قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

راه‌های شناخت انبیاء

حكمت الهی اقتضا دارد پیامبرانی از سوی خداوند برای هدایت مردم برانگیخته شوند تا از این رهگذر، زمینه لازم برای راهیابی انسانها به كمال و سعادت حقیقی خویش فراهم آید. حال این پرسش مطرح می شود كه آیا اساساً راهی برای شناخت پیامبران حقیقی وجود دارد و اگر چنین است، آن راه كدام است؟ اهمیت این پرسش، با عنایت به این نكته روشنتر می شود كه در طول تاریخ، مدعیان دروغین پیامبری كم نبوده اند و چه بسیار گمراهی هایی كه در پی پیروی از چنین مدعیانی، در میان جوامع بشری، رواج یافته است؛ بویژه آنكه علی الاصول انگیزه های شخصی فراوانی(همچون شهرت طلبی، جاه طلبی و ...) برای دستیابی به چنین مسندی وجود دارد.
در پاسخ به بخش نخست پرسش فوق باید گفت: حكمت الهی، همان گونه كه مقتضی ارسال پیامبران است، اقتضا دارد كه راه یا راههایی عمومی برای شناخت آنان وجود داشته باشد، زیرا در غیر این صورت، گروه زیادی از مردم در شناسایی پیامبران حقیقی ناكام می مانند و از هدایت الهی محروم می شوند و در نتیجه، بار دیگر با مخدور «نقض غرض» روبه رو خواهیم بود. نبابراین، برای آنكه غرض از بعثت پیامبران نقض نشود، لازم است راهی برای بازشناسی پیامبران حقیقی از مدعیان دروغین نبوت وجود داشته باشد.
متكلمان اسلامی، در مجموع، سه راه عمده برای شناسایی پیامبران الهی ذكر كرده اند كه عبارت اند از:
1. اعجاز
2. گواهی پیامبر دیگر(كه نبوتش مسلم و پذیرفته است.
3. گواهی قطعی مجموعه ای از قراین و شواهد.
البته ظواهر سخن برخی از متكلمان آن است كه تنها یك راه برای شناسایی پیامبران وجود دارد و آن اعجاز (آوردن معجزه) است.[1] با این حال، شاید مراد آنان این باشد كه معجزه، بهترین و عمومی ترین راه اثبات صدق ادعای پیامبری است.
اینك لازم است هر یك از راههای یاد شده را به صورت جداگانه، مورد بررسی قرار دهیم.
راه اول: اعجاز
عمومی ترین راه شناخت پیامبران الهی اعجاز یا آوردن معجزه است.«اعجاز» به معنای«ناتوان ساختن» یا«اظهار ناتوانی» است. بنابراین، معجزه(كه اسم فاعل از مصدر اعجاز است)[2] به معنای امری است كه سبب ناتوان ساختن می شود. چنین می نماید كه نامگذاری معجزه به این واژه از آن روست كه ظهور معجزات با ناتوانی دیگران از ایجاد مانند ان همراه است.
تعریف معجزه:
تعاریف متعددی از معجزه ارائه شده كه گاه، تفاوتی اندك در میانشان وجود دارد.[3] برای ارئه تعریف نسبتاً كاملی از معجزه می توان گفت:
معجزه امری است خارق العاده كه از جانب خداوند و به دست پیامبر صورت می پذیرد، در حالی كه با ادعای پیامبری و تحدی همراه است و با مدعای پیامبر مطابقت دارد و قابل تعلیم و تعلّم نیست و دیگران، از انجام آن ناتوان اند.
این تعریف از عناصر گوناگونی تشكیل شده است كه مناسب است درباره ی هر كدام توضیح مختصری داده شود:
1. خرق عادت: اولین ویژگی معجزه خارق العاده بودن آن است، یعنی فرایند وقوع آن با نظام عادی جهان همخوانی ندارد. البته نباید از این نكته غفلت ورزید كه بین «خرق عادت» و «امتناع عقلی» تفاوت است. می دانیم كه عقل با تأمل در ماهیت برخی از امور، به امتناع آن حكم می كند و وقوع آن را محال می شمارد؛ برای مثال،«اجتماع نقیضین» یا «تقدم وجود معلول بر وجود علت» در نزد عقل محال شمرده می شود و همان گونه كه در بحث قدرت الهی گفتیم[4] بسیاری از فیلسوفان و متكلمان بر این اعتقادند كه محالات عقلی از حوزه قدرت الهی بیرون اند، یعنی اساساً قابلیت وجود یافتن ندارند. اما حادثه «خارق العاده» حادثه ای است كه، فی حد نفسه، ممكن الوقوع است، اما از طریق اسباب و علل عادی محقق نمی شود.[5]
برای نمونه، عقل هیچ یك از معجزاتی مانند«شكافته شدن دریا» یا «شفا یافتن بیمار» بدون استفاده از دارو یا درمانهای خاص پزشكی یا «دو نیم شدن(انشقاق) ماه» را ممتنع نمی داند، بلكه این حوادث صرفاً با روال عادی و معمول حوادث طبیعی ناسازگارند و از این رو، تنها باید به خارق العاده بودن آنها گردن نهاد. در ادامه بحث، توضیح بیشتری در این باب خواهیم داد.
2. همراهی با ادعای پیامبری: دومین ویژگی معجزه آن است كه با ادعای پیامبری از سوی شخصی كه آن را اظهار می دارد، همراه باشد. با این ویژگی، كرامات اولیا از تعریف معجزه خارج می شود. در این باره نیز در ادامه توضیح بیشتری خواهیم داد.
3. تحدی: شرط سوم معجزه آن است كه با تحدی همراه باشد. مقصود از تحدی آن است كه شخص مدعی پیامبری، از طریق اظهار معجزه، مخالفان خود را به مقابله و مبارزه دعوت كند و از آنان بخواهد كه امری همانند با آنچه او آورده است، بیاورند. به اعتقاد برخی از متكلمان، این شرط شامل دو امر است: الف) دعوت مخالفان به مبارزه و آوردن مثل آن چیزی كه به عنوان معجزه و برای اثبات صدق مدعای خویش ارائه داده است؛ ب) ناتوان ساختن مخالفان از آوردن مثل آنچه كه او آورده است.[6] به این ترتیب، ویژگی سوم آن چیزی است كه وجه نام گذاری «معجزه» را روشن می سازد.
شایان ذكر است كه تصریح زبانی پیامبر به تحدی ضرورتی ندارد، بلكه دلالت شواهد و قراین كفایت می كند.[7]
4. مطابقت با قصد و ادعا: ویژگی دیگر معجزه آن است كه باید با قصد و ادعای شخصی كه مدعی آوردن معجزه است، هماهنگ باشد. برای مثال، فرض كنیم شخص مدعی پیامبری بگوید كه برای اثبات صدق مدعای خود، قصد دارد شخص كوری را شفا دهد، اما پس از این سخن شخص مزبور شنوایی خود را نیز از دست دهد! در این صورت، هر چند حادثه ای كه رخ داده است (كر شدن آن شخص) امری خارق العاده و خارج از نظام معمول عالم است، ولی چون با قصد و ادعای شخص مدعی مخالف است، معجزه به شمار نمی آید.[8]
5. قابل تعلیم و تعلم نباشد: معجزه كاری است كه قدرت انجام آن از طریق آموختن (تعلیم و تعلم) و تمرین حاصل نمی شود، برخلاف اموری مانند سحر و جادو و كارهای مرتاضان كه از این طریق قابل اكتساب است.
6. قابل معارضه نباشد: این قید بیانگر تفاوت معجزه با اموری مانند سحر و شعبده بازی و كارها مرتاضان است، چرا كه این امور هر چند خارق العاده اند، ولی قابل معارضه اند، زیرا چه بسا عمل یك ساحر یا شعبده باز یا مرتاض از سوی هم صنفان خود خنثی می شود. برای مثال، مرتاضی از طریق تأثیر خارق العاده ی خود قطاری را متوقف می كند، اما مرتاض دیگری، كه از همان مرتبه ریاضت(یا بالاتر) برخوردار است، عمل او را خنثی می كند و قطار را به حركت می اندازد.[9]
بنابراین، ویژگی دیگر معجزه آن است كه امری ما فوق بشری است و دیگران قادر به خنثی كردن اثر آن یا انجام كاری مشابه آن نیستند.
به این ترتیب، تعریف بالا، متضمن چند ویژگی (شرط یا قید) برای معجزه است كه عبارت اند از: 1) خارق العاده بودن؛
2) همراهی با ادعای پیامبری؛ 3) همراهی با تحدی؛ 4) مطابقت با قصد؛ 5) قابل تعلیم و تعلم نبودن؛ 6) قابل معارضه نبودن.
راههای شناخت پیامبران
راه دوم: گواهی پیامبری دیگر:
راه دیگر شناخت حقانیت كسی كه مدعی پیامبری است، آن است كه یكی از پیامبران الهی بر صدق مدعای او گواهی دهد و سفارت الهی او را تأیید نماید؛ زیرا (همان گونه كه در بحث ویژگی های پیامبران خواهد آمد) همه ی پیامبران الهی از مقام عصمت برخوردارند و یكی از مراتب آن، عصمت از گناه و خطاست. بر این اساس، درباره ی شهادت و گواهی پیامبران نه احتمال خطا وجود دارد و نه احتمال كذب و دروغ؛ بلكه شهادت آنان عین واقعیت است.
بنابراین، اگر پیامبری كه از مقام عصمت برخوردار است، بر پیامبری شخص دیگری گواهی دهد، گواهی او دلیل قطعی و تردید ناپذیری بر آن است كه شخص دوم نیز از سوی خداوند برانگیخته شده، مأموریتی الهی دارد.
البته اعتبار این راه وابسته به وجود دو شرط است: اول آنكه، گواهی پیامبر مزبور از طریقی معتبر به ما رسیده باشد(مانند آنكه خود ما، بدون هیچ واسطه ای، شهادت و گواهی پیامبر را شنیده باشیم یا گواهی او به صورت متواتر برای ما بازگو شده باشد.)
شرط دوم آن است كه اوصاف و نشانه های شخصی كه به پیامبری او گواهی داده شده است بر شخص مدعی پیامبری(كه در صدد تشخیص صدق یا كذب او هستیم) به روشنی تطبیق كند.
چنین می نماید كه با فراهم بودن شروط بالا، این راه می تواند دلیلی قطعی بر نبوت باشد. همان گونه در بحث نبوت خاصه خواهیم گفت، پیامبری رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ افزون بر راه اعجاز، از این راه نیز قابل اثبات است. البته، این راه از عمومیت راه اعجاز برخوردار نیست، بویژه آنكه در مورد نخستین پیامبر از سلسله ی انبیا، كارآیی ندارد.
نا گفته نماند كه هر چند در این دلیل، بر گواهی پیامبر تأكید شده است، اما اختصاصی به این مورد ندارد بلكه موارد مشابهی را نیز ـ مانند گواهی انسان معصومی كه پیامبر نیست یا گواهی كتابی آسمانی كه الهی بودن آن مسلم است ـ شامل می گردد. بنابراین، اگر یكی از امامان معصوم ـ علیه السّلام ـ بر پیامبر بودن شخصیتی در تاریخ گواهی دهد، نبوت آن شخص، به دلیل قطعی، ثابت می گردد.
راه سوم: گواهی قراین و شواهد
راه دیگر باز شناختن پیامبران حقیقی از مدعیان دروغین پیامبری آن است كه انسان با نظر به مجموعه ای از قراین و شواهد به حقانیت یك پیامبر یقین پیدا كند و به طور قطعی دریابد كه او فرستاده ی خداوند است.
________________________________________
[1] . برای مثال، محقق لاهیجی می گوید:«بدان كه طریق معرفت صدق دعوت نبوت، منحصر است در ظهور معجزه» (محقق لاهیجی، سرمایه ایمان، ص93) و سپس بر انحصار اثبات مدعای نبوت در اعجاز استدلال می كند(همان، ص 96). همچنین ظاهر عبارات متكلمانی كه در این بحث به ذكر اعجاز اكتفا كرده به راه دیگری اشاره ننموده اند، آن است كه راه شناخت انبیا را منحصر در اعجاز می دانند.
[2] . «ه» در واژه معجزه، برای انتقال از معنای وصفی به معنای اسمی است(مانند«ه» در«حقیقه») و یا برای مبالغه است(مانند«علامه»): تفتازانی، شرح المقاصد، ج 5، ص 11.
[3] . «المعجزُ هو امرٌ خارق العاده مقرونٌ بالتحدی مع عدم المعارضه» (علامه حلی، مناهج الیقین فی اصول الدین، ص 263). «المعجز هو الاتیان بأمرٍ خارقٍ للعاده للدعوی مقرونٍ بالتحدی، یتعذر علی الخلق الاتیان بمثله فی جنسه أو صفته» (السیوری، ارشاد الطالبین، ص 306). «المعجزه ما قصد به اظهار صدق من ادّعی أنه رسول الله» (جرجانی، شرح المواقف، ج 8، ص 223).
[4] . ر.ك: جلد اول این مجموعه، صص 240 ـ 242.
[5] . از این رو، گاه معجزه را«محال عادی» می گویند.
[6] . تفتازانی، شرح المقاصد، ج 5، ص 12.
[7] . جرجانی، شرح المواقف، ج 8، ص 224.
[8] . در تاریخ امده است كه مسیلمه كذّاب مدعی نبوت گردید و مدعی شد كه معجزه او ان است كه پس از انداختن آب دهان در چاه كم آب، بر آب آن چاه افزوده خواهد شد، اما پس از انداختن آب دهان، چاه مزبور كاملاً خشك گردید البته، برخی متكلمان درباره ی امكان چنین واقعه ای بحث كرده اند كه در متن به ان اشاره خواهیم كرد.
[9] . بدیهی است كه اگر قید «تحدی» را شامل «عدم معارضه ی دیگران» بدانیم، دیگر از ذكر قید اخیر بی نیاز خواهیم شد.

 

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه