قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

مسجد در قرآن‏ و روايات‏

 


منابع مقالہ : کتاب عرفان اسلامى    ج 4  نوشتہ : حضرت آیت اللہ حسین انصاریان

 

مسجد

مسجد خانه خدا و محل عبادت و برترين و شريف ترين مكان روى زمين است؛ مسجد مركز اتّصال قلب و روح به محبوب حقيقى و جاى شنيدن دعوت حضرت دوست به سوى خير و كمال است.

مسجد، آباد كننده دل، تصفيه كننده جان و مركز تجلّى انوار ربوبى بر قلب مؤمنان است.

مسجد، خانه هدايت و مركز تربيت و جايگاه اهل معرفت و محل سوز و گداز عاشقان الهى است.

مسجد جاى خردمندان، خانه بركت براى مستمندان و جاى مناجات دردمندان و سرزمين برآورده شدن نياز حاجت مندان است.

مسجد خانه قرآن، مدرسه عشق، مكتب دانش، مرز بينش و محل گرفتن فيوضات ربانى از عالم قدس است.

مسجد جايگاه نزول بركات، مركز تدارك مافات و صحنه پيكار با عوامل شيطان و جاى نجات از دركات است.

مسجد، پلى به سوى بهشت و راهى به سوى فضيلت و طريقى به طرف هدايت و دليلى به سوى نقطه وصال براى فراق زدگان است.

مسجد، جايى است كه عبادت و بندگى در آن، افضل و برتر از ساير مكان ها است و آباد نگاه داشتن آن از اعظم عبادات و قربات است.

مسجد، جايگاه بسيج عباد خدا براى عبادت و خدمت به خلق، امر به معروف و نهى از منكر، حلّ مشكلات مسلمانان و آمادگى جهت جهاد و مبارزه با دشمنان خدا و انسانيت است.

مسجد، مركزى است كه امروز قدرش مجهول و فرداى قيامت براى آنان كه حقّش را ادا نكردند، بزرگ ترين اندوه و حسرت و واسطه شرمسارى و خجالت در پيشگاه حضرت دوست است!

 

مسجد در قرآن

كتاب خدا براى مسجد فضيلتى بس بلند و مقامى بس ارجمند قائل است كه توجه به عمق آن آيات، انسان را به معنويت و روحانيت و ارزش مسجد آگاه مى نمايد.

آنان كه با مسجد دشمنى ورزند و دست به خرابى ظاهر و باطن مسجد بيالايند و سعى در تعطيل بناى مسجد يا متوقّف شدن مسائل الهى در آن كنند، بنا به فرموده قرآن از ستمكارترين مردم روى زمينند.

[وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَ سَعى فِي خَرابِها أُولئِكَ ما كانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوها إِلَّا خائِفِينَ لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ

عَظِيمٌ ] «1».

و چه كسانى ستمكارتر از كسانى مى باشند كه از بردن نام خدا در مساجد خدا جلوگيرى كردند، و در خرابى آن ها كوشيدند؟ آنان را شايسته نيست كه در آن [مراكز عبادت ] درآيند، جز در حال ترس [از عدالت و انتقام خدا]. براى آنان در دنيا خوارى و زبونى است و در آخرت عذابى بزرگ است.

تفسير «پرتوى از قرآن» با استفاده از آيات و روايات و مسائل تاريخى و طبيعى وغريزى، در ذيل اين آيه چنين مى گويد «2»:

مگر جز اين است كه غرائز و قواى حيوانى در آدمى منشأ هر ستم و تجاوز است؟ تنها محيطى كه اين غرائز را محدود و وجدان حق جويى و عدالت خواهى را بيدار و فعال مى گرداند، همان محيطهايى است كه به نام خدا و حق و عدل بر پا گشته و به نام مسجد كه محل سجده براى خدا و اخضاع سركشى هاست، ناميده شده است.

اگر خودبينى و امتيازجويى آدمى و صورت ها و انديشه هاى ناشى از آن در حريم مساجد راه يافت، صورت و معناى خدايى مسجد را ويران مى كند و ظاهر آن را از رونق مى اندازد.

چون مساجد ويران گرديد، بند و حدّى براى سركشى غرائز نمى ماند و جلو هر ستمى باز مى گردد، پس آنان كه ديگران را از مساجد ممنوع و به خود محدود مى سازند و نور فطرت خدايى را خاموش و نام غير خدا را بلند مى كنند از هر ظالمى ظالم ترند!!

بعضى از مفسران، اين آيه را نازل در پيش آمد حديبيه و منع مشركين عرب، رسول اكرم صلى الله عليه و آله و اصحابش را از ورود به مكه دانسته اند، گرچه اوّل آيه با اين داستان تطبيق مى كند، ولى آخر آيه [وَ سَعى فِي خَرابِها] «3» با اين شأن نزول درست نمى آيد، چون مشركين عرب هيچ گاه در خرابى كعبه نكوشيدند، بلكه هميشه به پا نگهدارنده و آبادكننده آن بودند، مگر آن كه مقصود، تنها خرابى معنوى و از جهت ذكر خدا باشد.

به هرحال ظاهر آيه را نمى توان ناظر به واقعه مخصوصى دانست و هيچ قرينه اى براى چنين تطبيقى در ميان نيست، اين آيه بيان حقيقى است كلى و شامل حوادث گذشته مانند خرابى هاى بيت المقدس و زمان نزول آيه مانند منع مشركين در واقعه حديبيه و آينده مانند خرابى هاى صليبى ها و قرامطه از مساجد و هم چنين بى رونق شدن معابد و مساجد امروز كه همه نتيجه و آثار شوم اختلاف و تضاد منتسبين به اديان است كه معابد و مساجد را سنگرى براى انشا و ابراز اختلافات و تأمين هواها و منافع خود ساخته اند.

شايسته مقام مساجد و پاسدارى پايه گذاران و طرفداران آن اين است كه با قلبى هراسناك از خوف خدا و مسؤوليت نسبت به مساجد در آن درآيند تا ديگران را به خشوع و سجده وادارند؛ نه آن كه بر خدا و خلق سركشى نمايند و مساجد را به صورت پايگاه تحميل انديشه ها و سنگر جنگ آرا و عقايد شخصى خود گردانند. يا چون مساجد را از صورت اصلى خود خارج كردند و نسبت به آن خائن گشته و چون وظيفه پاسدارى آن ها را انجام ندادند، در حقيقت از آن بيگانه و رانده شدند و جز در حال ترس و نگرانى نبايستى در آن وارد شوند.

يا آن كه با اختلافات خود، چون مانع باطنى براى مردم در مساجد پيش آوردند و به خرابى آن كوشيدند و آن را از وضع اولى منحرف ساختند، يگانه پايگاه خود را سست و راه را براى غلبه ديگران باز كردند، تا آنجا كه در مساجد كه محل امن و آرامش است، خود جز با هراس و نگرانى نتوانند وارد شوند.

آن گروه هايى كه رابطه و اجتماعاتشان بر اساس دين و پايگاه قدرتشان مسجد است، همين كه اساس و مركزيت پايگاهشان سست و بى پا گرديد، قدرتشان به ضعف و عزتشان به ذلت بر مى گردد و بيش از زبونى در دنيا عذاب هاى بزرگ ترى در پيش دارند.

مسؤوليت مسلمانان نسبت به مسجد خيلى مهم و سنگين است، مسلمان بايد در حفظ ظاهر و باطن مسجد بكوشد و وجودش كانون جاذبه مردم به سوى مساجد باشد.

ائمه مساجد لازم است كه آراسته به علم، تقوا و بينش سياسى و اجتماعى و پيراسته از صفات مذموم و داراى حسنات اخلاقى باشند، تا در سايه كمالات آنان مردم به مساجد هجوم برده بر غرائز و سركشى هاى آنان زمام و مهار الهى بزند.

[قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ ادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ ] «4».

بگو: پروردگارم به ميانه روى [در همه امور و به اجتناب از افراط و تفريط] فرمان داده، و [امر فرموده ]: در هر مسجدى [به هنگام عبادت ] روى [دل ] خود را [آن گونه ] متوجه خدا كنيد [كه از هر چيزى غير او مُنقطع شود]، و او را در حالى كه ايمان و عبادت را براى وى از هر گونه شركى خالص مى كنيد بخوانيد؛ همان گونه كه شما را آفريد، [پس از مرگ به او] بازمى گرديد.

[إِنَّما يَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ لَمْ يَخْشَ إِلَّا اللَّهَ فَعَسى أُولئِكَ أَنْ يَكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِينَ ] «5».

آباد كردن مساجد خدا فقط در صلاحيت كسانى است كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده و نماز را بر پا داشته و زكات پرداخته و جز از خدا نترسيده اند؛ پس اميد است كه اينان از راه يافتگان باشند.

[لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ، فِيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ ] «6».

قطعاً مسجدى كه از نخستين روز بر پايه تقوا بنا شده شايسته تر است كه در آن [به نماز و عبادت ] بايستى، در آن مردانى هستند كه خواهان پاكيزگى [و طهارت جسم و جان ] هستند و خدا پاكيزگان را دوست دارد.

از آيات شريفه اى كه ذكر شد، روشن مى شود كه خداوند بزرگ به مساجدى كه به دست مردم مؤمن بنيان گذارى شده و مسلمانان در آن مساجد خود را به تربيت و فضيلت مى آرايند و از اين مراكز به تزكيه نفس و محدود كردن غرائز و آبادى دنيا و آخرت اقدام مى كنند، سخت علاقه مند است و در مرحله بعد استفاده مى شود كه اگر مساجد از نظر هدايت آباد شد و آبادى هدايت آن هم بستگى به عمل مردم و علما به شرايط مسجد دارد، مسلمانان در تمام جبهه هاى حيات و زندگى بر دشمنان خود پيروز و داراى عزت دارين خواهند بود!!

 

مسجد در روايات

روايات و احاديث اسلامى درباره مسجد، مسائل بسيار مهمى را طرح كرده اند كه بر تمام مسلمانان لازم است آن ها را رعايت كرده و از اين راه خشنودى حضرت حق و پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام را جلب كنند.

... سَمِعْتُ أَباعَبْدِاللّهِ عليه السلام يَقُولُ: شَكَتِ الْمَساجِدُ إِلَى اللّهِ تَعالى الَّذينَ لا يَشْهَدُونَها مِنْ جيرانِها، فَأَوْحَى اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَيْها: وَعِزَّتي وَجَلالي لا قَبِلْتُ لَهُمْ صَلاةً واحِدَةً وَلا أَظْهَرْتُ لَهُمْ فِى النّاسِ عَدالَةً وَلا نالَتْهُمْ رَحْمَتي وَلا جاوَرُوني في جَنَّتي «7».

راوى مى گويد: از حضرت صادق عليه السلام شنيدم كه مساجد به پروردگار عالم از همسايگانى كه در آن شركت نمى كنند، شكايت بردند. خطاب رسيد كه: به عزت و جلالم سوگند، در صورت استخفاف به مساجد يك نماز از آنان قبول نمى كنم و آنان را به عدالت در بين مردم آشكار نمى نمايم و به رحمتم نمى رسند و در بهشت مجاور من نخواهد بود.

قالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: كُونُوا فِى الدُّنْيا أَضْيافاً، وَاتَّخِذُوا الْمَساجِدَ بُيُوتاً وَعُودُوا قُلُوبَكُمُ الرِّقَّةَ وَأَكْثِرُوا مِنَ التَّفَكُّرِ وَالْبُكاءِ مِنْ خَشْيَةِ اللّهِ، وَاجْعَلُوا الْمَوْتَ نَصْبَ أَعْيُنِكُمْ وَما بَعْدَهُ مِنْ أَهْوالِ الْقِيامَةِ تَبْنُونَ ما لا تَسْكُنُونَ وَتَجْمَعُونَ ما لا تَأْكُلُونَ فَاتَّقُوا اللّهَ الَّذي إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ «8».

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: در دنيا مهمان باشيد، اين دلبستگى ها و آرزوها شايسته مهمان نيست، مساجد را به عنوان خانه اصلى خود بگيريد، دل ها را به رقّت عادت دهيد، زياد انديشه كنيد و از خشيت حق گريه داشته باشيد، موت و اهوال قيامت را نصب العين قرار دهيد، اين چه زندگى غلطى است كه ساختمانى كرده ايد كه در آن سكنى نداريد و آن قدر جمع كرده ايد كه براى شما قدرت خوردن نيست، از خدايى كه به سوى او باز مى گرديد، پروا كنيد!

اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:

رفت و آمد به مسجد يكى از اين منافع را دارد:

برادرى كه برادريش سود خدايى دارد.

تحصيل علم جديد و تازه.

دانستن آيه محكمه.

برخورد به رحمت منتظره.

ياد گرفتن كلمه هدايت كه انسان را از گمراهى برهاند.

شنيدن كلامى كه راهبر به سوى راه خداست.

ترك گناه از ترس حق يا حيا از حضرت بارى «9».

قالَ عَلِىٌّ عليه السلام: لَيْسَ لِجارِ الْمَسْجِدِ صَلاةٌ إِذا لَمْ يَشْهَدِ الْمَكْتُوبَةَ فِى الْمَسْجِدِ إِذا كانَ فارِغاً صَحيحاً «10».

على عليه السلام فرمود: همسايه مسجد اگر از هر جهت فراغت و صحت داشته باشد، بايد براى نماز واجب به مسجد بيايد كه با بودن فراغت و صحت، حق نماز در جاى ديگر براى او نيست.

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

هركس به مسجدى از مساجد خدا براى نماز جماعت برود، براى هر قدمى كه برمى دارد هفتاد هزار حسنه منظور شود و به همان اندازه درجاتش بالا رود «11».

عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله قالَ: يَجى ءُ يَوْمَ الْقِيامَةِ ثَلاثَةٌ يَشْكُونَ: الْمُصْحَفُ، وَالْمَسْجِدُ، وَالْعِتْرَةُ، يَقُولُ الْمُصْحَفُ: يا رَبِّ حَرَّفُوني «12» وَمَزَّقُوني وَيَقُولُ الْمَسْجِدُ: يا رَبِّ عَطَّلُوني وَضَيَّعُوني، وَتَقُولُ الْعِتْرَةُ: يا رَبِّ قَتَلُونا وَطَرَدُونا وَشَرَّدُونا، فَأَجْثُوا لِلرُّكْبَتَيْنِ فِى الْخُصُومَةِ فَيَقُولُ اللّهُ لي: أَنَا أَوْلى بِذلِكَ «13».

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: در قيامت، سه چيز به حضرت حق شكايت برند:

قرآن، مسجد، عترت.

قرآن مى گويد: پروردگارا! مرا از نظر معنى تغيير داده و پاره كردند. مسجد مى گويد: پروردگارا! مرا بيكار گذاردند و ضايع نمودند. عترت مى گويد: الهى! ما را كشتند و راندند و آواره كردند. پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: من براى احقاق حق اين ها در پيشگاه حضرت حق زانو مى زنم. خداوند مى فرمايد: من به محاكمه خائنان به اين سه برنامه سزاوارترم.

در شرح اين حديث آمده:

مراد از مصداق كامل مسجد در اين روايت مسجد پيغمبر است كه در زمان آن حضرت مركز حكومت اسلامى بود و بايد از آنجا عدالت و احكام حقيقى قرآن به همه جاى جهان پراكنده شود.

و مصداق كامل طرف خصومت اين سه چيز غاصبين خلافت اسلام اند كه قرآن مجيد را به رأى خود تفسير كردند و احكام آن را كه متضمن نظام عدالت عمومى بود پاره پاره كردند و استفاده از مزاياى آن را به عرب و اشراف قريش و بنى اميه اختصاص دادند و ديگران را محروم كردند. با اين كه قرآن، برابرى و برادرى را براى همه بشر آورده و همه نژادها و تيره ها در پيشگاه او برابر و فضيلت وابسته به تقوا است.

پاره پاره شدن احكام الهى قرآن در حقيقت پس از مرگ پيامبر صلى الله عليه و آله به دست غاصبين شروع شد و خليفه دوّم در طول خلافت خود جامعه اسلامى را طبقه طبقه كرد: عرب ها را طبقه اشراف قرار داد و بر سر مردم مسلط ساخت، قانون هايى وضع كرد كه مسلمانان غير عرب را از حقوق اجتماعى اسلامى محروم كرد و به هم دستى همكاران و احزاب هم فكر خود نظامات عمومى اسلامى را تكه تكه كرد و در دوران بنى اميه كه با حكومت عثمان آغاز شد، نظريات خليفه دوّم به اوج ترقى رسيد و بنى اميه در دوران صد ساله حكومت خود آن نظريات را قانون اساسى خود قرار دادند!!

بنى اميه در آن نظريات به اندازه اى پافشارى كردند كه قرآن و اسلام و مساجد و عترت به كلى تنهاى از جامعه ماندند و جز سلطنت غاصبانه و ديكتاتورى به وسيله نژاد بنى اميه و سپس بنى عباس براى مسلمانان چيزى نماند!! حتى ظاهر قرآن در زمان عثمان سوزانده شد و در زمان وليد، قرآن مجيد تيرباران و تكه تكه گشت.

مسجد كه رمز حكومت اسلامى و اساس پخش تعليمات الهى بود، در زمان بعد از پيامبر، تعطيل و حكومت عادلانه تبديل به حكومت عربى ديكتاتورى گرديد و با تعطيلى مسجد پيامبر، در حقيقت همه مساجد عالم از هويت اصلى و ذاتيش تعطيل شد و از مساجد جز يك سلسله برنامه هاى خشك و ظاهر چيزى نماند.

و اما عترت پيامبر، آن چنان دچار سختى و فشار زندگى شدند كه عترت و اهل بيت هيچ پيامبرى و هيچ مسلمانى به اندازه آنان رنج و زحمت نديد؛ داستان كربلا و واقعه طف و حره و ... نشانگر سختى هاى طاقت فرسايى است كه عترت نبىّ اكرم صلى الله عليه و آله از دست مردم به ظاهر مسلمان كشيدند.

پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:

در تورات نوشته شده: خانه هاى من در زمين مساجد است، خوشا به حال بنده اى كه در خانه اش تطهير كند و در مسجد به زيارت من آيد، بر من است كه كرامت نصيب زائرم كنم، آنان را كه در تاريكى شب به مساجد مى آيند، بشارت به نور درخشان در قيامت بده «14».

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

براى مساجد مردمى است كه از شدت علاقه و توجه به مسجد، گويى مانند ميخ هاى كوبنده به مسجدند، ملائكه همنشين آنانند، چون غايب شوند، از آنان جستجو كنند و به هنگام بيمارى از آنان عيادت نمايند و به وقت حاجت به آنان كمك دهند «15».

امام صادق عليه السلام از پدرانش از حضرت على عليه السلام نقل مى كند:

همسايه مسجد را نماز نيست مگر در مسجد، مگر اين كه براى او عذرى يا علتى باشد. عرض كردند: همسايه مسجد كيست يا اميرالمؤمنين؟ فرمود: كسى كه اذان را مى شنود «16».

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

نشستن در مسجد به انتظار نماز، عبادت است «17».

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

هرگاه خداوند اهل قريه اى را ببيند كه در گناه اسراف مى كنند، ولى سه نفر مؤمن در آن هاست، خطاب مى كند: اى اهل گناه! اگر در ميان شما مؤمنان متحابين به جلالم نبودند كه به خاطر نماز آنان زمين و مساجدم آباد است و از ترس من در سحر در حال استغفارند، همانا آينه عذابم را بر شما نازل كرده و باكى نداشتم «18».

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

نشستن در مسجد به انتظار نماز عبادت است، اگر حدثى در آن نباشد. گفتند:

حدث چيست؟ فرمود: غيبت «19».

 

پی نوشت ھا:

______________________________

(1)- بقره (2): 114.

(2)- تفسير پرتويى از قرآن: 1/ 273، ذيل آيه 114 سوره بقره.

(3)- بقره (2): 114.

(4)- اعراف (7): 29.

(5)- توبه (9): 18.

(6)- توبه (9): 108.

(7)- الأمالى، شيخ طوسى: 696، حديث 1485؛ بحار الأنوار: 80/ 348، باب 8، حديث 1.

(8)- اعلام الدين: 365، باب عدد اسماء اللّه تعالى، حديث 33؛ بحار الأنوار: 80/ 351، باب 8، حديث 3.

(9)- ميزان الحكمة: 5/ 2396 به نقل از الأمالي، شيخ صدوق: 318.

(10)- وسائل الشيعة: 5/ 195، باب 2، حديث 6314؛ بحار الأنوار: 80/ 354، باب 8، حديث 3.

(11)- بحار الأنوار: 73/ 336، باب 67، حديث 1 (در ضمن حديث).

(12)- در بعضى نسخه ها «حرقوني» آمده است.

(31)- بحار الأنوار: 80/ 368، باب 8، حديث 26.

(14)- من لا يحضره الفقيه: 1/ 239، باب فضل المساجد، حديث 720؛ بحار الأنوار: 80/ 373، باب 8، حديث 37.

(15)- بحار الأنوار: 80/ 373، باب 8، حديث 38.

(16)- بحار الأنوار: 80/ 379، باب 8، حديث 47؛ مستدرك الوسائل: 3/ 356، باب 2، حديث 3767.

(17)- الكافى: 2/ 356، باب الغيبة والبهت، حديث 1؛ بحار الأنوار: 80/ 380، باب 8، حديث 47.

(18)- الأمالى، صدوق: 199، المجلس السادس والثلاثون، حديث 8؛ بحار الأنوار: 80/ 383، باب 8، حديث 57.

(19)- بحار الأنوار: 80/ 384، حديث 60.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه