اسلام نه تنها براى غريزه دوست يابى تدبير و نقشه استوار ارائه نموده است بلكه براى همه غرائز و اميال و كشش هاى درونى و فطرى و نهايتاً براى همه دوره هاى حيات و كشش هايى كه در آن دوره ها نسبت به امور زندگى ظهور مى كند ، راهنمايى هايى محكم و متين و ثمر بخش پيش بينى كرده است .به آيه شريفه سوره مباركه حديد با كمال دقت توجه كنيد ، آيه اى كه زندگى انسان را به پنج دوره تقسيم كرده است بدين گونه :اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِى الاَْمْوَالِ وَالاَْوْلاَدِ كَمَثَلِ غَيْث أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرّاً ثُمَّ يَكُونُ حُطَاماً وَفِى الآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللهَ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلاَّ مَتَاعُ الْغُرُورِ.بدانيد كه زندگى دنيا يى كه دارنده اش از ايمان و عمل تهى است ، فقط بازى و سرگرمى و آرايش و فخرفروشيتان به يكديگر ، و افزون خواهى در اموال و اولاد است ، چنين دنيايى مانند بارانى است كه محصول سبز و خوش منظره اش كشاورزان را به شگفتى آورد ، سپس پژمرده شود و آن را زرد بينى ، سپس ريز ريز و خاشاك شود ! ! كه براى دنياپرستان بى ايمان در آخرت عذاب سختى است و براى مؤمنان كه دنياى خود را در راه اطاعت حق و خدمت به خلق به كار گرفتند از سوى خدا آمرزش و خشنودى است ، و زندگى دنيا جز كالاى فريبنده نيست .يقيناً اگر مربيان آگاه و دلسوز به ويژه پدران و مادران اين دوره هاى پنج گانه را هماهنگ با نقشه هاى قرآنى و معارف الهى و روايات و احاديث اسلامى جهت دهند و همه اين امور را ابزار و عناصرى براى پرورش شخصيت انسان و رشد روحى او و تربيتش به كار گيرند ، نتيجه و محصول زندگى در آخرت ، آمرزش و خوشنودى حق است و اگر به اين دوره هاى پنج گانه جهت صحيح و اسلامى داده نشود پس از شادابى و طراوت اوليه به خشك شدن نهال انسانيت مى انجامد و از آدمى موجودى بى شخصيت ، بى تريبت ، شرور ، حسود ، حريص ، زورگو ، متجاوز به حقوق ديگران بار مى آيد و براى ارضاى غرائز بى مهار و اميال بى جهتش دست به هر فسادى و هر گناهى مى زند و آخرتش را با عذاب سخت و آتش سوزنده دوزخ كه فروزنده اش خود اوست روبه رو مى كند .انسان در دنيا براى بهرهورى از كالاها و نعمت ها و عناصر مادى ، حق مسلّم دارد ولى اين حقّ بايد به زلف هدايت و راهنمايى خدا و پيامبران و امامان گره بخورد و با ريسمان ملكوتى قناعت كه از فضايل اخلاقى است مهار شود .نياز انسان به خوراك و پوشاك و مسكن و مركب و نوشيدنى و آشاميدنى و تهيه آنها از طريق كسب و تجارت مشروع و ابزار و وسائل ، نيازى طبيعى و فطرى است و هر انسانى ـ چنانكه در معارف الهى آمده ـ بايد به بر پاكردن زندگى و زمينه سازى آسايش و آرامش براى خود و اهل و عيال و هم نوعانش تا جايى كه قدرت دارد بكوشد و از دنبال كردن اين امور دريغ نورزد .كوشش در راه تأمين نيازمندى هاى زندگى به اندازه لازم و استفاده و بهرهورى از نعمت ها به قدر حاجت و دستگيرى از ديگران به وسيله مازاد بر درآمد اقتداى به پيامبران و امامان (عليهم السلام) و اولياى خداست .يقيناً اين گونه زيستن علاوه بر اين كه عامل پاك ماندن همه جوانب زندگى و مايه آسايش و آرامش است ، سبب آمرزش و خوشنودى حق براى انسان در قيامت است و زندگى جداى از هدايت حق و ناهماهنگ با فرهنگ اسلام ، مايه سيه روزى در دنيا و عذاب سخت در آخرت است .مربيان به ويژه پدران و مادران با توجه به اين كه فرزندان ، نهال سرزمين پاك انسانيت هستند ، بايد با آگاهى از شؤون اين نهال و قوانين جامعى كه آن را به رشد و تكامل صحيح مى رساند ، پنج دوره زندگى دنيا را به دقت زير نظر داشته باشند و در هر دوره تلاش كنند اين نهال را با ظرافت خاص و هزينه كردن محبت و در فضايى آرام با قوانين الهى و انسانى و نقشه هاى عاقلانه و سازنده و روشى حكيمانه رهبرى كنند و حركات نهال سرزمين انسانيت را جهت مثبت و صحيح دهند .
دوره اوّل ( لَعِبٌ ) :
كتاب خدا از دوره اول حيات و زندگى تعبير به لعب و بازى كرده است .در اين دوره كودك به بازى و به همبازى با همه وجود عشق مىورزد و به انوع وسائل و ابزار بازى علاقه نشان مى دهد و در اولين برخورد با همسال خود چنان او را براى همبازى شدن جذب مى كند كه گويا از يك پدر و مادرند و از اين كه او را از بازى منع كنند به نفرت مى نشيند و منع مانعان براى او عقده مى شود ، و به روان لطيفش فشار وارد مى كند .
بازى كودكانه
مربيان به خصوص پدران و مادران لازم است كودك را در اصل بازى آزاد بگذارند ، زيرا كشش او نسبت به بازى امرى طبيعى و فطرى است و حقيقتى است كه خالق او در نهاد او نهاده است .در حديثى از حضرت امام صادق (عليه السلام) روايت شده است :« الغُلامُ يَلْعَبُ سَبْعَ سِنِينَ ».پسر بچه بايد هفت سال بازى كند .بازى مسأله اى طبيعى است ولى كيفيت و كميت آن بايد آگاهانه مراقبت شود و به بازى كودك و انتخاب همبازى و نوع اسباب بازى جهت داده شود تا اين دوره به صحت و سلامت بگذرد و به صورتى نظام داده شود كه در رشد شخصيت كودك مؤثر باشد .كودك را اگر در انتخاب بازى و همبازى و اسباب بازى آزاد بگذارند چون طبع نفسش مايل به لجام گسيختگى و راغب به بى مهارى است ، حالت شرارت گرچه به صورتى اندك در او پديد مى آيد و به تدريج به سوى لج بازى و امتناع از شنيدن پند و زورگويى و جبهه گرفتن در برابر خانواده و ديگران پيش مى رود .بايد فضاى بازى كودكان را سالم نگاه داشت و از رفت و آمد با خانواده هاى لا ابالى و بى تربيت كه حتى كودكانشان بدآموزى دارند پرهيز كرد كه از اين راه و از طريق اين همبازى شخصيت كودك تخريب نشود .
لجام گسيختگى كودك
حضرت اميرالمؤمنين على (عليه السلام) در رابطه با نفس انسان و اين كه طبعش مايل به لجام گسيختگى است مى فرمايد :« النَّفْسُ مَجْبُولَةٌ عَلى سُوءِ الأَدَبِ وَالعَبْدُ مَأمُورٌ بِمُلازِمَةِ حُسْنِ الأَدَبِ وَالنَّفْسُ تَجرى بِطَبْعِهَا فى مَيْدانِ المُخَالَفَةِ وَالعَبْدُ يَجْهَدُ بِرَدِّهَا عَن سُوءِ المُطالَبَةِ فَمَتى أطلَقَ عِنانَهَا فَهُوَ شَريكٌ فِى فَسَادِها وَمَنْ أعَانَ نَفْسَهُ فِى هَوى نَفْسِهِ فَقَدْ أشْرَكَ نَفْسَهُ فِى قَتْلِ نَفْسِهِ ».نفس انسان به طور طبيعى راغب به لجام گسيختگى و بى مهارى و خُلقيات زشت است ، و انسان مكلف است خود را به حسنات اخلاقى و ادب و تربيت صحيح آراسته كند ، نفس انسان به طبع خود در ميدان مخالفت با فضائل و مصالح حيات مى تازد و انسان آگاه و الهى مى كوشد تا راه او را از تمنيات ناروا ببندند . كسى كه عنان نفس سركش خود را رها كند و در ارضاى تمايلات و شهوات انحرافى و افراطى آزاد گذارد ، به تباهى و فساد نفس خود كمك نموده ، كسى كه نفس متجاوز خويش را در خواسته هاى نابجايش يارى دهد خود را شريك كشتن انسانيت خود كرده است .كودك در رغبت به لجام گسيختگى و ارضاى خواسته هاى درونى در حدى نيست كه به مهار نفس سركش برخيزد و خود را به حسنات بيارايد و قاتل شخصيت خود نشود بنابراين در سنّ بازى و انتخاب همبازى و كشش به سوى وسائل بازى ، مسؤوليت عظيم كنترلش و آراسته شدنش به حالات خوب و انسانى ـ البته در حد ظرفيت و امكانش ـ بر عهده پدر و مادر است ، پدر و مادرى كه آگاهانه و با علم به قوانين رشد شخصيت همه جانبه كودك با او برخورد منطقى و حكيمانه كنند .آرى ; در دوران لعب و بازى ، جهت دادن به غريزه و ميل به بازى و انتخاب معاشر و همبازى وظيفه اى الهى و انسانى بر عهده پدران و مادران است كه كوتاهى و تقصير در اين زمينه ; آينده كودك را با خطرات و زيان هاى غير قابل جبرانى رو به رو خواهد كرد .
داستانى عبرت آموز
مشهور است كه جوانى به خاطر شرارت و قتل و دزدى به وسيله قاضى شهر محكوم به اعدام شد .هنگام اجراى حكم از او خواستند اگر وصيتى دارد بنويسد يا بگويد در جواب گفت : تنها وصيتم اين است كه مادرم را در كنار چوبه دار حاضر كنيد تا در اين آخرين لحظات حيات او را ببينم .مأموران به خانه مادرش مراجعه كردند و او را براى ديدار فرزند اعدامى اش كنار چوبه دار آوردند ، فرزند به مادر گفت : در اين آخرين لحظات حيات بسيار بسيار مايلم زبانت را در دهان من بگذارى ، و مرا رهين منت خودسازى ، مادر هنگامى كه زبان به دهان فرزند گذاشت ، فرزند با تمام توان خود با دندان هايش زبان مادر را گاز گرفت به طورى كه زبان دچار زخم عميق شد و دهان مادر پر از خون گشت ، وقتى به جوان به خاطر اين عمل ناروايش اعتراض كردند ، گفت : اين چوبه دار محصول تشويق مادرم در ايام كودكى ام به تخم مرغ دزدى بود كه نهايتاً به شتر دزدى و شرارت و قتل انجاميد .حضرت اميرالمؤمنين على (عليه السلام) در جمله اى حكيمانه خطاب به انسان مى گويد :« فِكْرُكَ يَهْدِيْكَ إلَى الرَّشَادِ ».انديشه هاى خردمندانه ات و افكار اساسى و عاقلانه ات تو را به راه هدايت و مصلحت واقعى راهنمائى مى كند .چه سرمايه اى در اين جهان براى يك پدر و مادر بالاتر و برتر از فرزند است ؟آيا پدر و مادر وظيفه و مسؤوليت خطيرشان نسبت به فرزند اقتضا نمى كند كه در راه تربيت و رشد و تكامل صحيح او فكر و انديشه خود را به كار بگيرند تا در باره او تصميمات حكيمانه و روش هاى استوار انتخاب نمايند ؟
تعقل صحيح و انديشه حكيمانه هنگامى كه در روش و منش پدر و مادر به صورت عمل ظهور كند و نتيجه آن به فرزند انتقال يابد ، البته فرزند تبديل به منبع و خير و ادب و تربيت مى شود و براى جامعه در آينده از عمرش ، بسيار مفيد خواهد شد .
برگرفته از کتاب معاشرت استاد حسین انصاریان