در تفسير از اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام دو روايت وارد است يكى آن كه:
اللّهُ اكْبَرُ مِنْ كُلِّ شَى ءٍ.
خداوند بزرگتر از هر چيزى است.
و اين معنى مقتضى آن است كه: انسان چون مشاهده عظمت و كبريايى الهى نمايد، خود را بسيار صغير و حقير شمارد و هستى خود را هيچ نداند و خويش را كان لم يكن انگارد.
و ديگر اين كه:
اللّهُ اكْبَرُ مِنْ انْ يُوصَفَ.
خداوند بزرگتر از آن است كه وصف شود.
و اين تفسير بلندتر از تفسير اول است، چه آن كه در تفسير اول رايحه يك نوع تحديد است كه از ساحت حضرت كبريايى بعيد است، به خلاف تفسير دوم كه غايت تنزيه و تمجيد است و كمال معرفت توحيد.
اى لال ز وصف تو زبان ها |
كوته زثناى تو بيان ها |
|
با آن كه تو در ميان جانى |
جوياى توايم در كران ها |
|
هر گوشه فكنده تير فكرت |
ره كرده به هر گمان كمان ها |
|
گاهى به بتى شويم مفتون |
جوييم جمالت از نشان ها |
|
گاهى از چشم و گاه ابرو |
گاهى از لب گهى دهان ها |
|
گاهى از لطف و گاه از قهر |
گاهى پيدا گهى نهان ها |
|
گه سير كنيم در خط و خال |
جوييم تو را در آن ميان ها |
|
در تصحيح معناى اول مى توان گفت از اين كه قاطبه عالم اكوان به محض اراده خالق موجود شده و وجود رشحه اى از فيض حق و فياض مطلق است و هيچ نسبت ما بين طرفين نيست مگر نسبت خالقيه كه منتهاى مرتبه اعلا درجه جلال و اعلا درجه كمال است و مخلوقيه كه غايت مرتبه دنائت و منتها درجه ذلّت است، پس با وجود اين، در مقام تعظيم سزاوار است كه گويند حق تعالى بزرگ تر از مخلوقات خود است، اگر چه اين معنى به حسب وضع لغوى انسب است و التفات به هر يك از دو معنى مقتضى اين است كه بنده، مشاهده جبروت پروردگار كند و جان خود را در راه بندگى نثار نمايد.
چنانچه حضرت صادق عليه السلام در متن روايت فرموده:
هرگاه تكبير گفتى خود را در جنب عظمت او حقير و خرد شمار و در برابر كبريايى او هر چه در آسمان و زمين است، كوچك انگار كه حق چون بر دل تكبيرگوى نظر كند و ببيند كه عبد چيز ديگرى در جنب حق بزرگ مى بيند به او فرمايد:
اى دروغگو! آيا تو مرا فريب مى دهى؟ قسم به عزت و جلالم كه تو را از شيرينى ذكرم محروم و از بساط قربم ممنوع و از شادى در مناجاتم مردود مى كنم.
واى بر ما كه اكثر ما روى ظاهر در نماز و دل در لهو و لعب داريم و اين گونه عبادت بدون شك اطاعت از شيطان است، نه عبادت خالق عالميان.
منبع : پايگاه عرفان