قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

تصفيه دل‏

 

دل، وقتى در تصرف دشمن خدا باشد، چه دشمن درونى، چه دشمن بيرونى، رسيدن به حقيقت محال و دست يافتن به ملكات الهيه غير ممكن و آدمى از بهره گيرى از فيوضات ربانى محروم و از چشيدن شيرينى حقايق، به خصوص واقعيت هاى عبادت على الخصوص نماز و سوره حمد ممنوع است.

اگر مى خواهيد به بزم دوست راه پيدا كنيد، اگر مى خواهيد از مى عشق او بنوشيد، اگر ميل داريد، آن حضرت شما را به پيشگاه قدس راه دهد، خانه او را كه دل شماست از دست دشمن او بگيريد، تا هم چون باز شكارى، به شكار وصل او به پرواز آييد.

از او بخواهيد كه براى نجات دل شما از دسترس شيطان و دخالت طالوت و تصرف ابليس به شما توفيق داده و در اين مهم شما را يارى و مدد كند.

به قول فيض كاشانى آن شوريده شيدا:

يا رب اين مهجور را در بزم وصلت بارده

از مى روحانيانش ساغر سرشار ده

دل به جان آمد مرا زين عالم پر شور و شر

راه بنما سوى قدسم عيش بى آزار ده

سخت مى ترسم كه عالم گردد از عشقم خراب

يا رب اين سيلاب خون را ره به دريا بار ده

در فراغت مُردم اى جان جهان رحمى بكن

يا دلم خوش كن به وعدى يا به وصلم بار ده

دل همى خواهد كه قربانت شود در عيد وصل

جان لاغر را بپرور شيوه اين كار ده

يا رب آن ساعت كه از دهشت زبان ماند زكار

فيض را الهام حق كن طاقت گفتار ده

بدان كه، دل آدمى را يك روى وى در عالم روحانيت است و يك روى در عالم جسمانيت، تا هر مدد و فيض كه از روح مى ستاند در آن عالم قسمت كند، چه از دل به هر عضوى عرقى پيوسته است، تا مدد فيض روح به جمله اعضا برسد و حس و حركت يابد و اگر فيض روح به يك عضو نرسد، به سبب سده اى كه در آن عرق كه مجارى فيض است پديد آيد، آن عضو از حركت فرو ماند و مفلوج شود و اگر اين سده در دل پديد آيد و فيض روح يك طرفة العين از دل منقطع شود قالب از كار فرو ماند و حيات منقطع گردد.

و دل موصوف مى شود به صفات روح، يعنى حيات و علم و بصر و سمع و دگر صفات و استعداد آن دارد كه اگر تصفيه يابد بر قانون طريقت، محل استواى صفت روحانيت شود و چون پرورش و تصفيه و توجه به كمال رسد، محل ظهور تجلى جمله صفات الوهيت گردد، با آن كه جمله كائنات در مقام پرتو تجلى، نورى از انوار و صفتى از صفات حق نتوانند بود.

 

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه