قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

خوف از كوچكى خود ، در برابر عظمت حضرت حق

 انسان از نظر جسم و روح و عقل محدود است . و ادّعاى عظمت و بزرگى براى موجود محدود زيبنده نيست . علّت ادّعاى بزرگى ، خود فراموشى است . عزّت و بزرگى انسان تنها در صورت اتّصال به مقام حقّ كه همان اتّصال به فرامين الهى ، به خصوص تقوا است قابل تحصيل است . اين بزرگى و عظمت ذاتى انسان نيست ؛ بلكه مقامى است كه با قدم نهادن در طريق الهى به دست مى آيد . بدون اين اتّصال و پيوند ، انسان چون ذرّه اى از ذرات مادّى زمين است ، زمينى كه موجوديّتش در برابر منظومه شمسى چيزى نيست . منظومه اى كه در برابر كهكشان شيرى رنگ فضا ، قابل ملاحظه نيست . كهكشانى كه در برابر آسمان اوّل و يا ساير كهكشان ها و سحابى ها ، بيش از ذرّه اى به حساب نمى آيد . آسمان اوّلى كه در برابر آسمان دوم از ارزن گم شده اى در فضاى با عظمت جهان ، كوچك تر است و هفت آسمانى كه در برابر عرش الهى چيزى نيست .
 
شنيدستم كه هر كوكب جهانى است
 جداگانه زمين و آسمانى است
زمين در جنب اين افلاك مينا
 چو خشخاشى است اندر قعر دريا
تو خود بنگر كزين خشخاش چندى
 سزد تا بر غرور خود بخندى 
 
انسان با اين موجوديّت ناچيز خود كه بدون ارتباط به حق ، مشتى استخوان پوسيده و گوشت و پوستى بى قدر است ، چه جاى آن دارد كه خود را بزرگ بنامد ؟ انسان واقع بين با توجّه به كوچكى خود و عظمت حق ، چنان دچار وحشت و ترس مى گردد كه براى علاج اين ترس چاره اى جز آويختن به دامن او نمى بيند .آرى ، به فرموده امام حسين  عليه السلام در مناجات روز عرفه : اى خداى بى نياز ! من خود را از تو دارم ، من خود را ايجاد نكرده ام ، مشرف به جهان هستى هم نيستم ، به اجبار آمده ام و به اجبار هم خواهم رفت ، نيروهاى محدودم اجازه فعاليّت نامحدود نمى دهد . چراغ هستى ام در مقابل گردباد وحشت انگيز نيستى و نابودى آن مقدار مى تواند مقاومت نشان دهد كه چراغ ضعيفى در مقابل توفان بنيان كن و وحشتناك صحرايى مقاومت مى كند .بياييد آياتى كه در قرآن مجيد ، صفات بى نهايت در بى نهايت حق را از قبيل اراده ، علم ، قدرت ، احاطه ، امر و خلق و ... بيان مى كند به دقّت مطالعه كنيد ، بياييد به خانه با عظمت آفرينش كه نمونه بسيار كوچك و ناچيزى از پرتو عظمت
اوست بنگريد ، بياييد كوچكى بى نهايت در بى نهايت خود را توجه كنيد تا ببينيد چگونه دچار خشيت شده و براى جبران اين كوچكى وحشت زا ، چگونه به حركت مى آييد تا با ارتباط با او خود را از اين خوف رهانيده و از كوچكى به بزرگى رسانده و از خوف به امنيّت نايل آييد .البتّه اين خوف يا به تعبير لطيف تر اين خشيت تنها از طريق آگاهى به جلال و جمال و بزرگى كبريا و اطلاع بر عظمت نامحدود حق حاصل مى گردد .شما به تاريخ زندگى انبيا و اوليا و بندگان خاص الهى بنگريد ، آن عزيزانى كه در همه عمر حتى لحظه اى فكر گناه بر آنان نگذشت ، چگونه در برابر مقام خداى متعال به گريه و استغاثه برمى خاستند و با آن همه اخلاص و عمل خود را چيزى  نمى شمردند .مى گويند : آدم پس از هبوط به زمين و خروج از بهشت بسيار گريست و نوح همان گونه كه از نام مقدّسش پيداست گريه هايى شديد و بس طولانى داشت  . ابراهيم عرضه مى داشت : در مغفرت پروردگار طمع دارم ، آن چنان كه ميل دارم در قيامت از من بگذرد .  فكر كنيد ابراهيم با آن مقامى كه خداوند در قرآن برايش بيان كرده ، در برابر خدا چه مى گفت تا به وسيله امين وحى به حضرت او خطاب رسيد : آيا ديده اى دوست دوستش را دچار رنج و عذاب كند ؟ به جبرئيل گفت : نه ولى هرگاه خطايم را ياد مى كنم دوستى را از ياد مى برم ، در حالى كه قرآن بر عصمت و پاكى همه انبيا ، تصريح كرده است . اين خطايى كه در كلام ابراهيم آمده چيست ؟ همان احساس بى نهايت كوچك بودن در برابر اللّه است .به دعاهاى وارده از پيامبر  صلى الله عليه و آله و ائمه معصومين  عليهم السلام ، به خصوص دعاى كميل ، مناجات شعبانيه ، مناجات خمس عشر ، دعاى عرفه ، دعاى ابو حمزه ثمالى ـ كه انشاء حضرت سجاد  عليه السلام است ـ بنگريد تا ببينيد با آگاهى به عظمت حق و توجه به خداى بزرگ و كوچكى خويش ، انسان چگونه دچار خشيت و خوف مى شود و براى جبران كوچكى خود چگونه به بندگى با اخلاص و حركت معنوى به سوى مقام قرب اقدام مى كند ؟

بر گرفته از کتاب عرفان اسلامی استاد حسین انصاریان

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه