قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

سجده در كلام امام صادق عليه السلام‏

 

منابع مقاله:

کتاب : عرفان اسلامی  جلد ششم

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

آن كس كه به پيشگاه با عظمت او سجده آورد و از حقيقت سجده غفلت نداشت و بيدار بود كه چه مى كند و بساط و خاك درگاه كه رامى بوسد و نعمت و حمد و كرامت كه را به زبان گفته و با تمام وجود دنبال مى كند، از حضرت او و رحمت و عنايت و لطفش دور نيست.

و هر كس كه سجودش ادب به حق نيست، بلكه براى ارضاى ميل نفس است و كارش فقط براى اين است كه گفته شود نمازى خوانده و حرمت و عزت مولاى مهربانش را با سر هم كردن چند لغت عربى بدون توجه به صاحب عالم ضايع كرده و در حال سجده بدنش در برابر او بوده ولى دلش به هزار جا مسافرت كرده، به جناب دوست نزديك نشده و قطعاً از رحمت و كرامت حضرت حق دور مانده است.

 [فَاسْجُدْ سُجُودَ مُتَواضِعٍ لِلّهِ ذَليلٍ عَلِمَ أنَّهُ خُلِقَ مِنْ تُرابٍ يَطَأَهُ الْخَلْقُ وَأنَّهُ اتَّخَذَكَ مِنْ نُطْفَةٍ يَسْتَقْذِرُها كُلَّ أحَدٍ وَكُوِّنَ وَلَمْ يَكُنْ ]

 

سجده تواضع

خداوند بزرگ آن وجود مقدس و عظمت بى نهايت در بى نهايت را سجده تواضع و ذلت كن.

آرى، در آيات قرآن به خصوص در آيات مربوط به خلقت و روايات و اخبار اين باب و كتبى كه تاكنون با معلومات كشف شده و با وسايل بسيار مجهز علمى نوشته اند دقت كن تا از طريق آثار پى به عظمت مؤثر ببرى.

با اين كه آيات و روايات باب خلقت جزئى از وضع خلقت و اوضاع آفرينش را منعكس كرده اند، باز مطالعه در همين جزء اندك كه چون مشتى به عنوان نمونه از خروار است، آن چنان نسبت به عظمت جان آفرين انسان را مبهوت و متحير مى كند كه سرگشته وادى اعجاب مى شود، آن گاه در برابر عظمت خلقت به كوچكى و حقارت خود بنگر، سپس لطف بى نهايت او را در حق خويش توجه كن، آن گاه با تمام وجودت نسبت به حضرت او سجده تواضع و ذلت برو.

به گوشه اى از يك روايت براى تماشاى دور نماى عظمت حضرت دوست توجه كن.

در آسمان ملكى است به نام حزقائيل داراى هيجده هزار بال پر قدرت، ما بين هر بال او تا بال ديگر پانصد سال راه ملكوتى است.

روزى به خاطرش گذشت آيا در فوق عرش چيزى هست، خداوند قادر بال هاى او را دو چندان كرد و به او امر به پرواز فرمود، آن ملك راه پريدن گرفت بيست هزار سال به سال هاى ملكوتى پريد بجايى نرسيد، باز بال ها و قدرت او مضاعف شد و به امر حق به پريدن ادامه داد، سى هزار سال ملكوتى ديگر پريد ولى به سر يك ستون از ستون هاى بى شمار عرش نرسيد، خداوند عالم به او وحى كرد اگر تا قيامت دنبال پريدن خود را ادامه دهى به آخر يك قائمه عرش نخواهى رسيد، ناگهان ملك فرياد زد:

سُبْحانَ رَبِّىَ الْأعْلى وَبِحَمْدِهِ «1».

آرى، در برابر چنين خداى با عظمتى كه صاحب عرش و فرش و لوح و قلم و كرسى و هفت آسمان و ميلياردها ميليارد ملائكه و جن و انس و بحر و بر و موجودات ذره بينى و غير ذره بينى است سجده تواضع و ذلت كن، سجده كسى كه در نهايت خضوع و خشوع است و توجه به اين نكته دارد كه از خاك آفريده شده همان خاكى كه قبل از جسم شدن براى او فرش زير پاى انواع حيوانات و مخلوقات بود.

در سجده به مواد خلقت خود توجه كن و بيدار باش همان طور كه از خاك آفريده شدى به خاك بازگشته و در قيامت از خاك بدر خواهى شد، تا كبر و نخوتت بخاك رود و باد عجب و خودبينى از دماغت بيرون شود!

و در وقت سجده بياد آر كه نطفه اى بيش نبودى، آن نطفه و آب گنديده اى كه همه آن را آلوده و پليد و نجس و ناپاك مى دانستند و آن هم روزى نبود به اشاره اراده او به وجود آمد!

اين قسمت از روايت شايد اشاره به كلام حضرت على عليه السلام باشد كه مى فرمايد:

مَا لِابنِ آدَمَ وَالْعُجْب وَاوَّلُهُ نُطْفةٌ مَذِرَةٌ وَآخِرُهُ جيفةٌ قَذِرَةٌ وَهُوَ بَيْنَ ذلِكَ يَحْمِلُ العَذَرَةٌ «2».

پسر آدم، چرا تكبّر دارد و حا ل آن كه اولش نطفه نجس و آخرش مردار نجس و بين اين دو حالت حمل كننده نجاست است.

كسى كه اطوار خلقت ظاهر او چنين باشد، انانيت و منيت و خودبينى و عجب و تكبر او از كمال سفاهت و حماقت و بى باكيست!

خرما نتوان خورد از اين خار كه كشتيم

 

ديبا نتوان بافت از اين پشم كه رشتيم

بر لوح معاصى خط عذرى نكشيديم

 

پهلوى كبائر حسناتى ننوشتيم

ما كشته نفسيم بس آوخ كه برآيد

 

از ما بقيامت كه چرا نفس نكشتيم

افسوس بر اين عمر گرانمايه كه بگذشت

 

ما از سر تقصير و خطا در نگذشتيم

     

دنيا كه در او مرد خدا گل نسرشته است

 

نامرد كه ماييم چرا دل بسرشتيم

     

ايشان چو ملخ در پس زانوى عبادت

 

مأمور ميان بسته روان بر در و دشتيم

پيرى و جوانى چو شب و روز برآمد

 

ما شب شد و روز آمد و بيدار نگشتيم «3»

     

 [وَقَدْ جَعَلَ اللّهُ مَعْنَى السُّجُودِ سَبَبَ التَّقَرُّبِ إلَيْهِ بِالْقَلْبِ وَالسِّرِّ وَالرُّوحِ فَمَنْ قَرُبَ مِنْهُ بَعُدَ مِنْ غَيْرِهِ ألاتَرى فى الظَّاهِرِ أنَّهُ لايَسْتَوى حالُ السُّجُودِ إلّابِالتَّوارى عَنْ جَميعِ الْأشْياءِ وَالْإحتِجابِ عَنْ كُلِّ ما تَراهُ الْعُيُونُ كَذلِكَ أرادَ اللّهُ الْأمْرَ الْباطِنِ ]

خداوند مهربان حقيقت و معنويت سجود را سبب تقرب عبد به درگاه رحمتش قرار داده كه قلب صافى و سرپاك و روح متصف به صفات حسنه وسيله رساندن انسان به اين تقرب اند، با اين وضع هر كس به او نزديك گردد، از غيرش دور مى شود.

نمى بينى در ظاهر امر وقتى سجود تحقق پيدا مى كند كه از تماشاى جميع اشيا متوارى شوى و بين تو و آنچه ديده ات مى بيند حجاب برقرار گردد، ممنوع شدن از تماشاى مظاهر و قرار گرفتن حجاب بين انسان و اشيا اقتضاى كيفيت و وضع سجود است، چون وقتى پيشانى و شش عضو ديگر به زمين رسيد انسان از تمام اشيا محجوب و داراى حالت توارى مى شود، همان طور كه شكل سجود اقتضا دارد از تماشاى همه چيز محروم گردى، مراد خداوند از حقيقت سجود اين است كه ديده باطن از غير او پوشيده شود و حضرت او در تمام شؤون زندگى تو هدف و محور گردد!

 [فَمَنْ كانَ ظَنُّهُ مُتَعَلِّقاً فى صَلاتِهِ بِشَىْ ءٍ دُونَ اللّهِ فَهُوَ قَريبٌ مِنْ ذلِكَ الشَّىْ ءِ بَعيدٌ عَنْ حَقيقَةِ ما أرادَ اللّهُ مِنْ صَلاتِهِ قالَ اللّهُ تَعالى : [ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ ] «4»]

پس هر كس در وقت نماز و سجود به حضرت دوست دلش متعلق به غير معبود باشد و دنيا و شغل دنيا وى را مشغول كند، گويا نمازى كه وسيله قرب و نردبان رسيدن به حضرت رب العزه است، معراج تقرب به غير و وسيله نزديك شدن به ديگرى قرار داده، گويى قصد دارد به غير حق نزديك شود اين چنين سجده كننده از مراد الهى دور افتاده و اين چنين سجده محصول نادانى و سفاهت و عين شقاوت نفس و نافرمانى انسان از مراد و مقصود خداست.

خداوند در قرآن مجيد فرموده:

براى هيچ كس در باطنش دو دل قرار نداده ام تا با دلى متوجه من و با دل ديگر متوجه غير گردد پس هر كس متوجه خداست بيگانه از غير و آشناى غير بيگانه از خداست.

و اين آيه به اين معنى نيست كه انسان حق ندارد چيزى جز خدا را دوست داشته باشد، بلكه متوجه اين معناست كه تمام دوستى ها بايد تابع دوستى و عشق به حضرت حق باشد.

 [قالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: قالَ اللّهُ تَعالى : لاأطَّلِعُ عَلى قَلْبِ عَبْدٍ فَاعْلَمَ فيهِ حُبَّ الإخْلاصِ لِطاعَتى لِوَجْهى وَابْتِغاءِ مَرْضاتى إلّاتَوَلَّيْتُ تَقْويمَهُ وَسِياسَتَهُ وَمَنِ اشْتَغَلَ فى صَلاتِهِ بِغَيْرى فَهُوَ مِنَ الْمُسْتَهْزِئينَ بِنَفْسِهِ مَكْتُوبٌ إسْمُهُ فى ديوانِ الْخاسِرينَ ]

پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله از حضرت احديت نقل مى كند كه فرمود:

هرگاه من مطلع شوم بر دل مؤمن و بدانم كه او بندگى مرا دوست مى دارد و در اطاعت من ثابت و راسخ است، من مباشر تقويم و سياست او مى شوم يعنى او را در نظر خلائق عزيز و محترم مى دارم و هيبت و سياست او را در نظر خلائق عزيز و محترم مى دارم و هيبت و سياست او را در دل مردم مى اندازم، يا آن كه متكفل احوال او شده و جميع ما يحتاج او را از قليل و كثير و جليل و حقير، در دنيا و آخرت برايش مقرر مى نمايم.

و هر كس در نماز مشغول به غير من باشد و از ياد من در غفلت بسر برد گويا به من استهزا كرده ولى بداند كه خودش را مسخره كرده و باعث شده از رحمت من دور بماند و نيز بايد بداند كه من چنين غافل و بى خبرى از حقايق نماز را در ديوان زيانكاران مى نويسم و در قيامت با اهل خسران محشور مى كنم.

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- روضة الواعظين: 1/ 47، مجلس فى العجائب؛ بحار الأنوار: 55/ 34، باب 4، حديث 54.

(2)- غرر الحكم: 308، حديث: 7087.

(3)- سعدى شيرازى (غزليات).

(4)- احزاب (33): 4.

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه