قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

سرنوشت فاسقان در قيامت‏

 

منابع مقاله

کتاب  : زيبائى هاى اخلاق     

نوشته : حضرت آیت اللہ حسین انصاریان

 

قرآن كريم در بسيارى از آيات و نيز روايات فراوان، به بيان سرنوشت فاسقان در قيامت پرداخته است، كه نمونه هايى از آن را مى آوريم.

«وَ أَمَّا الَّذِينَ فَسَقُوا فَمَأْواهُمُ النَّارُ كُلَّما أَرادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْها أُعِيدُوا فِيها وَ قِيلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذابَ النَّارِ الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ* وَ لَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى دُونَ الْعَذابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» «1».

و اما كسانى كه فاسق بودند جايگاهشان آتش است، هرگاه بخواهند از آن درآيند، آنان را در آن برمى گردانند و به آنان گويند: عذاب آتشى كه همواره آن را انكار مى كرديد بچشيد.

و هر آينه عذاب نزديك تر را (كه عذاب دنياست)، و غير از عذاب بزرگتر است به آنان مى چشانيم، باشد كه از فسق خود باز گردند.

 

نكات مورد توجه در آيه ى شريفه

اين دو آيه ى شريفه داراى نكات بسيار مهمى است كه به آنها اشاره مى شود.

1- أمّا الذين فسقوا

عرب، خروج خرما را از پوستش فسق مى گويد، و قرآن به همين مناسبت انسانى را كه از مدار طاعت و عبادت و حدود انسانيت و آدميت خارج شده فاسق مى نامد.

فاسق در همه ى امور باطنى، و اعمال و حركات ظاهرى ضد مؤمن است.

مؤمن در دايره ى اطاعت و عبادت، اخلاص و ايمان، درستى و راستى و كرامت و فضيلت قرار دارد، و بر اين عقايد استقامت مى ورزد. او در اين دايره بدون اين كه تحت تأثير حوادث شيرين و تلخ قرار گيرد ثبات قدم دارد، و دست در دست كسانى كه بيرون از اين دايره هستند نمى گذارد.

مؤمن با حقّ و حقّ با مؤمن است، و مؤمن هميشه در آن جهتى است كه حق است.

مصداق اتم و اكمل اين معيت و گردش، وجود مبارك اميرالمؤمنين عليه السلام است.

چنان كه پيامبر اسلام درباره ى او فرمود:

عَلىٌ مَعَ الحَق وَالحَقُّ مَعَ عَلى يَدُورُ حَيثَما دَار عَلى «2»

. پيروان اميرالمؤمنين عليه السلام كه مؤمن حقيقى هستند مانند امام بزرگوارشان همه جا و در همه ى شرايط با حق هستند، و حق هم با آنان است و در آن جهتى حركت مى كنند كه حق حركت مى كند.

ولى فاسق بيرون از حوزه ى ايمان و خارج از دايره ى طاعت و عبادت و درستى و راستى به سر مى برد، و دست در دست هر ابليس و شيطان و مفسد و اغواگرى مى گذارد، و بدون توجه و آگاهى، دنيا و آخرتش را بر باد مى دهد، و سرمايه ى وجودش را ضايع و تباه مى كند. از انجام واجبات و ترك محرمات روى مى گرداند و گامى به سوى انبيا و امامان و قرآن برنمى دارد. از آشنايى با حقايق مى گريزد و جز شكم و لذت خواهى هم چون شكم پرستى و لذت خواهى چارپايان نمى شناسد و با اين روش و منش فاسقانه- كه تا لحظه ى مرگش ادامه مى دهد- زمينه ى ورود به آتش دوزخ را براى خود به دست خود فراهم مى آورد.

چون به قيامت وارد شود جايگاهى جز آتش نخواهد يافت، به ناچار به آتش كشيده مى شود. و چنان كه در دنيا هرگاه از گناهى فارغ مى شد دوباره با فراهم شدن شرايط به آن گناه باز مى گشت، در قيامت هم هربار كه بخواهد از دوزخ درآيد به آن بازش مى گردانند و به او مى گويند:

«ذُوقُوا عَذابَ النَّارِ الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ» «3».

عذاب آتشى را كه همواره انكار مى كردى بچش!!

2- كُلّما أرادوا أن يخرجوا منها...

جاذبه ى درون و كشش باطن نسبت به حق كه گاهى از آن به عنوان فطرت ياد مى شود، وقتى تقويت شود عشق به كمال در سراسر وجود انسان جلوه مى كند، و زمينه ى رسيدن به كمال را به كمك عبادت و طاعت و ايمان و اخلاص فراهم مى آورد. جلوه ى كامل اين كشش در قيامت ظهور مى كند و آنجاست كه ميل مؤمن به لقاى حق و بهشت عنبر سرشت او را به ديدار وجه ربّ و رسيدن به بهشت يارى مى دهد.

ولى شخص فاسق چون فطرت و جاذبه ى باطنى خود را در دنيا با لبه ى تيز شمشير گناه نابود كرده، در قيامت نمى تواند او را براى رسيدن به لقاى معنوى و بهشت ابدى كمك دهد. مى خواهد كه از دوزخ درآيد، ولى قدرت و توانى در باطن و ظاهر او نيست كه به او كمك دهد تا از عذاب رهايى يابد.

3- فمأواهم النار

اينان سزاوار آتش دوزخند؛ زيرا سخن حق و وعده ى الهى را نسبت به قيامت و عذاب بدكاران با آن كه همراه با دليل و برهان بود از روى تكبر و خودپسندى انكار كردند، و در برابر حقايق از عقل خدادادى استفاده نكردند، بلكه همواره هوا و هوس خود را ميدان دار زندگى قرار دادند و بلا و مصيبتى غير قابل درمان به سر خود آوردند.

اينان از ماه مبارك رمضان و محرم و صفر و ايام فاطميه كه بهترين كلاس پرورش و آموزش بود بهره نگرفتند، سخن پيامبر و امام و حكيم و عارف و مؤمنى را نسبت به هيچ امرى نپذيرفتند تا مرگ گريبانشان را گرفت و به جايى بدون داشتن راه نجات، رهسپارشان كرد.

 

فاصله اى زياد بين مؤمن و فاسق

با توجه به اين آيات شريفه و نكات دقيق آن به اين نكته دست مى يابيم كه:

چه فرقى عميقى و تفاوتى سنگين ميان فاسقان و مؤمنان وجود دارد؟ وقتى با تأمّل نظر مى شود و با دقت بررسى مى گردد اين نتيجه را نشان مى دهد كه ميان مؤمن و فاسق در هيچ زمينه اى برابرى وجود ندارد!

فاسقان چنان خود را پاى بند امور مادى مى كنند و به شؤون ظاهرى و بى پايه روى مى آورند كه گويى جز آنچه آنان مى بينند چيزى وجود ندارد. بر اساس اين ديد غلط و انديشه ى نادرست است كه با هر حقيقتى به جنگ برمى خيزند، و در برابر دعوت پيامبران مى ايستند و از پذيرفتن حق تكبّر مى كنند و علاوه بر اين به مسخره كردن حقايق مى پردازند.

«أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ» «4».

 

پی نوشت ها:

______________________________

(1)- سجده (32): 20- 21.

(2)- مناقب: 3/ 62، فصل فى أنّه مع الحق والحق معه؛ بحار الانوار: 38/ 29، باب 57. اين روايت با عبارات مختلف و به يك معنا حدود 100 مورد در كتب شيعه و اهل سنت آمده است.

(3)- سجده (32): 20.

(4)- سجده (32): 18.

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه