قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

مصعب و عشق او به پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله


يك جوانى به نام مصعب بود كه خيلى عاشق پيغمبر صلى الله عليه و آله شد، تنها فرزند هم بود، پدرش هم ثروتمند مكه بود. هجرت كرد و به مدينه آمد. بيست ساله بود، عمويش به مدينه آمد، كافر و بت پرست بود، آمد مسجد و به پيغمبر صلى الله عليه و آله گفت: پدر و مادرش دارند مى ميرند، اين ها همين يك پسر را دارند، چند سال است كه پدر و مادر اين پسر را نديده اند.

پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: مصعب! پدر و مادرت دنبالت فرستاده اند، گفت: آقا جان! شما چه مى گوييد؟ فرمود: من نظر بدهم؟ من نظر نمى دهم، خدا بايد نظر بدهد، جبرئيل نازل شد، گفت: خدا مى فرمايد: مصعب مال من است، او را نفرست كه برود.

عشق به پيغمبر، جوان و دختر و پسر را محبوب خدا مى كند. اين يك خلصت.


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه