قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

تعظيم‏ در نماز باطنی

خداوند عزيز بايد براى نمازگزار از هر چيزى بزرگ تر و عظيم تر باشد؛ هستى با تمام شؤونش در برابر عظمت او چون قطره اى در برابر عظمتى بى نهايت در بى نهايت است.

امام على بن ابيطالب عليه السلام در وصف پاكان مى فرمايد:

عَظُمَ الْخالِقُ فى انْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مادُونَهُ فى اعْيُنِهِمْ .

در عمق وجود آنان، خالق سماوات و ارض بزرگ است و غير او در ديده آنان كوچك.

ما سوى اللّه آن قدر براى پاكان كوچك است كه فقط از برابر ديده خود عبور مى دهند و آن را هم كوچك مى دانند؛ ما سوى اللّه را از نهايت كوچكى به دنياى قلب و جان راه نمى دهند، درون پاك خود را جاى تجلى حضرت او مى دانند و جز او را در دنياى قلب و جان نمى نگرند!!

نمازگزار توجه دارد كه اسمع السامعين مستمع اوست و در برابر ارحم الراحمين و اكرم الاكرمين و احسن الخالقين و اشدالمعاقبين است.

چگونه ممكن است مستمع عزيز خود را عادى ببيند، مگر در نماز خود نمى خواند:

[الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ ].

همه ستايش ها، ويژه خداست كه مالك و مربّى جهانيان است.

مگر در حمد نمى گويد:

[مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ ].

صاحب و داراى روز پاداش است.

نمازگزار با معرفت به وجود مقدس حضرت او، از طريق آيات و روايات در حد استعدادش به درك عظمت او نايل آمده و از اين طريق هميشه و به خصوص وقت نماز در برابر بزرگى او قرار مى گيرد و خود را در پيشگاه حضرتش حقيرترين موجود حس مى كند و با زبان حال به محضر آن عزيز عرضه مى دارد:

سر نهاديم به سوداى كسى كين سر از اوست

 

نه همين سر كه تن و جان و جهان يكسر از اوست

گر گل افشاند و گر سنگ زند چه توان كرد

 

مجلس و ساقى و ميناى و مى و ساغر از اوست

     

گر به توفان شكند يا كه به ساحل فكند

 

ناخدايى است كه هم كشتى و هم صرصر از اوست

من به دل دارم و شاهد به رخ و شمع به سر

 

آنچه پروانه دل سوخته را در بر از اوست

     

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه