قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

نماز زمينه ساز مهر و محبت

اگر به پيكره نماز كه تركيبى از تكبيرة الاحرام و حمد و سوره و ركوع و سجود و تشهد است ، دقت كنيم مى يابيم كه تك تك كلمات و صورت و سيرت و ملك و ملكوتش زمينه ساز مهر و محبّت و عشق و عاطفه است . و به سخنى ديگر اين كه ، خود نماز براى نمازگزار با معرفت ، گفتگوى عاشق با معشوق و حبيب با محبوب است و به همين خاطر پيامبر بزرگ اسلام صلي الله عليه و آله از نماز تعبير به نور ديده كرده است :« جَعَلَ اللّه ُ جَلَّ ثَنَاؤُهُ قُرَّةَ عَينى فِى الصَّلاَةِ وَحَبَّبَ إلَىَّ الصَّلاَةَ كَمَا حَبَّبَ إلَى الجَائِعِ الطَّعَامَ وَإلَى الظَّمْآنِ المَاءَ وإنَّ الجَائِعَ إذَا أَكَلَ شَبِعَ وَإنَّ الظَّمآنَ إذا شَرِبَ رَوَى وَأَنَا لاَ أَشْبَعُ مِنَ الصَّلاَةِ ».خداوند نور چشم مرا در نماز قرار داده است و نماز را محبوب من قرار داده همان گونه كه طعام را براى گرسنه و آب را براى تشنه محبوب قرار داده است . و اما گرسنه هنگامى كه طعامى بخورد سير مى شود و تشنه هنگامى كه آب بنوشد سيراب مى شود ولى من از نماز سير نمى شوم .
عاشقانه به سوى حضرت دوست
راستى چه زيبا و با ارزش است لحظه اى كه معشوق ، عاشق را مى پذيرد و به او اجازه سخن گفتن و راز و نياز عاشقانه مى دهد و چه رابطه عجيبى ميان عاشق و معشوق است كه معشوق با شيفتگى تمام دوست دارد با عاشق سخن بگويد و عاشق علاقه دارد با معشوق راز و نياز كند ! خدا كه آگاه به ظاهر و پنهان هستى است و مى دانست در وادى طور و سرزمين سينا آنچه در دست موسى است عصاست ولى از او مى پرسد : وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَامُوسَى. و اى موسى ! اين [ قطعه چوب ] در دست راستت چيست ؟ و موسى با اين كه از علم حق به همه اشيا و اهداف آن ها آگاه بود ، به جاى اين كه با يك كلمه پاسخ دهد كه اين عصاى من است پاسخ طولانى داده ، گفت : قَالَ هِىَ عَصَاىَ أَتَوَكَّؤُا عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِى وَلِىَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَى.گفت : اين عصاى من است ، بر آن تكيه مى زنم ، و با آن برگ درختان را براى گوسفندانم فرو مى ريزم و مرا در آن نيازهاى ديگرى هم هست با اين كه حقيقت مطلب پيش از پاسخ و پرسش روشن بود ولى چون پاى محبّت و عشق و رابطه عاشق و معشوق در ميان بود ، پرسش و پاسخ به گونه اى كه قرآن نقل مى كند رخ نشان داد . اصولاً گفتگو همواره ميان عاشق و معشوق طولانى است و از گفتگوى طولانى نه معشوق خسته مى شود و نه عاشق به ملامت مى نشيند .
 به ره دوست عاشقانه رويم   توبه از هر چه غير يار كنيم
 ناله چون بلبلان در اين گلزار   از سر شوق زار زار كنيم
 شايد از توتياى خاك درش   روشن اين چشم اشكبار كنيم
 با تو اى پادشاه ملك وجود   شكوه از جور روزگار كنيم
 دست ما گير كز سر مهرت   پاى بر عهدت استوار كنيم
 من و رندى و مستى و ره عشق   خوش تر از عاشقى ، چكار كنيم
نجواى عاشقانه
در اين مقام ، عصايى چوبين به خاطر هدفى مثبت ، محور گفتار ميان عاشق و معشوق قرار مى گيرد و سبب مى شود كه اين گفتار تا حدى طولانى شود و عاشق با معشوق نرد عشق ببازد ؛ اما اگر محور گفتار ميان عاشق و معشوق عبادتى چون نماز باشد آن هم محورى به معنويت نماز و اين محور سبب حضور عاشق در محضر معشوق گردد و مقدماتى چون طهارت ظاهر و باطن اين محور را بدرقه كند و حقيقتى چون قبله براى ايستادن در حضور معشوق به عاشق جهت دهد ، عاشق در فضاى اين عبادت و رابطه معنوى به ثناى معشوق و حمد و سپاس او برخيزد و از برجسته ترين اوصاف او سخن به ميان آورد و زيباترين و پرمنفعت ترين درخواست ها را از معشوق بنمايد ، براى عاشق در دنيا و آخرت از نظر تصفيه باطن و تجليات قلبى و ظهور كمالات و كرامات و تحقق اجر و پاداش و رخ نشان دادن فيوضات ، چه اتفاقى خواهد افتاد ؟ آيا كسى غير معشوق مى داند كه از اين حضور و رابطه و از اين راز و نياز عاشقانه و از اين دعاهايى كه در اين عبادت ، استجابتش قطعى است چه ره آوردى از جانب معشوق نصيب عاشق مى شود ؟ اللّه اكبر ! خدا ـ اين معشوق والاى ازلى و ابدى كه همه چيز در برابر عظمتش كوچك است ـ برتر و والاتر از اين است كه به دايره وصف درآيد . به نام خدا كه رحمتش بى اندازه است و مهربانى اش هميشگى. همه ستايش ها، ويژه خداست كه مالك و مربّى جهانيان است . * رحمتش بى اندازه و مهربانى اش هميشگى است . * صاحب و داراى روز پاداش است . * [ پروردگارا ! ] فقط تو را مى پرستيم وتنها از تو يارى مى خواهيم . * ما را به راهِ راست هدايت كن . * راه كسانى [ چون پيامبران ، صدّيقان ، شهيدان و صالحان ] كه به آنان نعمتِ [ ايمان ، عمل شايسته و اخلاق حسنه [عطاكردى ، هم آنان كه نه مورد خشم تواند و نه گمراه اند. اين معانى و مفاهيم گوشه اى از سوره مباركه حمد است كه وقتى از جانب معشوق به عنوان عبادت و بندگى پذيرفته شود و آنگاه در وجود عاشق عينيت يابد و عملاً رخ نشان دهد ، عاشق متخلق به اخلاق اللّه مى شود و وجودش تبديل به دريايى بى كران از معنويت و كرامت و عشق و محبّت مى گردد و دنيا و آخرتش آباد و سزاوار سكونت دائم و هميشگى در بهشت عنبر سرشت مى شود . پيامبر بزرگ اسلام صلي الله عليه و آله در روايتى به گوشه اى از آثار سوره حمد كه بخشى از نماز را تشكيل مى دهد اشاره مى كند ، آن حضرت به جابر بن عبداللّه انصارى مى فرمايد : آيا برترين سوره اى را كه خدا در كتابش نازل فرموده به تو تعليم ندهم ؟ جابر گفت : پدر و مادرم فدايت ، آن سوره را به من بياموز ، پس پيامبر صلي الله عليه و آله ام الكتاب را كه سوره حمد است به او آموخت ، سپس فرمود : جابر ! آيا تو را از حقيقتى از حقايق اين سوره آگاه كنم ؟ جابر گفت : پدر و مادرم فدايت ، آرى ؛ آگاه كن ، حضرت فرمود : اين سوره درمان هر دردى است جز مرگ ! .

بر گرفته از کتاب فرهنگ مهرورزی استاد حسین انصاریان

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه