منابع مقالہ : کتاب تواضع و آثار آن نوشتہ : حضرت آیت اللہ حسین انصاریان
انسان هاى مؤمن به عظمت ماه مبارك رمضان آگاه هستند، در ماه مبارك رمضان اين دعا را شنيده اند كه خداوند متعال به اين ماه، عظمت، كرامت و شرافت بخشيده است، «و هو شهر عظمته و كرمته و شرفته» عظمت، كرامت و شرافت، حقايق معنوى مى باشند كه سبب شده، اين ماه از همه زمان ها، ارزش والاترى داشته باشد. اما در اين جامعه، كمتر به عظمت روزه آگاهى دارند.
كتاب شريف «فروع كافى» و «من لايحضره الفقيه» كه كتاب اول نوشته مرحوم محمد بن يعقوب كلينى كه حقّ عظيمى بر فرهنگ اهل بيت عليهم السلام دارد و تقريباً زمانى اين كتاب را به وجود آورد كه فرهنگ اهل بيت عليهم السلام به نابودى كامل تهديد مى شد، و كتاب دوم هم نوشته وجود مبارك شيخ صدوق است كه حقّ عظيم علمى بر فرهنگ اهل بيت عليهم السلام دارد. در اين دو كتاب، از قول حضرت صادق عليه السلام روايت شده كه پروردگار عالم مى فرمايد:
«الصوم لى وأنا اجازى عليه» «1»
روزه ويژه من است، اختصاص، اتصال و به من ربط دارد، و پاداش آن بر عهده من است.
بيان روايت امام صادق عليه السلام
حقيقت و ذات اين دو جمله چيست؟ چه مسأله اى در كلام پروردگار قرار دارد؟
مگر نماز، فرمان او نيست، چرا نفرموده «الصلوة لى»؟ «الحجّ لى»؟ و «الجهاد لى»؟ مگر همه اين موارد فرمان خداوند نيستند؟ مگر جهاد با دشمن و شهيد و مجروح شدن كه از عوارض جهاد است، فرمان خود او نيست؟
به نظر مى رسد اگر در جمله «الصوم لى» تحقيق شود و با يك ديد نورانى به آن نظر شود، پنج حقيقت را مى توان در اين كلام خداوند مشاهده كرد.
پنج حقيقت در روايت امام صادق عليه السلام
حقيقت اول: ترك شهوات حلال
در هيچ عبادتى ترك شهوات حلال نمى باشد، حتى برخى از شهوات حلال، خوردنى ها و آشاميدنى ها و ترك بخشى از لذائذ، در طول زمان عبادت، لحاظ نشده است. مانند «مجاهد فى سبيل الله» كه در حال جهاد، مى تواند بخورد و بياشامد و در روز جهاد از غريزه جنسى به طريق حلال بهرمند شود. گاهى پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله و ياران ايشان همسران خود را به جبهه مى بردند، البته جاى امنى براى آنها قرار مى دادند، خيمه مى زدند و براى آنها پاسدار مى گذاشتند، كه از خطر محفوظ باشند و به اين طريق وجود مبارك رسول خدا صلى الله عليه و آله از هجوم گناه به بعضى جوانان كه تقواى بالايى نداشتند، جلوگيرى مى كردند. «2»
ويژگى روزه نسبت به عبادات ديگر
هنگامى كه انسان وارد مناسك حج مى شود، زمانى كه محرم است، از غريزه جنسى محروم است، ولى در حال احرام، مى تواند خنك ترين آب را بنوشد و خوشمزه ترين غذا را تناول كند يا لذت هاى ديگر حلال براى او بى مانع است. يا انسانى كه مى خواهد عبادت مالى انجام دهد، مى تواند در كنار پرداخت زكات و خمس از همه لذائذ حلال بهرمند شود. اما روزه دار را دعوت مى كنند كه در مقابل شهوات، خواسته ها، و لذائذ حلال از اذان صبح تا اذان مغرب ايستادگى نمايد.
صبر در ماه رمضان
اين ايستادگى در قرآن مجيد يكصد و سه بار، به عنوان صبر و استقامت ياد شده است، از عاليترين ارزشهاى اخلاقى و انسانى مى باشد. يك بُعد ارزش روزه به خاطر اين است كه علّت و سبب ترك بسيارى از امور حلال است؛ زيرا در روزه، بحث حرام در كار نيست، در اين بخش بحث لذّت ها، شهوات و اميال حلال در كار است. انسانى كه صبر مى كند، از طريق اين صبر به دو پاداش خواهد رسيد.
«أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا» «3»
اين دو پاداش براى ما روشن نيست و از طريق صبر، به دايره محبوبيت حق خواهد رسيد.
«وَ اللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ» «4»
مسأله ترك شهوات مسأله عظيمى است. اينكه انسان پنجاه-/ شصت سال با لذّت ها، اميال، شهوات، خواسته ها، خوراكى ها و آشاميدنى ها انس داشته باشد، حالا از او دعوت مى كنند كه سى روز، با همه خواسته ها، لذّت ها و شهوات فاصله بگيرد و انسان هم در مقابل دعوت خدا خاكسارى كند و از لذائذ فاصله بگيرد. اين كه روزه سبب اين كار عظيم است، نشان دهنده ارزش روزه مى باشد.
حقيقت دوم: معرفت و آگاهى در گرسنگى
طبق آيات قرآن، نهايت شرافت و ارزش، در معرفت، فهم و آگاهى انسان است.
«يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ» «5»
در قيامت بعد از صف انبيا عليهم السلام آگاهان و اهل معرفت قرار دارند. انسان شكم پرست، «6» نمى تواند اهل معرفت شود، چه معرفت كسبى و چه معرفت الهامى. اين دو مورد در قرآن مطرح است. معرفت كسبى اين است كه انسان سر كلاس درس برود و گوش بدهد و تغذيه علمى شود. معرفت الهامى اين است كه كارى انجام دهد كه لياقت پيدا كند كه خدا بدون معلم، يك بخشى از علم را به انسان الهام نمايد.
راه رسيدن به معرفت كسبى و الهامى كم خورى مى باشد. ائمه مى فرمايند:
«لايدخل حكمة جوفاً ملأ بطناً» «7» حكمت الهى به باطن كسى كه دائم شكم او پر است، وارد نمى شود.
«من أخلص لله اربعين صباحاً»
كسى كه چهل شبانه روز در همه چيز، نه فقط در نيت، در عمل، لقمه، اخلاق، برخورد، خالص شود:
«جرت من قلبه على لسانه ينابيع الحكمة» «8» ما از گرسنگان و كم خوراك ها مسائل عظيمى را مى دانيم، از طريق روايات و حكاياتى كه از زندگى آنها بيان شده است.
قناعت مرحوم شيخ انصارى
روزى هم درس شيخ انصارى در نجف به شيخ گفت: ما مانند تو درس نخوانديم و استاد نديديم، شيخ فرمود: چرا؟ او گفت: پس تو چرا شيخ انصارى شدى و ما مانديم، شما جاده را رفتى و ما مانديم، شما صاحب بيان، مرجعيت، تأليف و نورانيت باطن شدى و ما بى بهره مانديم. ايشان فرمودند: يك روز در كاشان مى خواستيم ناهار بخوريم، پول هر دو نفر ما به اندازه خريد يك نان بود، بيشتر هم نداشتيم، جنابعالى به من فرموديد: اين عطّارها و بقّال هاى نزديك مدرسه، ما را مى شناسند، براى ما احترام قائل هستند، نسيه هم به ما مى دهند. من نمى توانم نان خالى بخورم، مى خواهم حلوا و ارده كاشان نسيه كنم. من به تو گفتم به همين نان خالى قناعت كن.
اندرون از طعام خالى دار |
تا در آن نور معرفت بينى «9» |
|
نه اينكه نخور؛ يعنى از آن چيزى كه اضافه تر است نخور، نيازى هم به نسيه نداريم. تو قبول نكردى، رفتى و حلوا را نسيه كردى و آوردى، من حتى لبه نانى كه حلوا به آن ماليده شده بود، نخوردم، ما نخورديم و شيخ انصارى شديم، تو خوردى و هيچ چيزى نشدى.
روزه به انسان زمينه مى دهد و او را براى كسب تعليمات الهى يا الهامى مستعدّ مى كند. نمونه تعليمات الهى را مى توان در مساجد و مجالس مشاهده كرد، كه مردم با داشتن ضعف، گرسنگى، تشنگى، گرما و ترافيك سنگين شهر و راه هاى دور به مساجد مى آيند، روزه به آنها حوصله، شوق و توفيق مى دهد، از گوشه و كنار شهر مى آيند و دو ساعت از وقت خود را براى تعليمات الهى صرف مى كنند و هر روز عالم تر از ديروز از مسجد بيرون مى روند و يقيناً شما در قيامت، صف دوم قرار خواهيد داشت. شما در حدّ خود عالم هستيد. اما اگر شرايط معنوى روزه رعايت شود، واقعاً قلب شما آماده گرفتن حكمت الهامى خواهد بود، من خيلى از لطائف و نكاتى كه آموختم از همين افرادى كه حكمت الهى به آنها عنايت شده، ياد گرفتم.
«وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً» «10»
پس ارزش روزه، به كاربرد علمى و حكمتى و معرفتى آن است، كه به انسان آمادگى مى دهد. در اين گرسنگى و تشنگى، قلب به پروردگار عالم وصل مى شود و از نور معرفت، عقل و قلب صفا مى گيرد.
به اين علت خدا فرمود: «الصوم لى» چون خودش معلم است.
«عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها» «11»
روزه را زمينه اين تعليم حكمت و معرفت قرار داده است ولى جهاد، حج، انفاق و نماز اين طور نيست.
حقيقت سوم: شباهت صفات سلبيه خداوند با روزه
روزه همرنگ خدا است اما حج، جهاد و نماز همرنگ خدا نيست، در حج مردم مناسك بجا مى آورند، در جهاد اسلحه به روى دشمن مى كشند، در نماز ركوع و سجود مى كنند.
اما روزه يك امر غيبى و پنهانى است، يك امر سلبى است؛ يعنى همرنگ با صفات سلبيّه پروردگار است و غيبى است؛ زيرا خدا نمى خورد، روزه دار هم نمى خورد، خدا نمى آشامد، روزه دار هم نمى آشامد، خداوند اهل شهوت نيست، روزه دار هم در زمان روزه اهل شهوت نيست، اين همرنگى را با صفات سلبيّه دارد، انسان هر جايى كه نماز مى خواند، همه مى فهمند مشغول نماز خواندن است، در مكه انسان را مى بينند كه مشغول مناسك حج است، شخص را در جبهه مى بينند كه براى خدا اسلحه به دست مى گيرد، اما شما نمى توانيد از روزه يكديگر با خبر شويد، اگر كسى از شما بپرسد روزه ايد، شما لازم نيست بگوييد من روزه هستم، مى توانيد توريه كنيد، كارى كه حضرت يوسف عليه السلام كرد، خودش جام كيل گندم را در بار برادران خود گذاشت و بعد هم گفت:
«أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسارِقُونَ» «12»
شما دزد هستيد اما منظور او اين نبود كه جام حكومت را دزديديد، منظور ايشان اين بود كه شما در روز روشن يوسف را از دامن پدر دزديديد و برديد، حالا كسى از شما مى پرسد، شما كه به مسجد آمديد روزه هستيد؟ شما مى توانيد بگوييد من مريض هستم، مى توانيد روزه خود را نگه داريد و اعلان نكنيد، پس در ميان جمع مى توان روزه را آشكار نكرد و روزه در غيب و پنهان بودن هم همرنگ ذات حق است. پس اينكه مى فرمايد: «الصوم لى»؛ يعنى مانند من غيب و پنهان است، داراى صفت سلبى است.
حقيقت چهارم: روزه، اعلان محبت واقعى به خداوند
اما چهارم: روزه اعلان محبّت واقعى به محبوب است، آيا نماز اعلان محبت نيست؟ خير، نماز منافقين اعلان محبت نيست، ممكن است نماز كينه باشد، در پوشش نماز مى روند، اما هيچ منافقى در پوشش روزه نمى رود، در تمام ماه رمضان هاى مدينه منافقين مخفيانه غذا مى خوردند و بعد پشت سر پيامبر صلى الله عليه و آله مى آمدند و به عنوان روزه دار اقتدا مى كردند، چون روزه را قبول نداشتند، نماز مى خواندند، اما به خاطر نيرنگ به مسلمين نماز مى خواندند، و بتوانند اسرار مسلمان ها را كشف كنند يا زمينه ضربه زدن را فراهم كنند، هيچ منافقى روزه نمى گيرد. روزه مختص مؤمن محبّ است، به مؤمن مى گويند چرا غذا
نمى خورى؟ مى گويد: محبوبم گفته نخور؛ يعنى مى خواهد يك روز مرا گرسنه و تشنه ببيند، مى خواهد مرا به ميهمانى دعوت كند و از من با گرسنگى و ترك شهوات پذيرايى نمايد.
«الصوم لى»؛ يعنى عشق و محبت من در اين نقطه مى جوشد، آن كسى كه عاشق صادق است، اهل روزه است، كسى كه عاشق نيست، اهل روزه هم نيست، عاشق شكمش است، ولى كسى كه از شكم و عوارض آن كناره گيرى كند، به عشق امر محبوب از لذايذ كناره گيرى كرده است.
حقيقت پنجم: روزه در مذاهب ديگر
ما در هيچ كتاب و روايتى نديده و نشنيده ايم و به هيچ حكايتى نرسيده ايم كه عبادت كنندگان معبودهاى باطل، از روزه براى معبود باطل استفاده كرده باشند، بت پرست روزه دار در تاريخ نداشتيم، فرعون پرست روزه دار نداشتيم، فرعون و نمرود مى گفتند بخوريد، هيچ معبود باطلى، مريد روزه دار نداشته اند، روزه در مذاهب باطل شرك آميز و در ميان بت پرستان نبوده است. اگر مى بينيد يهودى، مسيحى و بودائى ها روزه دارند، همه اينها ريشه در بعثت انبيا صلى الله عليه و آله دارند. ولى در پرستش معبودهاى باطل، روزه وجود نداشته است. از چيزهاى ديگر سوء استفاده شده، قربانى كردن براى بت كه يك امر مذهبى است، ولى سوء استفاده شده، يا دور بت طواف كردن، از طواف حج سوء استفاده شده است، يا در انفاق كردن و نذر كردن براى بت، سوء استفاده شده است، اما روزه فقط براى خدا مى باشد.
اين معناى «الصوم لى» است كه تنها عبادتى كه دست غارتگران، بت پرستان و باطل گرايان به آن نرسيده است، كه اين عبادت براى منِ خدا مانده است. ولى «الصلوة لى»؛ زيرا مشركين مكه براى بت هاى خود نماز مى خواندند، اين ارزش روزه و معناى «الصوم لى» است. با اين حقايقى كه مطرح شد، ارزش روزه را فقط خدا مى داند چه مقدار است، حق همين است كه مى فرمايد: «الصوم لى» روزه عبادت بكر و دست نخورده و ويژه من است كه نتوانستند از اين عبادت سوء استفاده كنند. اين اصل روزه است.
صف روزه داران در قيامت
شما روزه داران، با وصل شدن به روزه، باعث مى شويد كه با اتّصال، تمام ارزش هاى روزه را به خود منتقل كنيد. لذا صف روزه داران در قيامت به خاطر ويژه بودن روزه، صف ويژه اى است و خدا چه برخوردى در قيامت با روزه داران دارد، گوشه اى از آن را روايات بيان كرده اند، كه خوشحالى اى كه براى روزه داران در قيامت، در هنگام پرداخت پاداش براى آنها به وجود مى آيد، مانند خود روزه خوشحالى ويژه اى است و پاداش آن هم مانند خود روزه، پاداش ويژه مى باشد.
به روزه دار كه اين همه ارزش از خودش ظهور مى دهد؛ سفارش شده بهترين موقعيت براى تو به خاطر اين روزه اين است كه در اين سى روز ماه مبارك رمضان به شش منبع معنوى، خود را وصل كن. عنوان اين شش منبع معنوى را براى شما بيان مى كنم و به خواست خدا، در فرصت هاى ديگر توضيح مى دهم.
شش منبع معنوى انسان در دنيا و آخرت
اتصال به اين شش منبع معنوى انسان را در دنيا و آخرت به درجات معنوى مى رساند.
منبع اول، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» مى باشد.
منبع دوم: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» «13» است.
منبع سوم: «استغفر الله العظيم» استاد عرفان من مى گفت: اگر گفتند ده مرتبه در اين جهت خاص، «يا الله» بگو، نه مرتبه و يازده مرتبه نگو، زيرا گنج در «يا الله» مرتبه دهم است، اگر نه مرتبه بگويى، به گنج نمى رسى و اگر يازده مرتبه بگويى از گنج رد مى شوى و چيزى نصيب تو نمى شود.
منبع چهارم: «لاحول و لا قوّة الّا بالله العلىّ العظيم» مى باشد.
منبع پنجم: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» «14» است.
منبع ششم: «لا اله الا الله» مى باشد، در ماه رمضان به اين منابع متصل شويد، هيچ كدام اين منابع زبانى نيست. اگر زبانى بود كه من مى گفتم از امروز تسبيح دست بگيريد و اين شش ذكر را هر جا بوديد و رسيديد و حال داشتيد بگوييد. ولى اتصال عملى به اين شش منبع لازم است. همه اين منابع ريشه روايتى و قرآنى دارد.
پی نوشت ھا:
______________________________
(1)- الكافى: 4/ 63، باب ما جاء في فضل الصوم و الصائم؛ «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ الصَّوْمُ لِي وَ أَنَا أَجْزِي عَلَيْهِ.»
(2)- در فضيلت ماه رمضان آمده است:
من لايحضره الفقيه: 2/ 98، باب فضل شهر رمضان و ثواب صيامه؛ «وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عليه السلام لِجَابِرٍ يَا جَابِرُ مَنْ دَخَلَ عَلَيْهِ شَهْرُ رَمَضَانَ فَصَامَ نَهَارَهُ وَ قَامَ وِرْداً مِنْ لَيْلِهِ وَ حَفِظَ فَرْجَهُ وَ لِسَانَهُ وَ غَضَّ بَصَرَهُ وَ كَفَّ أَذَاهُ خَرَجَ مِنَ الذُّنُوبِ كَيَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ قَالَ جَابِرٌ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا أَحْسَنَ هَذَا مِنْ حَدِيثٍ قَالَ مَا أَشَدَّ هَذَا مِنْ شَرْطٍ.»
(3)- قصص (28): 54؛ «اينان به علت صبرى كه [بر ايمان و عمل به قرآن ] كردند.»
(4)- آل عمران (3): 146؛ «و خدا شكيبايان را دوست دارد.»
(5)- مجادله (58): 11؛ «تا خدا مؤمنان از شما را به درجه اى و دانشمندانتان را به درجاتى [عظيم و باارزش ] بلند گرداند.»
(6)- بحار الأنوار: 75/ 453، باب 33؛ نوادر المواعظ و الحكم: 444؛ عُدَّةُ الدَّاعِي؛ «أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى دَاوُدَ عليه السلام يَا دَاوُدُ- إِنِّي وَضَعْتُ خَمْسَةً فِي خَمْسَةٍ- وَ النَّاسُ يَطْلُبُونَهَا فِي خَمْسَةٍ غَيْرِهَا فَلَا يَجِدُونَهَا- وَضَعْتُ الْعِلْمَ فِي الْجُوعِ وَ الْجَهْدِ- وَ هُمْ يَطْلُبُونَهُ فِي الشِّبَعِ وَ الرَّاحَةِ فَلَا يَجِدُونَهُ- وَضَعْتُ الْعِزَّ فِي طَاعَتِي- وَ هُمْ يَطْلُبُونَهُ فِي خِدْمَةِ السُّلْطَانِ فَلَا يَجِدُونَهُ- وَ وَضَعْتُ الْغِنَى فِي الْقَنَاعَةِ- وَ هُمْ يَطْلُبُونَهُ فِي كَثْرَةِ الْمَالِ فَلَا يَجِدُونَهُ- وَ وَضَعْتُ رِضَايَ فِي سَخَطِ النَّفْسِ- وَ هُمْ يَطْلُبُونَهُ فِي رِضَا النَّفْسِ فَلَا يَجِدُونَهُ- وَ وَضَعْتُ الرَّاحَةَ فِي الْجَنَّةِ- وَ هُمْ يَطْلُبُونَهَا فِي الدُّنْيَا فَلَا يَجِدُونَهَا.»
(7)- عوالى اللآلى: 1/ 425، المسلك الثالث فى أحاديث رواها الشيخ؛ «و قال عليه السلام لا تدخل الحكمة جوفا ملي ء طعاما.»
(8)- بحار الأنوار: 67/ 242، باب 54، الإخلاص و معنى قربه تعالى؛ « [عيون أخبار الرضا عليه السلام ] بِالْإِسْنَادِ إِلَى دَارِمٍ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ لِلَّهِ عز و جل أَرْبَعِينَ صَبَاحاً إِلَّا جَرَتْ يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ.»
روايت ديگرى به اين مضمون آمده:
جامع الأخبار: 94، الفصل الثانى و الخمسون فى اللسان؛ «و قال عليه السلام من أخلص لله أربعين صباحا ظهرت ينابيع الحكمة من قلبه على لسانه.»
(9)- سعدى شيرازى
(10)- بقره (2): 269؛ «و آنكه به او حكمت داده شود، بى ترديد او را خير فراوانى داده اند.»
(11)- بقره (2): 31؛ «خدا همه نام ها [ىِ موجودات ] را به آدم آموخت.»
(12)- يوسف (12): 70؛ «اى كاروان! يقيناً شما دزد هستيد!»
(13)- فاتحه (1): 1- 2؛ «به نام خدا كه رحمتش بى اندازه است و مهربانى اش هميشگى* همه ستايش ها، ويژه خدا، مالك و مربّى جهانيان است.»
(14)- بقره (2): 156؛ «ما مملوك خداييم و يقيناً به سوى او بازمى گرديم.»
منبع : پایگاه عرفان