منابع مقاله : کتاب عرفان اسلامى جلد پنجم نوشته : حضرت آیت اللہ حسین انصاریان
مسئله نزول قرآن، امين وحى، روز بعثت، اعجاز قرآن، شماره حروف، شماره كلمات، شماره جملات، تعداد آيات، حزب و جزء، شماره سور، زبر و بينات، مطلق و مقيد، خاص و عام، ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه و... از مسائل بسيار مهمى است كه جا دارد نسبت به هر يك بحث مفصل و گسترده اى مطرح گردد، ولى از آنجا كه اين نوشته مباحث عالى عرفان اسلامى و اخلاق الهى و روش انبيا و اوليا را دنبال مى كند، از عهده اش خارج و خوانندگان و محققان مى توانند به كتب مفصلى كه در اين زمينه نگاشته شده مراجعه كنند.
قرآن، كلام جاويد حق و معجزه ابدى رسالت پيامبر و نور الهى و كتاب با عظمت خداوندى است.
قرآن، ريسمان محكم الهى، منشور حيات طيبه، خير دنيا و آخرت و مايه سعادت انسان در دو جهان است.
قرآن، رمز حقايق، به حقيقت ناطق و گفتار صادق و محبوب قلب عاشق و براى ايجاد سلامت دنيا و آخرت براى همه انسان ها لايق است.
قرآن، كليد خوشبختى، پيش گير از بدبختى، صفاى باطن، آرايش ظاهر، اميد اميدوار و مركز اسرار الهى است.
قرآن، چراغ هدايت، شاهد نبوت، ضامن رسالت، عين دلالت، كمال آدميت و رهنماى تمام انسان ها به سوى خير و سعادت است.
قرآن، شفاى دردها، صفاى باطن، عشق عاشق، عرش معنوى و كرسى علم الهى است.
قرآن، ميزان شناخت حق از باطل، بيانگر حقايق، پند و عبرت براى اهل دل و معلم جاهل است.
قرآن، نويد وصل، وعده دهنده به بهشت، مبشّر نيكان و منذر بدان و تيره بختان، ترساننده بدكاران و تكيه گاه نيكوكاران است.
قرآن، راه حق، صراط مستقيم، دشمن فاسق، خسارت فاجر، غنيمت اهل حال، مايه دلدادگان و سرمايه نيك بختان است.
قرآن، بزرگ ترين نعمت خداوندى و شيرين ترين ميوه درخت هستى و يارى دهنده مردان خدا و نجات دهنده انسان از تمام بدبختى هاست.
قرآن، آيينه صفات و اسما حق، راه خدا به سوى بهشت، مانع انسان از افتادن در عذاب، سرچشمه آب حيات و ثمره عشق حق به عبد است.
قرآن، كتاب حدود و ديات و قصاص، منبع اوامر و نواهى، صفحه امثال و حكم، بازگو كننده سرگذشت نيكان و بيانگر حالات ستمگران براى عبرت گرفتن آيندگان و حاضران است.
قرآن، وجه خدا، تمثل انبيا و امامان عليهم السلام و برنامه زندگى و مايه پايندگى و روح ملكوت و جان جبروت و روشنى بخش عالم ناسوت است.
قرآن، نجات دهنده انسان از ضلالت و گمراهى و شرك و فسق و عصيان و طغيان و فجور و شرور و رهبر آدميان به سوى حضرت حق و زمينه ساز ورود انسان به بهشت الهى است.
قرآن، سخن حق با انسان، از بين برنده تاريكى و ظلمت جان، علاج وسوسه دل و سرور جان و مبين واقعيت ها و گشاينده گره مشكلات و نصرت دهنده انسان در برابر تمام آلام و حوادث است.
قرآن، برطرف كننده ملالت، پديد آرنده جلالت، بخشنده كمال و سازنده رشد و محكم ترين دستگيره نجات براى تمام افراد بشر است.
قرآن، علم حق، بازگوكننده مسائل روحى معراج، عقلى شكوفاكننده فكر، صفا دهنده جان، آواى دوست، نداى ملكوت و پوشاننده لباس خلافت به انسان است.
قرآن، مايه حيات، سرمايه نجات، رهگشاى رهروان راه الهى، مدرس تقوا، معلم وفا و ناظم امور حيات انسان هاست.
قرآن كه بهين گوهر از قلزم توحيد است |
روشن كند از نورش يكتايى يكتا را |
|
اين درّ يتيم آمد چون در صف صرافان |
بشكست بهاى آن مقدار گهرها را |
|
انجيل و اوستا چون ذرات نظام شمس |
خورشيد بود قرآن نبود خبر اعما را |
|
زين خوان حقيقت ما چون نقد خرد چيديم |
كى گوش دهيم از دل افسانه آبا را |
|
صد شكر كه ايزدمان بنواخت به فضل خويش |
تا رهبر ما فرمود احمد شه بطحا را |
|
بر عالميان نازيم از پيروى قرآن |
كز ساحت دين برديم ما سبقت اعلا را |
|
كلياتى از مسائل قرآن
شناخت حقايقى كه در قرآن مجيد آمده، بر عهده پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه بزرگوار عليهم السلام است و تا آنجا كه ظرفيت انسان تا قيامت اجازه مى داده در توضيح حقايق اين كتاب از آن بزرگواران مسائلى در كتب معتبره حديث و تفسير نقل شده و آن عزيزان بر اساس بسيارى از آيات قرآن از مردم عالم دعوت به تفكر در اصول و معارف قرآن كرده اند.
انسان با تمام علومى كه دارد، وقتى در برابر قرآن مجيد مى ايستد، به طور جدى خود را در برابر دريايى بى ساحل و بحرى بى كران كه آن را بدايت و نهايت معلوم نيست مى بيند!!
در بازگو كردن مسائلى كه در قرآن شريف مطرح است، كسى را توانايى نيست؛ زيرا كثرت مسائل به اندازه اى است كه شمارش آن و توضيح و تفسيرش عمر دهر را لازم دارد.
من با همه حقارت و كوچكى ام مى خواستم به شمارش مسائل و برنامه هايى كه در قرآن مجيد آمده برخيزم و آن را به طور فهرست وار در اين نوشتار بياورم، ولى به اين نتيجه رسيدم كه اين برنامه بايد به صورت مستقل بررسى گردد.
در اين زمينه شما را به تحقيق مختصر و پر محتواى كتاب ارزشمند «آداب الصلاة»، راهنمايى كرده و از شما مى خواهم كه در مقاله آن جناب دقت كافى مبذول داريد.
خداى تبارك وتعالى به واسطه سعه رحمت بر بندگان، اين كتاب شريف را از مقام قرب در قدس خود نازل فرموده و به حسب تناسب عوالم تنزل داده، تا به اين مقام ظلمانى و سجن طبيعت رسيده و به كسوه الفاظ و صورت حروف درآمده است.
قرآن براى استخلاص مسجونين در اين زندان تاريك دنيا و رهايى مغلولين در زنجيرهاى آمال و امانى و رساندن آن ها از حضيض نقص و ضعف و حيوانيت به اوج كمال و قوت و انسانيت و از مجاورت شيطان به موافقت ملكوتيين بلكه وصول به مقام قرب و حصول به مرتبه لقاء اللّه كه اعظم مقاصد و مطالب اهل اللّه است آمده است.
از اين جهت اين كتاب، كتاب دعوى به حق و سعادت است و بيان كيفيت وصول بدين مقام مى باشد.
مندرجات آن اجمالًا آن چيزى است كه در اين سير و سلوك الهى مدخليت دارد و يا اعانت مى كند سالك و مسافر الى اللّه را و به طور كلى يكى از مقاصد مهمه آن دعوت به معرفة اللّه و بيان معارف الهيه است، از شؤون ذاتيه و اسمائيه و صفاتيه و افعاليه و از همه بيشتر در اين مقصود، توحيد ذات و اسما و افعال است كه بعضى از آن به صراحت و بعضى به اشارت مستقصى مذكور است.
و بايد دانست كه در اين كتاب جامع الهى به طورى اين معارف از معرفت ذات تا معرفت افعال مذكور است كه هر طبقه به قدر استعداد خود از آن ادراك مى كند!!
چنانچه آيات شريفه توحيد و خصوصاً توحيد افعال را علماى ظاهر و محدثان و فقها رضوان اللّه عليهم طورى بيان و تفسير مى كنند كه به كلى مخالف و مباين است با آنچه اهل معرفت و علماى باطن تفسير مى نمايند و نويسنده هر دو را در محل خود درست مى داند؛ زيرا كه قرآن شفاى دردهاى درونى است و هر مريض را به طورى علاج مى كند.
چنانچه آيه كريمه:
[هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ ] «1».
اوست اول و آخر و ظاهر و باطن.
و آيه كريمه:
[اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ] «2».
خدا نور آسمان ها و زمين است.
و آيه كريمه:
[هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ ] «3».
و اوست كه در آسمان ها معبود [واقعى ] است و در زمين هم معبود [واقعى ] است.
و آيه كريمه:
[هُوَ مَعَكُمْ ] «4».
او با شماست.
و آيه كريمه:
[فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ ] «5».
پس به هر كجا رو كنيد آنجا روى خداست.
الى غير ذلك در توحيد ذات و آيات كريمه آخر سوره حشر و غير آن ها در توحيد صفات و كريمه:
[وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى ] «6».
[اى پيامبر!] هنگامى كه به سوى دشمنان تير پرتاب كردى، تو پرتاب نكردى، بلكه خدا پرتاب كرد [تا آنان را هلاك كند].
و آيه كريمه:
[الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ ] «7».
همه ستايش ها، ويژه خدا، مالك و مربّى جهانيان است.
و آيه كريمه:
[يُسَبِّحُ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ] «8».
آنچه در آسمان ها و زمين است همواره براى او تسبيح مى گويند.
در توحيد افعال كه بعضى به وجه دقيق و بعضى به وجه ادق عرفانى دلالت دارد براى هر يك از طبقات علما ظاهر و باطن و براى هر يك شفاى امراض است.
و در عين حال كه بعضى آيات شريفه مثل آيات سوره توحيد و آيات اول سوره حديد به حسب حديث شريف «الكافى» براى متعمقان از آخر الزمان وارد شده، اهل ظاهر را نيز از آن بهره كافى است و اين از معجزات اين كتاب شريف و از جامعيت آن است.
و ديگر از مقاصد و مطالب آن دعوت به تهذيب نفوس و تطهير بواطن از ارجاس طبيعت و تحصيل سعادت است.
و بالجمله، كيفيت سير و سلوك الى اللّه و اين مطلب شريف به دو شعبه مهم منقسم است: يكى تقوا به جميع مراتب آن كه مندرج است در آن تقواى از غير حق و اعراض مطلق از ماسوى اللّه.
و ديگر ايمان به تمام مراتب و شؤون كه در آن مندرج است، اقبال به حق و رجوع و انابه به آن ذات مقدس و اين از مقاصد مهمه اين كتاب شريف است كه اكثر مطالب آن بلاواسطه يا مع الواسطه به اين مقصد شريف رجوع كند.
و ديگر از مطالب اين صحيفه الهيه قصص انبيا و اوليا و حكما است و كيفيت تربيت حضرت حق نسبت به آنان و تربيت آنان خلق خدا را كه در اين قصص فوائد بى شمار و تعليمات بسيار است و در آن ها به قدرى معارف الهيه و تعليمات و تربيت هاى ربوبيه مذكور و مرموز است كه عقل را متحير كند.
در همين قصه خلق آدم عليه السلام و امر به سجود ملائكه و تعليمات اسما و قضاياى ابليس كه در كتاب خدا مكرر ذكر شده به قدرى تعليم و تربيت و معارف و معالم است- براى كسى كه:
[لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِيدٌ] «9».
براى كسى كه نيروى تعقّل دارد، يا با تأمل و دقت [به سرگذشت ها] گوش فرا مى دهد در حالى كه حاضر به شنيدن و فراگيرى شنيده هاى خود باشد.
- كه انسان را حيران كند.
و اين كه قصص قرآنى مثل قصه آدم و موسى و ابراهيم و ديگر انبيا مكرر ذكر شده براى همين نكته است كه اين كتاب، كتاب قصه و تاريخ نيست، بلكه كتاب سير و سلوك الى اللّه و كتاب توحيد و معارف و مواعظ و حكم است و در اين امور، تكرار مطلوب است تا در نفوس قاسيه تأثيرى كند و قلوب از آن موعظت گيرد.
بالجمله، ذكر قصص انبيا و كيفيت سير و سلوك آن ها و چگونگى تربيت آنان از بندگان خدا و حكم و مواعظ و مجادلات حسنه آن ها، از بزرگ ترين ابواب معارف و حكم و بالاترين درهاى سعادت و تعاليم است كه حق تعالى جلّ مجده به روى بندگان خود مفتوح فرموده است.
و چنانچه ارباب معرفت و اصحاب سلوك و رياضت را از آن ها حظى وافر و بهره اى كافى است، كسانى ديگر را نيز نصيبى وافى و قسمتى بى پايان است.
چنانچه از كريمه شريفه:
[فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى كَوْكَباً] «10».
پس چون [تاريكى ] شب او را پوشانيد، ستاره اى ديد.
مثلًا اهل معرفت كيفيت سلوك و سير معنوى حضرت ابراهيم عليه السلام را ادراك مى كنند و راه سلوك الى اللّه و سير الى جنابه را تعليم مى نمايند و حقيقت سير انفس و سلوك معنوى را از منتهاى ظلمت طبيعت كه به [جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ ] در آن مسلك تعبير شده تا القاى مطلق انيت و انانيت و ترك خودى و خودپرستى و وصول به مقام قدس و دخول در محفل انس- كه در اين مسلك اشارت به آن است:
[وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ ] «11».
من به دور از انحراف و با قلبى حق گرا همه وجودم را به سوى كسى كه آسمان ها و زمين را آفريد، متوجه كردم.
- از آن دريابند.
و ديگر از مطالب اين صحيفه نورانى، بيان احوال كفار و جاحدين و مخالفان با حق و حقيقت و معاندين با انبيا و اوليا و بيان كيفيت عواقب امور آن ها و چگونگى بوار و هلاك آن ها، چون قضاياى فرعون و قارون و نمرود و شداد و اصحاب فيل و ديگر از كفره و فجره است كه در هر يك از آن ها موعظت ها و حكم و بلكه معارفى است براى اهلش.
و ديگر از مطالب اين كتاب با عظمت، قضاياى غزوات رسول خدا صلى الله عليه و آله و كيفيت مجاهدت هاى اصحاب رسول خداست، براى بيدار كردن مسلمانان از خواب غفلت و برانگيختن آن ها است براى مجاهدت فى سبيل اللّه و تنفيذ كلمه حق و اماته باطل.
يكى ديگر از مطالب قرآن شريف، بيان قوانين ظاهر شريعت و آداب و سنن الهيه است كه در اين كتاب نورانى كليات و مهمات آن ذكر شده و عمده در اين قسمت دعوت به اصول مطالب و ضوابط آن است، مثل باب صلاة و زكوة و خمس و حج و صوم و جهاد و نكاح و ارث و قصاص و حدود و تجارت و امثال آن و چون اين قسم كه علم ظاهر شريعت است عام المنفعه و براى جميع طبقات از حيث تعمير دنيا و آخرت مجعول است و تمام طبقات مردم از آن به مقدار ظرفيت خود استفادت كنند از اين جهت در كتاب دعوت به آن بسيار است و در احاديث و اخبار نيز خصوصيات و تفاصيل آن ها به حد وافر است و تصانيف علماى شريعت در اين قسمت بيشتر و بالاتر از ساير قسمت ها است.
و يكى ديگر از مطالب قرآن شريف، احوال و معاد و براهين بر اثبات آن و كيفيت عذاب و عقاب و جزا و ثواب آن و تفاصيل جنت و نار و تعذيب و تنعيم است.
در اين قسمت حالات اهل سعادت و درجات آن ها از اهل معرفت و مقربان و از اهل رياضت و سالكين و از اهل عبادت و ناسكين و همين طور حالات و درجات اهل شقاوت از كفار و محجوبين و منافقين و اهل معصيت و فاسقين مذكور است.
ولى آنچه به حال عموم بيشتر فايده داشته باشد، بيشتر مذكور و با صراحت لهجه است و آنچه براى يك طبقه خاصه مفيد است، به طريق رمز و اشاره مذكور است مثل:
[رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ] «12».
خشنودى و رضايتى از سوى خدا [كه از همه آن نعمت ها] بزرگ تر است.
و آيات لقاء اللّه براى آن دسته و مثل:
[كَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ ] «13».
اين چنين نيست كه آنان مى پندارند، بلكه اينان در آن روز از پروردگارشان محجوب اند.
براى دسته ديگر و در اين قسم يعنى در قسم تفصيل معاد و رجوع الى اللّه معارفى بى شمار و اسرارى بس دشوار مذكور است كه اطلاع بر كيفيت آن ها جز به سلوك برهانى يا نور عرفانى نتوان پيدا كرد.
قرآن با روشن ترين و واضح ترين طرزى وجود خداى يگانه را در سوره هاى 2- 3- 4- 5- 6- 17- 18- 34- 39- 40- 42- 59- 112 تعليم مى دهد.
خداوند آفريننده همه اشيا است، سوره هاى 16- 17 نيكو و رحيم است، سوره هاى 3- 6- 10- 40 و حتى كسانى را كه نسبت به او سپاس گزار نيستند حفظ و حمايت مى كند، سوره هاى 3- 9- 64 و از كسانى كه به او تعرض مى كنند در صورتى كه توبه كنند عفو مى كند سوره هاى 25- 110 حاكم و قاضى روز قيامت است، سوره هاى 2- 14- 16- 17- 18- 22 و به هر كس مطابق عملش پاداش مى دهد، سوره هاى 2- 3- 4- 10- 28 يعنى به خوبان و به آنان كه در راه او جهاد مى كنند و مى ميرند سعادت ابد عنايت مى شود و شرح اين سعادت و نعمت ها به صورتى داده شده كه هر كسى از روى اراده و تحقيق تصديق مى كند، سوره هاى 4- 7- 13- 15- 18- 32- 35 و مضامينى كه درباره بدكاران و اشرار و مجازاتى كه در جهنم مخوف و مهيب به آن ها داده خواهد شد در سوره هاى 27- 38- 45- 52- 55- 56- 76- 88 آمده است.
قرآن مجيد هر نوع فسق و فجور و افراط در آن، سوره هاى 4 و 17 و رباخوارى سوره 2 و حرص و غرور سوره هاى 4 و 17 و 18، افترا و تهمت سوره 104 و طمع ورزى سوره هاى 4- 33، نفاق سوره 4 و 63، شهوت در جمع آورى اشيا از بين رفتنى سوره هاى 100 و 102 را تقبيح و در مقابل انفاق سوره هاى 2- 3- 30- 50- 70- 90، محبت به نوع سوره هاى 4- 17- 29- 46، سپاس گزارى از خدا اكثر سوره ها، وفاى به عهد سوره هاى 5- 16، صفا و خلوص سوره هاى 5- 6، محبت به ايتام و دستگيرى از آنان در موارد متعدد، تقوا و عفت در همه امور سوره هاى 24 و 25، آزادى بردگان سوره هاى 13- 90، صبر در صد و سه مورد، تسليم و رضا در موارد متعدد، عفو از ديگران سوره هاى 3- 16- 24- 43 و كليه كارهاى نيك را اكيداً به مرد و زن دستور مى دهد «14».
قرآن، ريسمان محكم الهى
قرآن مجيد از موجوديت و حقيقت خود تعبير به ريسمان مى كند؛ ريسمانى كه از مبدأ عالى عالم تا كناره اين چاه طبيعت كشيده شده تا انسان، اين موجودى كه آراسته به هر نوع استعداد و قوه است، با دست زدن به آن قوا و استعدادهاى ذاتى و حقيقى اش رشد كرده و همراه اين طناب الهى به لقا حضرت حق برسد.
چنانچه انسان در برابر قرآن مجيد بى تفاوت بماند، با سر و با تمام موجوديت و هويتش به قعر چاه طبيعت سرنگون شده و تمام ارزش هاى خود را از دست خواهد داد و از هستى او چيزى جز خطى از حيوانيت و پستى نخواهد ماند.
[وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً] «15».
و ما از قرآن آنچه را براى مؤمنان مايه درمان ورحمت است، نازل مى كنيم وستمكاران را جز خسارت نمى افزايد.
جلال الدين مولوى در اين زمينه مضمون جالبى دارد:
زان كه از قرآن بسى گمره شدند |
زان رسن قومى درون چه شدند |
|
مر رسن را نيست جرمى اى عنود |
چون تو را سوداى سر بالا نبود |
|
شارح مثنوى نيز مى گويد:
يكى از عالى ترين مضامين انسانى، فردى، اجتماعى، روانى، اخلاقى، اقتصادى، سياسى و طبيعى، همين مضمون است كه جلال الدين در دو بيت مورد تحليل گوشزد كرده است.
آنچه را در دو بيت فوق مطرح مى كند، مى توان به عنوان يك اصل كلى در تمام شؤون بشرى تلقى نمود.
به توضيح اين كه انسان در هر موقعيتى هم كه قرار بگيرد، پيرامون او را پديده ها و قوانين و وسايل فراوانى احاطه كرده است.
آن پديده ها و قوانين و وسايل به خودى خود، در راه تعيين سرنوشتى كه انسان با دست خود بايد بسازد، آمادگى فعاليت خود را اعلام كرده اند، بدون اين كه اين اعلام موجب اجبار انسانى بوده باشد.
مثلًا نور يكى از آن پديده ها و وسايل است كه تمام جايگاه هاى حيات ما را روشن ساخته است، در عين حال ما را به هيچ يك از هدف هاى حياتى كه بايد آن را به دست بياوريم، مجبور نمى سازد.
پديده نور تاكنون هيچ قماربازى را مجبور نساخته است كه در روشناييش بنشيند و قماربازى كند، چنان كه هيچ پارسايى را مجبور نساخته است كه در روشناييش بنشيند و به عبادت خداوندى پردازد.
آب، اين ماده حياتى كره خاكى به وجود و جريان خود ادامه مى دهد، بدون اين كه كسى را مجبور كند، شخص ديگرى را در استخر آب بيندازد و او را غرق كند، يا جهاز هاضمه و دستگاه مربوط بدن را به آشاميدن خود مجبور بسازد و نه تنها او را از مرگ نجات بدهد، بلكه سلول ها و اعصاب مغزى را آماده انديشه و رؤيا و تخيل و تداعى معانى و خودآگاهى مى نمايد.
آرى، ماده آب هيچ گونه مأمور اجرايى بالاى سر استعمال كنندگان آب نگماشته است.
اين انسان است كه حيات خود را مى خواهد و آن آب را با انواع گوناگون مورد بهره بردارى قرار مى دهد.
اين مسئله مورد ترديد نيست، جاى تأسف اين است كه اين انسان روى چه عواملى به جاى داشتن سوداى سر به بالا، همواره ميل به سر به پايين مى كند.
افسوس بر آن انسان هايى كه با بودن نبوت و امامت و به خصوص حبل اللّه متينى چون قرآن، در اين قفس خاكى خود را حبس كرده و چون درب اين قفس باز شود جايى جز جهنم براى آنان نخواهد بود.
نه پاى آن كه از كره خاك بگذرم |
نه دست آن كه پرده افلاك بردرم |
|
بى آب و دانه در قفسى تنگ مانده ام |
پرها زنم چو زين قفس تنگ برپرم |
|
روزى كه خاك گور شوم رحمتى بكن |
سختم مگير زان كه من آن صيد لاغرم |
|
روزى كه سر زخاك برآرم به بوى غيب |
رسوا مكن ميانه غوغاى محشرم |
|
گر رد كنى مرا و اگر در پذيريم |
خاك سگان كوى توام بلكه كمترم |
|
تا هست عمر، چون سگ اصحاب كهف تو |
سر بر دو دست بر در كويت مجاورم |
|
عطار بر در تو چو خاكى است منتظر |
يا رب درت مبند كه من خاك آن درم |
|
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- حديد (57): 3.
(2)- نور (24): 35.
(3)- زخرف (43): 84.
(4)- حديد (57): 4.
(5)- بقره (2): 115.
(6)- انفال (8): 17.
(7)- فاتحه (1): 2.
(8)- حشر (59): 24.
(9)- ق (50): 37.
(10)- انعام (6): 76.
(11)- انعام (6): 79.
(12)- توبه (9): 72.
(13)- مطففين (83): 15. (14)- محمد و قرآن: 106.
(15)- اسرا (17): 82.
منبع : پایگاه عرفان