتند .پس از آن كه در مدينه استقرار يافت ، با زيد بن حارثه كه يكى از قهرمانان برجسته تاريخ اسلام است ، ازدواج كرد اما مدت اين ازدواج و همسرى آن زوج قهرمان ديرى نپاييد و با شهادت افتخارآميز زيد در جنگ موته به پايان رسيد .

 

ام كلثوم پس از شهادت شوهرش با مردان ديگرى ازدواج كرد ولى هيچ يك ازآنان از لحاظ ايمان و جهاد و فداكارى در راه اهداف عاليه اسلام به مقام زيد نمى رسيدند .صرف نظر از اين كه اين بانوى قهرمان در راه گرايش به اسلام و اطاعت از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) ، چشم از وطن و خانواده و بستگان نزديك همچون برادر ، پوشيد و على رغم كوشش هاى آنان براى بازگرداندنش ، با پاى پياده فاصله ميان مكه و مدينه را طى كرده ، از هيچ مانعى نهراسيد . وى بانوئى است كه از پيامبر خدا حديث روايت كرده است ، حديث زير از اوست :سمعت النبى (صلى الله عليه وآله) يقول : « لَيْسَ بِالكَاذِبِ مَن أصلَحَ بَينَ النَّاسِ فَقَالَ خَيراً ».كسى كه به منظور اصلاح ميان مردم به دروغى سخنى نيكو بگويد دروغگو نيست.

 

مادرى چون بهترين مربّى

عوف بن محلم شيبانى داراى دخترى به نام اياس بود ، اين دختر در خانه پدر و مادر و زير نظر مستقيم آنان بزرگ و تربيت شد .مردى به نام عمر بن حُجْر الكندى از او خواستگارى كرد ، مراسم نامزدى و عقدكنان به پايان رسيد و اين دوران سپرى گشت ، عروس آماده رفتن به خانه شوهر شد ، آنگاه كه مى خواستند عروس را به خانه شوهر ببرند شب بود ، در همان شب مادر دختر به نزد او آمد و به عنوان سفارش به او گفت :دخترم ! تو در خانه پدر و مادرت زندگى كردى و هم اكنون بايد آهنگ خانه شوهر كنى بايد از لانه اى كه روزگارى در آن زيست كردى ، چشم بپوشى و راه خانه مردى را بپيمايى كه او را درست نمى شناسى و با اخلاقش آشنايى ندارى ، تو از كسانى كه با آنان همدم و همنشين بودى مفارقت مى كنى و بايد با كسى كه با او مأنوس نيستى همدل گردى ، پس بايد در برابر او فروتن باشى تا برايت فروتنى كند و اندرزهايى كه به تو مى دهم انجام دهى تا پشتيبان و يار و ياورت باشد ، اندرزهاى من اين است :


1 ـ به قناعت رضايت داشته باش .
2 ـ به خوبى دستوراتش را بشنو و اوامرش را انجام ده .
3 ـ در برابرش خود را بياراى تا آنگاه كه به تو مى نگرد ناراحت نشود .
4 ـ خود را با عطر و بوى خوش معطر كن تا شامه اش از تو بهترين بوى را ببويد .
5 ـ در هنگام غذا از او پذيرايى كن چه اين كه در هنگام گرسنگى در هيجان و ناراحتى است .
6 ـ در هنگام استراحت او را يارى كن چه اين كه در بى خوابى ممكن است خشمناك شود .


7 ـ در نبودش از مالش حفاظت كن .
8 ـ از خدم و حشمش پذيرايى كن .
9 ـ او را در كارهايش نافرمانى مكن .
10 ـ اسرارش را فاش مكن اگر اسرار او را حفظ نكردى و او را نافرمانى نمودى ، مطمئناً از مكر و آزارش در امان نخواهى ماند .
11 ـ متوجه باش ، خوب به ياد داشته باش ، در آن هنگامى كه اندوهناك است ، خنده و خوشحالى مكن و در هنگام خوشحالى اش ، غمگين مباش .


اگر اين اندرزها را گوشواره گوش خود كنى و برنامه زندگى خود قرار دهى مسلماً زندگى هر دوى شما زندگى بهشتى خواهد شد.سلامت و كرامت و اصالت اين زن را كه همچون معلمى دلسوز براى استوارى بنيان زندگى دخترش بهترين سفارشات و موعظه ها را به او دارد ، با زنان امروز غربى و دست پرودگان تمدّن منهاى دين بسنجيد تا معلومتان شود كه زندگى در سايه دين و ديندارى و بر اساس نقشه هاى قرآنى زندگى بهشتى است و بدون قرآن بى ترديد زندگى دوزخى است .

 

بر گرفته از کتاب معاشرت استاد حسین انصاریان


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه