قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

بیهوده گویی

گاهی انسان سخنی می‌گوید كه ضرری به خود یا مؤمن دیگری وارد نمی‌سازد لكن هیچ فائده و ثمره‌ دنیوی و اخروی نیز ندارد، اینگونه سخن گفتن اگر چه مباح و جایز است ولی از جهتی مذموم و مكروه می‌باشد، زیرا بی‌فائده و عبث است و شخص عاقل مرتكب فعل عبث و عمل بی‌فائده نمی‌شود و مهمتر اینكه انجام كار بی‌فائده در صورت امكان انتفاع خود ضرر است چون در نزد عقلاء ‌دفع منفعت ضرر و دفع ضرر منفعت بمشار می‌آید.انسان به منزله تاجری می‌باشد كه عمر او سرمایه او است پس باید در هر لحظه‌ای فائده‌ای متوجه خود سازد و اقوات گرانبها و سرمایه‌ عزیزش را بسادگی از دست ندهد بلكه بكوشد تا از این سرمایه‌آی كه در مدت كوتاهی در اختیار او گذاشته شده حداكثر استفاده را بنماید و برای آخرت خود زاد و توشه ذخیره كند، در حالیكه تكلم بی‌فائده حتی برای یك لحظه تضییع سرمایه است.
حكما ماجرائی نقل كرده‌اند كه برای بیان مطلب، بسیار مفید است. می‌گویند روزی كلاهبرداری نزد گردو فروشی ‌آمد و گفت: این گردوها خرواری چند است؟ فروشنده مبلغ زیادی گفت . بعد پرسید: یك من چند؟ گفت : فلان قدر. سپس گفت: كیلوئی چند؟ گفت: اینقدر. سرانجام پرسید دانه‌ای چند؟ گفت: یك دانه كه ارزشی ندارد بفرمائید این دانه مال شما. كلاهبردار رفت و پس از چند دقیقه برگشت و گفت:‌ آقا شما فرمودید یكی ارزشی ندارد پس یك دانه دیگر هم مرحمت كنید گردو فروش یكی دیگر به او داد بهمین ترتیب كلاهبردار می‌رفت و برمی‌گشت و گردوها را یكی یكی از این فروشنده ساده غافل می‌گرفت و می‌برد یكدفعه متوجه شد كه همه‌گردوها دارد تمام می‌شود و از سرمایه‌اش نه تنها سودی نبرده بلكه اصل سرمایه هم تلف شده و دیگر فرصتی برای جبران ضرر باقی نمانده است.
آری عمر سرمایه انسان در این دنیا است و عمر یعنی مجموع سال‌ها، ماه‌ها، هفته‌ها، ساعت‌ها، دفیقه‌ها و ثانیه‌ها و همه چه سریع می‌گذرند چنانكه امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ به این نكته اشاره فرمود «ما اسرع الساعات فی الیوم و اسرع الایام فی الشهر و اسرع الشهور فی السنه و اسرع السنین فی العمر».[1]بنابراین عاقل نباید مانند آن كسی باشد كه لحظات استثنائی و فرصت‌های گرانبها را از دست می‌دهد و در پیری دیگر رمقی برایش نمی‌ماند و خود را در چند قدمی مرگ احساس می‌كند در حالیكه دستی خالی از حسنات و باری سنگین از سیئات بر دوش دارد، بلكه باید این فرصت‌ها را غنیمت شمرد و از هر لحظه‌ای سود برد.امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ می‌فرماید: ( فرصت‌ها مانند حركت ابر می‌گذرد و برنمی‌گردد پس آنرا غنیمت بشمارید.) [2]امام صادق ـ علیه السلام ـ نیز می‌فرماید: (مغبون و متضرر واقعی كسی است كه سرمایه عمرش را لحظه‌ای بعد از لحظه دیگر از دست بدهد بدون آنكه از آن سودی ببرد.) [3]
آری شایسته نیست انسان سرمایه عمر را با سخنان بیهوده و بی‌فائده تلف كند زیرا می‌تواند با گفتن یك كلمه ( تكبیر یا تسبیح) قصری در بهشت برای خود بسازد و یا با سكوت و تفكر در نظام آفرینش دری از درهای رحمت بی‌پایان الهی را بخانه دلش بگشاید و حقیقتی از حقایق هستی را بیابد.در اهمیت اجتناب از سخن لغو همین بس كه انس می‌گوید:[4] در جنگ احد یكی از اصحاب شهید شد در حالیكه از گرسنگی سنگی به شكمش بسته بود. مادرش بر سر بالین او آمد و خاك از صورت او پاك كرد و گفت: بهشت بر تو گوارا باد. پیامبر سخن او را شنید و به مادر شهید فرمود آیا بر تو وحی شده كه می‌دانی بهشت در بر او گوارا خواهد بود شاید او سخنان بی‌فائده می‌گفته است. پس معلوم می‌شود كه كلام عبث باعث می‌شود كه اگر انسان بهشتی هم باشد از همه‌ نعمات الهی بهره‌مند نگردد.
امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ یكی از صفات متقین را اجتناب از تكلم بی‌فائده بر می‌شمرد.[5] و از گزافه گویان اظهار تعجب میكند و می‌فرماید: (در شگفتم از كسی كه سخنی میگوید كه در دنیایش او را سود نمی‌بخشد و در آخرت اجری برایش نخواهد داشت.) [6]
ملاك بی‌فائده بودن تكلم این است كه تكلم و سكوت با هم مساوی باشد، به این معنی كه اگر انسان سكوت كند مرتكب گناهی نشده باشد و در حا ل و آینده ضرری به او نرسد. مثل اینكه كسی چگونگی اقامت ، نوع اغذیه و حوادث دوران مسافرت خود را برای دوستانش بازگو كند، بطوری كه بیان آن، هیچ فائده‌ای برای گوینده و شنونده نداشته و تنها موجب تضییع وقت خود و دیگران شود و سكوت در این مورد نیز نه ضرر دنیوی دارد و نه ضرر اخروی. علاوه بر اینكه غالباً بیان این گونه موارد توام با خود ستائی و مبالغه گوئی است، لذا باید از گفتن هر سخن بی‌فایده احتراز نمود.یكی از مصادیق تكلم بی‌فایده، سئوال بیجا و بی‌مورد می‌باشد كه هم موجب تصییع وقت سئوال كننده می‌شود و هم سبب اتلاف وقت پاسخ دهنده و بزحمت افتادن او می‌گردد، و در این صورتی است كه آفتی متوجه آندو نشود مثلاً طرح سئوال برای اظهار فضل و فخر فروشی، و تحقیر طرف مقابل نباشد.باید توجه داشت كه سئوالات بی‌فائده آفات و مضراتی نیز بدنبال دارد، مثلاً اگر از كسی سئوال شود كه آیا در ایام بیض در ماه رجب معتكف شده و عمل ام داود را انجام داده است؟ اگر بگوید بلی و انجام داده باشد امكان دارد كه ریا شود و اگر ریا نكند دست كم از ثواب عملش كاسته می‌شود، زیرا ثواب و فضیلت عمل مستحب نهایی از علنی بیشتر است، و اگر بگوید نه، دروغ گفته، ‌و اگر سكوت كند و پاسخ نگوید موجب تحقیر و توهین شده، زیرا پاسخ نگفتن به سئوال بدون عذر به این معنی است كه سئوال كننده قابلیت پاسخ ندارد و اگر بخواهد چاره‌ای جوید كه بتو جواب بدهد كه نه دروغ باشد و نه ریاكاری و نه ترا كوچك بشمارد باید خود را برای یافتن جواب مناسب به رنج و زحمت بیندازد.بنابراین باید قبل از طرح سئوال یا هر سخنی تامل نمود كه آیا غرض عقلائی و فائده دنیوی یا اخروی برای خود یا دیگری دارد یا نه؟ در صورتیكه مفید فائده‌ای باشد بگوید، و در صورتیكه فایده‌ای ندارد سكوت كرده و در پیرامون نشانه‌های قدرت حق به تفكر بپردازد.
پرحرفی و زیاده‌گوئی
انسان باید همواره سخنی بگوید كه برای او یا دیگران مفید باشد و از تكلم بی‌فائده اجتناب ورزد و در سخن گفتن بقدر حاجت و رفع نیاز اكتفاء نماید و بیش از اندازه سخن نگوید، زیرا آن زیادتی نیز مصداق تكلم بی‌فائده است و شایسته انسان عاقل نیست كه كار لغو و عبث كند لذا باید از پر حرفی، زیاده گوئی، طولانی كردن كلام و تكرار عبارات خود پرهیز كرد.
پس كسانی كه مطالب را با رنگ و لعاب زیاد مطرح می‌كنند و كلام را به درازا می‌كشانند در حالیكه با گفتن یك جمله‌ كوتاه و مختصر به هدف خود می‌رسند،‌ باید توجه داشته باشند كه این عمل جز تضییع وقت سودی برای آنان در بر ندارد. و از طرف دیگر زیاده‌ گوئی موجب ملال و خستگی شنوندگان می‌شود. البته باید توجه داشت كه گاهی تكرار كلامی به منظور تاكید، تبیین و توضیح بیشتر است كه این اشكالی ندارد.
متأسفانه افرادی هستند كه دوست دارند دائماً سخن بگویند و غالباً سخنان آنان بی‌فائده و تكراری است و لذا شنوندگان توجهی به سخنان آن‌ها نمی‌كنند و برای ایشان ارزشی قائل نمی‌شوند، بنابراین، پر حرفی و زیاده گوئی از طرفی شنونده را خسته و ملول می‌كند و از طرف دیگر از عزت و احترام گوینده می‌كاهد.
اینان توجه ندارند كه تكلم جزئی از اعمال و فعلی از افعال انسان است و همانگونه هر گه انسان دستش را پیوسته حركت داده و یك كار عبث و بی‌فائده ای را مرتباً انجام بدهد این عمل زشت و ناپسندی است، همان طور هم حركت پیوسته زبان و گفتن سخنان بی‌فائده قبیح می‌باشد.
پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ می فرماید: هر كس كلام خود را جزئی از عمل خویش بداند سخن او كم می‌شود مگر در مواردی كه این سخن به او فائده می‌بخشد.[7] و نظیر آنرا امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ فرموده است.[8]
قرآن نیز می‌فرماید: خیری در پر حرفی و زیاده گوئی نیست، مگر در فرمان به صدفه دادن یا نیكی كردن یا اصلاح ذات البین.[9]
روایات:
در اینجا مناسب است به بعضی از روایات در این رابطه اشاره شود:
1ـ پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: خوشا بحال كسیكه زیادی مالش را انفاق كند و زیادی كلامش را نگاه دارد. [10]
با كمال تاسف امروزه هستند كسانی كه اموال خود را می‌اندوزند و مایحتاج عمومی را احتكار می‌كنند، ولی زبان خود را رها می‌گذارند، اینان هیچگونه كمك مالی برای رفع و حل مشكلات اقتصادی جامعه اسلامی نمی ‌كنند و بیشترین نیش زبان‌ها از طرف آن‌ها است اینان از هر گونه امكانات مادی و رفاهی بهره‌مند هستند و بجای اینكه مازاد بر احتیاج خود را در راه تحقق آرمان‌های مقدس انقلاب اسلامی و پیروزی اسلام و مسلمین بر نظام استكبار جهانی بكار گیرند نسبت به بعضی كمبود‌های جزئی زبان به شكوه و شكایت می‌گشایند.
2ـ امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: ای شیعیان زینت ما باشید نه مایه‌ بی‌آبروئی ما، با مردم به نیكی سخن بگوئید و زبان‌هایتان را از سخنان لغو و پوچ حفظ كنید و از زیاده‌گوئی و سخن زشت باز دارید. [11]
3ـ و نیز فرمود: نباید یكی از شما به آنچه او را فائده نمی‌دهد سخن بگوید و در سخن مفید هم باید از زیاده‌روی بپرهیزد. [12]
4ـ امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ فرمود: هر كس بسیار سخن بگوید خطایش فراوان می‌شود وكسی كه خطایش زیاد، حیاتش كاهش می‌یابد و كاهش حیاء موجب نقصان ورع می‌گردد و هر كس ورعش كم شد قلبش می‌میرد و هر كس قلبش مرد داخل جهنم می‌شود. [13]
5ـ و نیز فرمود:[14] از پرگوئی بپرهیز زیرا لغزش‌ها را زیاد می‌كند و ملالت و كسالت به دنبال دارد.
6ـ پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود:[15] كسی كه بسیار سخن گوید خطایش زیاد می‌شود و افزایش خطا موجب كثرت گناه می‌گردد و كسیكه گناهان فراوان دارد دوزخ برای او بهتر است.
7ـ و به ابوذر فرمود:[16] پر حرفی و زیاده گوئی را ترك كن و بقدر نیاز و برآمدن حاجت سخن بگوی.
8ـ همچنین فرمود:[17] بسیار سخن مگوئید مگر در ذكر خدا.
[1] . نهج البلاغه، خ234.
[2] . ان الفرص تمر مر السحاب فانتهزوها. (غرر و درر، ف9، ح222).
[3] . المغبون من غبن عمره ساعه بعد ساعه (وسائل، ج11، ص376).
[4] . استشهد غلام منا یوم احد و وجدنا علی بطنه صخره مربوطه من الجوع فمسحت امه ‌التراب عن وجهه و قالت: هنیئا لك الجنه یا بنی، فقال النبی: و ما یدریك لعله كان یتكلم بما لایعنیه و یمنع مالاً یضره. (المحجه البیضاء، خ5، ص200).
[5] . ولا یخوض فیمالا یعنیه. (نهج البلاغه، ‌خطبه‌ی همام؛ كافی، ج2، ص228).
[6] . عجبت لمن یتكلم بما لاینفعه فی دنیاه ولا یكتب له اجره فی اخریه.
[7] . من رای موضع كلامه من عمله قل كلامه الافیما یعنیه. (وسائل، ج8، ص537).
[8] . من علم ان كلامه من عمله قل كلامه الا فیما ینفعه. (تحف العقول، ص94).
[9] . لاخیر فی كثیر من نجویهم الا من امر بصدقه او معروف او اصلاح بین الناس. (نساء/113).
[10] . طوبی لمن انفق الفضل من ماله و امسك الفضل من قوله. (تحف العقول، ص30).
[11] . معاشر الشیعه: كونوا لنازینا ولا تكونوا علینا شینا، قولوا للناس حسنا و احفظوا السنتكم و كفوها عن الفضول و قبیح القول. (امالی، م62، ص400؛ وسائل، ج8، ص535).
[12] . لایتكلم احدكم بمالایعنیه ولیدع كثیرا من الكلام فیما یعنیه. (وسائل، ج8، ص536).
[13] . من كثر كلامه كثر خطاؤه و من كثر خطاؤه قل حیاؤه و من قل حیاؤه قل ورعه و من قل ورعه مات قلبه و من مات قلبه دخل النار. (تحف العقول، ص93؛ نهج البلاغه، ح355).
[14] . ایاك و كثره الكلام: فانه یكثر الزلل و یورث الملل. (غرر، درر، ف 5، ج50).
[15] . من كثر كلامه كثر سقطه و من كثر سقطه كثرت ذنوبه و من كثرت ذنوبه كانت النار اولی به. (المحجه البیضاء، ج5، ص196).
[16] . اترك فضول الكلام و حسبك من الكلام ما تبلغ به حاجتك. (وسائل، ج8، ص531).
[17] . لاتكثروا الكلام بغیر ذكر الله. (وسائل، ج8، ص536).

منبع : پایگاه اندیشه قم

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه