قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

كانون‏هاى مهرورزى

ما اگر به تك تك اصول و معارف دينى و دستورات و احكام الهى و فروعات و مسائل اخلاقى با دقت عقلى و وسعت بينش و چشم بصيرت بنگريم ، مى بينيم همه آن ها يا كانون مهرورزى به خود يا منبع مهرورزى به ديگران است .ايمان به خدا و قيامت ، عمل صالح و اخلاق حسنه بى ترديد موجب نجات از ننگ دنيا و عذاب آخرت است .پس كسى كه در مقام تحصيل ايمان بر مى آيد و خود را به اخلاق حسنه مى آرايد و كارهاى شايسته انجام مى دهد ، در حقيقت نهايت مهرورزى و محبّت را به خود روا داشته و ديگران را هم در سايه ايمان و عمل و اخلاقش مورد مهر و محبّت قرار داده است زيرا مؤمن به خاطر ايمانش خود را موظف به خدمت نسبت به اهل و عيال و احسان به پدر و مادر وصله رحم و يارى رساندن به خلق خدا مى داند و تقصير در اين امور را گناه و معصيت به حساب مى آورد .قطعه اى از حديث معراجيه را با اندكى شرح و تفسير در اين زمينه مى آوريم تا ثابت شود كه اصول و فروع دين علاوه بر اين كه امورى مربوط به ايمان و دين دارى است ، هر كدامش كانون مهرورزى و محبّتبه خود و ديگران است .« يَا أَحْمَدُ هَلْ تَدرِى مَتى يَكُونُ لِىَ العَبْدُ عَابِداً ؟ قَالَ : لا يَا ربِّ ، قَالَ : إذَا اجتَمَعَ فِيهِ سَبْعُ خِصَالٍ : وَرَعٌ يَحجُزُهُ عَنِ المَحَارِمِ وَصَمْتٌ يَكُفُّهُ عَمَّا لاَ يَعْنِيهِ وَخَوْفٌ يَزدَادُ فِى كُلِّ يَوْمٍ مِن بُكَائِهِ وَحَيَاءٌ يَستَحى مِنّى فِى الخَلاَءِ وَأكلُ مَا لاَبُدَّ مِنْهُ وَيُبغِضُ الدُّنيَا لِبُغضِى لَهَا وَيُحِبُّ الأخيَارَ لِحُبّى لَهُم . . . »  .اى احمد ! مى دانى چه زمانى انسان بنده واقعى من است ؟ پيامبر گفت : نه ؛ پروردگارا ، خدا فرمود : هنگامى كه هفت خصلت در او جمع شود :پارسايى و وورعى كه او را از محرمات بازدارد ، سكوتى كه وى را از آنچه مربوط به او نيست و سودى به حالش ندارد نگاه دارد و ترس از عذابى كه هر روز بر گريه اش بيفزايد و شرم و حيايى كه در خلوت از من حيا كند و خوردن حلالى كه براى او ضرورت دارد و دنيايى كه عامل پايمال كردن حقوق ديگران و تخريب آخرت است دشمن بدارد چون من دشمن چنين دنيايى هستم و نيكان را دوست داشته باشد چون من آنان را دوست دارم .

ورع

ورع به معناى پارسايى و تقوا و پرهيزگارى است و به عبارت ساده تر به معناى ترمز و حافظى است كه انسان را از افتادن در چاه محرمات كه در حقيقت افتادن در چاه دوزخ است حفظ مى كند .كسى كه با تمرين ترك گناه و توجه به خدا و انديشه در آخرت و عذاب مجرمان ، اين نگهبان و حافظ و ترمز را در خود به وجود مى آورد بايد گفت به خود مهر و محبّت ورزيده كه وجودش را از خطر دائمى و خسارت هميشگى و عذاب جاويدان قيامت حفظ كرده و به اعضا و جوارح و جسم و جانش رحم نموده و به خاطر پرهيزگارى اش از گناه به ديگران هم رحم كرده و شر و زيانش را از طريق گناه از آنان باز داشته است .كسى كه از ورع خالى است و ماشين وجودش از ترمز بى بهره است ـ به تعبير قرآن ـ متجاوز و ظالم و ستم كار و سركش است و انسان متجاوز و سركش ، انسانى است كه مايه مهر و رحمت بر خود و ديگران را ندارد .عنوان ظلم بر نفس و ستمكارى بر خود و ظلم به ديگران كه مكرر در قرآن مجيد و روايات آمده ، مصداقش انسانى است كه اعمال متجاوزانه اش نشان مى دهد كه نه به خود رحم دارد و نه به ديگران .انسانى كه پيوسته دنبال معصيت و گناه است و به جرم و فسق و ظلم و خطاكارى مشغول است و به خاطر فسق و فجورش ديگران را مى آزارد و دل كسان خود و مردم را مى سوزاند و از اين راه خود را مستحق عذاب و عقاب قيامت مى كند ، بى ترديد بى رحم به خود و مردم است .إِنَّهُ مَن يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لاَ يَمُوتُ فِيهَا وَلاَ يَحْيَى  .مسلماً كسى كه گنهكار به پيشگاه پروردگارش بيايد ، دوزخ براى اوست كه در آن نه مى ميرد و نه زندگى مى كند .اميرالمؤمنين عليه السلام در دعاى كميل درباره عذاب دوزخ مى گويد :« وَهذا ما لاَ تَقُومُ لَهُ السَّماواتُ وَالاْءَرْضُ » . و اين عذاب ، عذابى است كه آسمان ها و زمين در برابرش قدرت مقاومت و ايستادگى ندارند ! !كسى كه خود را مستحق چنين عذابى كند آيا نه اين است كه به خود مهر و محبّت ندارد ؟ و كسى كه با گناه و معصيت ديگران را بيازارد آيا بى مهر به ديگران نيست ؟كسى كه آراسته به ورع و پارسايى و نهايتاً داراى ترمز است و به اين خاطر از هر گناهى دورى مى كند و از هر لغزشى فرارى است ، موجودى است بى درد سر ، متين ، آراسته ، نيك و با ارزش .او انسانى است كه زن و فرزند ، پدر و مادر ، اقوام و نزديكان ، مردم كوچه و بازار ، فرد و جامعه ، از وى در امانند و علاوه بر آن ، از وجودش سود و بهره مى برند و در حقيقت كانون مهر و محبتى است كه همگان در فضاى سرد زندگى از گرمى و آتش محبّت او برخوردارند و از وجودش چون كليدى كه قفل هر مشكلى را باز مى كند بهره ورند .ورع و ديگر امور مثبت و برنامه هاى پسنديده ، همه و همه از ثمرات و محصولات دين است و دين جز محبّت و عشق چيزى نيست .يعنى دين و قواعد و قوانين و اصول و فروعش ، انسان را به گونه اى مى سازد كه نسبت به خدا و به خود و ديگران عشق بورزد و مهر و محبّت هزينه كند ، به همين خاطر در معارف حقه اسلاميه آمده كه : دين جز محبّت و محبّت جز دين چيزى نيست .« الدّينُ هُوَ الحُبُّ وَالحُبُّ هُوَ الدّينُ »  .دين همان محبّت و محبّت همان دين است .و نيز از حضرت امام صادق عليه السلام روايت شده است :« هَلِ الدّينُ إلاّ الحُبُّ »  .آيا دين چيزى جز محبّت است ؟در هر صورت ، ورع و پرهيزگارى كه گوشه اى از دين و دين دارى است ، در حقيقت مهرورزى به خود و هزينه نمودن محبّت نسبت به ديگران است .رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود :« جُلَساءُ اللّه ِ غَداً أهلُ الوَرَعِ وَالزُّهدِ فِى الدُّنيَا » فرداى قيامت همنشينان خدا اهل ورع و پارسايى و بى رغبتان به دنيا هستند .حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود :« خَيْرُ أُمُورِ الدِّينِ الوَرَعُ »  .در ميان همه امور دين بهترينش ورع و پرهيزگارى است .و نيز آن حضرت فرمود :« الوَرَعُ مِصبَاحُ نَجاحٍ »  .ورع چراغ رستگارى است .و آن جناب فرمود :« عَلَيْكَ بِالوَرَعِ فَإنَّهُ عَونُ الدِّينِ وَشِيمَةُ المُخلِصِينَ »  .تو را به ورع و پرهيزگارى سفارش مى كنم ، زيرا ورع كمك دين و اخلاق مخلصان است .

برگرفته از کتاب فرهنگ مهرورزی استاد حسین انصاریان

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه