قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

گنكهار با يك جمله‏ى پر مغز توبه كرد

 

يكى از مريدان مرحوم علامه محمد تقى مجلسى به ايشان عرضه داشت:

همسايه اى دارم آلوده به گناه، اغلب شبها با نوچه هايش مجلس لهو و لعب دارد و به شدت مزاحم من و همسايه هاى ديگر است، مردى است قلدر و داش مسلك، و من از امر به معروف و نهى از منكر نسبت به او مى ترسم، راهى هم براى تبديل خانه ام به خانه ى ديگر ندارم.

علامه محمد تقى مجلسى به او فرمود: اگر او را شبى به مهمانى دعوت كنى من حاضرم در مجلس مهمانى شركت كنم و با او سخن بگويم، شايد به لطف حضرت حق از اعمال خلافش دست بردارد و به پيشگاه خداوند توبه نمايد.

مرد قلدر به توسط مرد مؤمن دعوت به مهمانى شد، دعوت را اجابت كرد، علامه ى مجلسى در آن مجلس شركت كرد، لحظاتى به سكوت گذشت، ناگهان مرد قلدر كه از آمدن مجلسى به جلسه ى مهمانى تعجب كرده بود به مجلسى گفت: حرف شما روحانيون در اين دنيا چيست؟

مجلسى فرمود: اگر لطف كنيد بفرماييد حرف شما چيست؟ مرد قلدر گفت:

امثال ما در فرهنگ قلدرى حرف بسيار داريم از جمله مى گوييم اگر كسى نمك كسى را خورد بايد حقّ نمك را رعايت كند و با او در صفاى محض باشد، مجلسى به او فرمود: چند سال از عمر شما مى گذرد؟ پاسخ داد: شصت سال، فرمود: در اين شصت سالى كه نمك خدا را خورده اى آيا حق او را رعايت كرده و نسبت به او صفا داشتى؟ مرد قلدر يكه اى سخت خورد، سر به زير انداخت، اشكش جارى شد، مجلس را ترك كرد، شب را نخوابيد، صبح زود به در خانه ى همسايه آمد، سؤال كرد: روحانى و عالمى كه شب گذشته در خانه ى تو بود كيست؟ همسايه گفت: علامه محمد تقى مجلسى است، آدرس آن مرد الهى را گرفت، به محضرش آمد و به دست او توبه كرد و از نيكان روزگار شد!


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه