اينجا مسأله دومى هست؛ من گناه مالى كردم، فرزندانم بعد از مردن من اين گناه مرا پاك كردند، حال خدا با من چه كار مى كند؟ در اينجا دو آيه از قرآن ببينيم: در سوره نساء مى فرمايد:
حبيب من! كسانى كه مرتكب گناه شدند، به خدمت تو آمدند:
«فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِيًما»
به تو گفتند: تو نزد خدا آبرو دارى، تو براى ما توبه كن و از خدا براى ما طلب مغفرت كن، كه اگر تو به جاى آنها توبه كنى، من آنها را مى آمرزم.
برادران حضرت يوسف عليه السلام به حضرت يعقوب عليه السلام گفتند:
«قَالُواْ يَأَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَآ إِنَّا كُنَّا خَطِئِينَ » تو براى ما طلب مغفرت كن، او نيز قبول كرد و استغفار و طلب مغفرت كرد و خدا آن گنهكاران را آمرزيد.
چه مى دانيم كه رحمت خدا چه مى كند. كسى كه شصت سال در ربا بوده و فرزندانش نجاتش دادند، از حساب ها بالكل كه پاك شد، خدا بگويد: با ما ديگر حسابى ندارد، پس بخشيديم.
صبر در مقابل گناه، كه تلخ است و ممكن است در كنار گناه، دچار فشار شديد درونى و بيرونى باشد، بسيار ارزشمند است. فشار درونى به او فشار بياورد كه چند ميليون تومان پول، يا هزار متر زمين است، فعلًا كه با فتنه مى شود به دست آورد، همه دارند مى خورند، تو هم يكى مانند آنها.
خيلى جالب است كه براى ارتكاب گناه، بر گنهكاران تكيه مى كنند، به جاى اين كه بر خدا تكيه كنند كه فرموده گناه نكنيد، بر گناهكاران تكيه مى كنند تا در درون خود مجوز درست كنند، مى گويند: همه دارند مى خورند، مى برند، از دولت، از ملت، زمين ها را با نام خودشان مى كنند، ما اگر اين كار را نكنيم، به ما مى گويند: بدبخت و بى عرضه.
منبع : پایگاه عرفان