قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

صد بار اگر توبه شكستى باز آى


يك كسى خيلى گناه كرده بود، توبه كرد، خوب شد، اما دوباره دچار هواى نفس شد و دوباره به گناه افتاد، باز هم توبه كرد و آدم خوبى شد، دوباره گرفتار شهوات سركش شد، دوباره توبه اش را شكست، تا سه چهار بار.

دو سه تا بلاى بزرگ سرش آمد، فهميد چوب گناهانش را دارد مى خورد. بعد كم كم به فكر افتاد؛ بدنم سست، استخوانهايم ضعيف و موهايم سفيد شده است، ديگر هم خيلى گناه نمى توانم بكنم، چند دفعه هم توبه كردم و شكستم، خيلى خجالت مى كشيد كه اين دفعه توبه كند.

يك گوشه اى مى رفت و هيچ كس او را نمى ديد، سرش را پايين مى انداخت و گريه مى كرد، ديگر خجالت مى كشيد كه توبه كند. مى گفت: من چند دفعه در اين خانه رفتم، دوباره فرار كردم، من خجالت مى كشم.

امروز شرح حالش را مى ديدم، نوشته بودند، عين گندمى كه در تابه اى كه روى تنور مى اندازند و آتش سرخش مى كند، عين آن گندم باطنش مى سوخت.

يك شب بيدار ماند، سحرگاه صدايى شنيد، گفت: من از جانب خدا دارم مى گويم. خدا مى گويد: دفعه اول كه توبه كردى، قبول كردم، شكستى و رفتى و غرق گناه شدى، مى توانستم انتقام بگيرم، اما نگرفتم، دوباره آمدى و توبه كردى، و باز شكستى و فرار كردى، دوباره آمدى و توبه كردى. بار سوم شكستى و فرار كردى. حالا، خجالت مى كشى توبه كنى؟ من از جانب خدا پيغام آوردم كه واقعا اگر مى خواهى توبه كنى، خدا مى گويد: باز هم توبه كن، قبول مى كنم، براى اين كه تو كجا و پيش چه كسى مى خواهى بروى كه گناهانت را ببخشد؟


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه