قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

احترام على بن جعفر به امامت و ولايت


بعد امام هشتم عليه السلام شهيد شد، على بن جعفر ديگر نود ساله بود و داشت در مسجد پيغمبر درس مى داد، سيصد چهار صد نفر شاگرد عالم، يك مرتبه شاگردها ديدند، استاد با اين كمر خميده از جا بلند شد، لرزان، شاگردها را شكافت و نزديك در آمد، با ادب ايستاد، يك بچه هفت ساله وارد شد، دست بچه را گرفت و بوسيد، به چشمهايش ماليد.

گفتند: آقا جان! او چه كسى بود؟ گفت: ايشان وجود مبارك حضرت جواد الائمه عليه السلام امام من است، بعد گفت: مردم! اگر خدا لياقت امامت را در ريش سفيد من مى ديد، آن را به من مى داد، معلوم مى شود من لايق اين مقام نبودم. اين تقوا است.

ما با كسى لجبازى، جنگ و برخوردى نداريم. بياييد با خدا، پيغمبر و ائمه طاهرين عليهم السلام بسازيم.

« و لزوم أمره » حسن جان! با همه وجودت به امر خدا بچسب و كسى تو را از امر الهى جدا نكند.


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه