قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

آیا وحى با فکر فرق دارد، یعنى آنچه که به قلب پیامبر به عنوان وحى نازل مى‏شد، چطور با فکر پیامبر(ص) قابل شناسایى بود؟

پرسش : آیا وحى با فکر فرق دارد، یعنى آنچه که به قلب پیامبر به عنوان وحى نازل مى شد، چطور با فکر پیامبر(ص) قابل شناسایى بود؟ آیا پیامبران روحى برتر از انسان هاى معمولى دارند و مى توانند تشخیص دهند که آنچه اکنون از ذهن آن ها مى گذرد فکر است یا وحى خداوند؟
پاسخ :
وحى و فکر، دو مقوله بوده و باهم تفاوت دارند. براى توضیح باید مقوله وحى را بررّسى نمود.
معناى لغوى اصطلاحى وحى
وحى در لغت "تعلیم به صورت پنهان است" یا "وحى اشاره سریع است و به خاطر سرعتى که در واژه وحى نهفته است، گاهى به مطالب رمزى و سریع مى گویند".
"وحى اشاره، نوشتن، الهام، سخن پنهانى و آن چه که به دیگرى القا مى گردد مى باشد".با توجه به این سخنان مى توان گفت: وحى، القاى به غیر است که در آن سه عنصر وجود داشته باشد:یکى: خفا و پنهانى، دوم: سرعت و تندى و سوم که مهم ترین وجه است، از طرف دیگرى به انسان یا هر موجود زنده است.
اگر به ارتباطى که پیامبران با خدا برقرار مى کنند و تعالیم و احکام الهى را دریافت مى نمایند وحى مى گویند، از این نظر است که این نوع آموزش، غیر عادى و پنهان از فهم و دیده دیگران است و به وسیله خداوند صورت مى گیرد.
وحى در اصطلاح، در معناى مختلفى به کار رفته است. جامع ترین سخن، کلام امیرالمؤمنین در پاسخ به سؤال از وحى است که حضرت وحى را هفت قسم تقسیم نموده است.امام قسمى که مورد نظر ما است و در بحث ما باید بررّسى شود، همان وحى رسالت و نبوّت یا وحى تشریعى است:"جبرئیل آن را بر قلب تو نازل کرد تا از فرستادگان باشى (افرادى که براى هدایت انسان ها مبعوث مى شوند)".
نیز: "ما به تو به وحى فرستادیم، همان گونه که به نوح و پیامبران بعد از او وحى فرستادیم و به ابراهیم و اسماعیل واسحاق و یعقوب و... وحى نمودیم".
تفاوت وحى با فکر و عقل
وحى در معناى خاص آن (وحى رسالى) چون از ویژگیهاى پیامبران است و افراد دیگر از این ابزار محروم مى باشند، تبیین آن براى انسان هاى محروم از آن، کارى دشوار است، ولى مى توان از طریق آشنایى با آثار و علائم، به گونه اى آن را شناخت.
ابزار شناخت انسان در زندگى، حس و عقل است. دیدنى ها را به وسیله چشم، شنیدنى ها را به وسیله گوش و دیگر محسوسات را از طریق حواس ویژه آن ها درک مى کند و مسائل عقلانى و علمى را با به کار گرفتن استدلال و برهان، که نتیجه کار فکر و عقل است، به دست مى آورد. نوع دیگرى از ادراک نیز وجود دارد که فطریات یا وجدانیات نامیده مى شود. این نحوه ادراکات (حسى، عقلى و وجدانى) میان تمام انسان ها مشترک است، ولى گاهى برخى واجد ادراک خاصى مى شوند که در دیگر انسان ها موجود نیست، و آن این است که انسانى بدون به کار گرفتن ابزار شناخت حسى و یا به کار انداختن فکر و خرد، یک رشته معانى و مفاهیم و یا تکالیف و دستورها را در خود مى یابد و نسبت به آن ها جزم و یقین پیدا مى کند، در حالى که این ادراکات محصول تلاش حسى و فکرى او نبوده، بلکه همگى مربوط به عالم بالا است که به امر الهى بر روح و روان آنان فرود مى آید. حتى کیفیّت وحى کاملاً متمایز از سایر ادراکات مى باشد، به طورى که پیامبر خدا کاملاً مى یافت که این وحى الهى است که بر او الهام شده است.در این جا انسان (پیامبر) گیرنده پیام و منفعل است و پیام از دیگرى (خداوند) به پیامبر رسیده است، در حالى که در فکر کردن، انسان فعّال است و فعّالیّت فکرى انجام مى دهد تا به حقیقتى دست مى یابد.در سخنى که از پیامبر(ص) نقل شده، کیفیّت نزول وحى به تفصیل بیان شده که از یکى از سه طریق زیر صورت مى پذیرفته:
1- تمثل به صورت صلصله الجرس: حضرت جبرئیل(ع) به صورت بانگ جرس بر پیامبر(ص) نازل مى شد. پیامبر مى فرمایند: "گاهى اوقات مانند بانگ جرس نزد من مى آمد که آن مشکل ترین حالت دریافت وحى از سوى من بود".
2- تمثل حضرت جبرئیل به صورت بشر. طبق احادیث به صورت دحیه کلبى یا چهره هاى دیگر نازل مى شد.
3- ظاهر شدن جبرئیل در هیأت راستین و حقیقى خویش.
با توجه به این سخنان در مورد حقیقت وحى و راه هاى ارسال وحى، کاملاً روشن مى گردد که وحى الهى امرى ذهنى نبوده، بلکه واقعیتى خارجى دارد و در اثر تفکر حاصل نمى شود و اساساً هیچ ربطى به فکر ندارد، بلکه پیامى است از سوى خدا که به پیامبر مى رسد. پیامبر در هنگام دریافت وحى، فرشته الهى را در صورت اصلى خویش یا به صورت هاى دیگر مى بیند و کاملاً در مى یابد که فرشته الهى بر او نازل شده است.با وجود این معیارها و ملاک مشخص که بین وحى و فکر تفاوت ایجاد مى کند، جاى هیچ گونه اشتباه نیست. این تبیین آشکار از وحى با توجه به قرآن و سخنان رسول خدا(ص) راه هر گونه شبهه را مى بندد و انسان را نسبت به وحى مطمئن مى گرداند. از این رو آدمى در مى یابد که شبهات برخى افراد، بافته اى در مقابل حق است و شبهه اى بى اساس است، و پیامبر هیچ نقشى در وحى الهى ندارد و کوچکترین دخل و تصرّفى هر چند بدون اختیار (با توجه به مقام عصمت و مصونیّت الهى) از جانب پیامبر(ص) صورت نمى گیرد و وحى را بدون کم و کاست به مردم ابلاغ مى نماید.بنابراین با وجود معیارهاى مشخص در تمایز بین وحى و نیروى فکر و خیال پیامبر، براى فهم این تمایز، پیامبر نیاز به مقامات معنوى خاص ندارد. در عین حال چون گاهى شیطان سعى در وارد شدن از طریق وحى و القا آن به پیامبر مى کند، خداوند پیامبر را با تأیید مقام عصمت خاص از شر وسوسه شیطانى در امان نگه مى دارد. براى رسیدن و دست یافتن به این مقام خاص و دریافت وحى الهى نیاز به مقامات معنوى و روحى برتر از روح انسان هاى عادى مى باشد.


اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه