قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

خیانت در امانت

امانت داری یعنی چه؟
امین به کسی گفته می شود که به مال و عرض و ناموس کسی خیانت نکرده باشد رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در دوره جاهلیت و آغاز اسلام در امانت داری آنچنان مشهور بود که او را به محمد امین لقب دادند. در برابرش کلمه خائن وجود دارد و به کسی اطلاق می گردد که به نوعی در مال و عرض و مقام و موقیعت شخصی خیانت روا داشته باشد. دانمشندان ادبیات عرب کلمه امین را که صفت مشبهه است به کسی اطلاق می کنند که صفت امانت داری او ثابت بوده و سالیان سال هرگز از او خیانت دیده نشده باشد و کلمه خائن که اسم فاعل است دلالت بر حدوث می کند یعنی اگر شخصی در تمام عمرش یک بار خیانت کرده باشد باو خائن می توان اطلاق کرد با این که به یک بار امانت داری نمی توان کلمه امین را به کار برد.
حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ پس از درخواست تشکیل محکمه داوری گفت: «ذلک لیعلمَ أنِّی لَم اَخُنهُ بالغیبِ».[1] این کار را انجام دادم تا عزیز مصر بداند من در پنهان به زنی خیانت نکردم.
بدیهی است این امانت داری راجع به ناموس بود در موارد دیگری از قرآن درباره ی همسر نوح و لوط پیامبر آمده که آن دو نسبت به مقام نبوت و پیامبری همسرانشان خیانت روا دانسته افشا گری کرده اطلاعات و اخبار را در اختیار دشمنان قرار می دادند. خداوند می فرماید: «کانتا تَحتَ عَبدَینِ مِن عبادِنا صالحینِ فَخانتا هُما».[2] یعنی: «دو تن از بندگان ما که صالح و شایسته بودند، همسرانشان به آن دو خیانت روا می داشتند».
مسأله ی خیانت گاه آن چنان زیرکانه و با مهارت انجام می گیرد که بسیاری از مردم از انجام آن غفلت می ورزند ولی خداوند که به اعماق دلها و نیت های افراد آگاهی دارد از آنچه که چشمان خائن انجام می دهند با اطلاع است. خداوند در سوره غافر می فرماید: «یَعلمُ خائنهَ الأعینِ و ما تُخفِی الصدورُ».[3] «خداوند به آن چه که در سینه ها پنهان است و به چشمان خیانت کار آگاه است».
ایمان راستین
از فرمایش رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ که فرموده: «لا ایمانَ لِمَن لا أمانهَ لهُ»؛
آن که امانت دار نیست ایمان ندارد. چنین استفاده می شود که اساساً خائن ایمان ندارد چه ایمان با خیانت سازگار نمی باشد در برخی از روایات معیار و ملاک سنجش و ارزیابی شخصیت ایمانی افراد هیچ گاه بر محور نماز و روزه و حج قرار داده نشده است و گفته شده که نماز و روزه پس از مدتی جزء عادات شده و ممکن است اصلا ارتباطی با ایمان واقعی نداشته باشند در شناخت ایمان راستین باید به راستگویی و امانت داری افراد تکیه کرد. قال الباقر ـ علیه السلام ـ : «لا تنظرُوا إلی کثرهِ صلواتِهم و صومِهم و کثرهِ الحجِ و لکن اُنظُروا إلی صدقِ الحدیثِ و أداءِ الأمانهِ».[4] امام باقر ـ علیه السلام ـ فرمود: «به نمازهای زیاد و حج و روزه ننگرید بلکه به راستگویی و امانت داری توجه کنید». عده از دانشمندان اظهار عقیده کرده اند که منظور از نفی ایمان اساس ایمان نیست بلکه نفی ایمان کامل است ولی با همه اینها باز درجه و مرتبتی از ایمان در اثر خیانتکاری نفی می گردد. قال الصادق ـ علیه السلام ـ : «إنّ اللهَ لم یَبعث نبیاً إلا بصدقِ الحدیثِ و أداءِ الأمانهِ إلی البرِ و الفاجرِ».[5] امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: «امانت داری آنچنان اهمیت دارد که خداوند تمام پیامبرانی که مبعوث فرمود دو صفت اساسی را دارا بودند اول راستگویی، دوم امانت داری‌».
لذا در قرآن کریم توأماً کلمه رسول با کلمه امین آورده شده است. نکته جالبی که از ذیل این روایت استفاده می شود این است که در امانت داری چیزی که اصلا مطرح نیست، این است که صاحب امانت چه کسی است، پس به طور مطلق باید امانت ها را به صاحبان آن رد کرد خواه صاحب امانت قاتل و جنایتکار باشد. بنابر این نمی توان در اموال و اعراض مردم به عنوان این که افراد زشت کار و ناجوری هستند خیانت کرد.
مشرکین مکه قصد اذیت، آزار و ترور پیامبر اسلام را داشتند و رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بر امانتهای آنان خیانت نکرده، توسط علی ـ علیه السلام ـ اموالشان را به آنان مسترد داشته، از امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ روایت شده که فرمود: «فَو الذینَ بَعَثَ محمداً بالحقِ نبیاً لو أنَّ قاتلَ الحسینِ بنِ علیٍ ـ علیه السلام ـ ائتمنَنَی عَلَی السیفِ الذی قَتلهُ به لأدیتَهُ إلیهِ».[6] «به خدا قسم اگر قاتل امام حسین ـ علیه السلام ـ شمشیرش را به من امانت بسپارد هر آینه به او پس خواهم داد». از این روایات به خوبی آشکار می گردد که اسلام درباره امانت داری حساسیت فوق العاده داشته و حاضر نیست به امانت شرور ترین فرد خیانت شود.
از محتوای برخی از روایات استفاده می شود که سخنان محرمانه و بگو و نگویی که میان چند نفر صورت می گیرد جزء امانت محسوب شده افراد هیچ یک حق ندارند بدون اجازه دیگران آنها را افشا سازند.
قال الصادق ـ علیه السلام ـ : «المجالسُ بالأمانهِ و لیسَ لأَحدٍ أن یُحدّثَ بِحدیثٍ یَکتُمهُ صاحبُهُ إلا بإذنِهِ».[7]
یعنی: «سخنانی که فیما بین افراد رد و بدل می شود بدون اجازه دیگران نمی توان آنها را افشا کرد».
پرورش کودکان
پدران و مادران و مربیان باید توجه داشته باشند که هدف اساسی از امانت داری تنها نگه داشتن آنها در همه موارد نمی باشد در مواردی که امانت موجود زنده و جان داری است، روح امانت داری ایجاب می کند که باید در تربیت آنان تلاش و کوشش کرد.
معلمان باید بدانند که اولیا، فرزندان خود را به منظور امانت به آنان سپرده اند هدف نگه داشتن جسم آنان نیست بلکه تربیت و پرورش همه جانبه آنان است. مربیان و معلمان باید توجه داشته باشند تربیت صحیح ایجاب می کند که کودکان را آنچنان که هستند پرورش دهند نه آن طور که خود تمایل دارند. برخی از پدران و مادران و مربیان در این راه دچار اشتباه شده زمینه های فطری کودکان را دست کاری کرده در آن تغییر و تبدیلی می دهند و این خیانت بزرگی است که نابخشودنی است. فراموش نکنیم که رسول خدا فرمود: هر کودکی با زمینه های فطری و خدا داد متولد می گردد و این پدران و مادران و مربیان هستند که آنان را در مسیر های خاص دینی و تربیتی قرا می دهند. «ما مِن مولودٍ یُولدُ إلا عَلَی الفطرهِ فأبواهُ اللَّذانِ یُهوِّدانِهِ و یُنَصِّرانِهِ و یُمَجِّسانِهِ»؛[8] «هر کودکی با فطرت سالم آفریده می شود و این پدران و مادران هستند که آنان را یهودی یا نصرانی یا مجوسی می کنند». با توجه به مطالب مذکور باید بدانیم امانت داری درباره فرزندان تنها به انحصار بهداشت و تغذیه جسمانی آنان نمی باشد ضمنا باید بدانیم که کودکان معصوم ما با زمینه های فطری سالم بدست ما سپرده شده اند آیا ما در پرورش این زمینه های خدادادی دچار خیانت نشده ایم؟
حکایت
آورده اند که بزرگی برای رفتن به حمام سحرگاه از خیمه بیرون آمد در راه دوستی را ملاقات کرده گفت ما را تا درب حمام همراهی کن آن دوست با او آمده مقداری راه رفتند تا بر سر دو راهی رسیدند دوست بدون آنکه رفیق خود را خبر کند به راه دیگر رفت. اتفاقا دزدی بدنبال رفیق آمد چون بدر حمام رسیدند رفیق برگشت و آن دزد را مشاهده کرد و خیال کرد که دوست او است و با این رفیق کیسه ای بود که دو هزار دینار در آن بود آن را بیرون آورده باو داد و گفت ای برادر این امانت را نگهدار تا من از حمام بیرون بیایم.
دزد کیسه را گرفت و همان جا ایستاد تا آن شخص از حمام بیرون آمد و هوا روشن شده بود خواست برود گفت من مردی شبگرد هستم و بسبب امانت تو از شغل خود بازمانده ام. آن شخص گفت تو کیستی؟ گفت من مردی سارقم پس کیسه را به آن شخص داد. گفت: پس چرا طلاهای مرا نبردی؟ دزد گفت چون امانت بمن سپرده بودی در امانت خیانت کردن روا ندانستم و از مروت دور است و نجات از آتش جهنم بعلت امانت داری است.
طمع
در یکی از شب ها حجاج بن یوسف ثقفی والی عراق، با جمعی از ندیمان و نزدیکان خود شب نشینی داشت چون پاسی از شب گذشت و کم کم مجلس از رونق اتفاد، حجاج به یکی از نزدیکان خود «خالد بن عرفطه» گفت: ای خالد! سری به مسجد بزن و اگر کسی از اهل اطلاع را یافتی که بتواند نقل وقایع شنیدنی ما را سرگرم بدارد با خود بیاور.
در آن موقع رسم بود که بعضی از مردم شبها را در مساجد بسر می بردند خادم وارد مسجد شد و در میان کسانی که در مسجد بسر میبردند، بیک جوانی برخورد نمود که ایستاده بود و نماز می خواند. خالد نشست تا جوان نمازش را تمام کرده سپس جلو رفت و گفت امیر تو را می طلبد جوان گفت: یعنی امیر تو را فقط برای بردن شخص من فرستاده است؟ گفت آری جوان هم ناگزیر با خالد آمد تا به دار الاماره رسیدند.
در آنجا خالد ازجوان که او را با خواسته حجاج مناسب تشخیص داده بود و مردی مطلع می دانست پرسید. راستی حالا چگونه می خواهی امیر را سرگرم نگاهداری؟ جوان گفت: ناراحت مباش چنان که امیر می خواهد هستم، و چون وارد شد، حجاج پرسید: قرآن خوانده ای؟ گفت: آری. تمام قرآن را از بر دارم.
پرسید: می توانی چیزی از شعر شاعران و ادبا را برای ما بازگو کنی؟ گفت: از هر شاعری که امیر بخواهد شعری و قصیده ای با شرح و تفصیل نقل خواهم کرد، پرسید از انساب و تاریخ عرب چه می دانی؟ گفت: در این باره چیزی کم ندارم.
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. سوره یوسف، آیه 52.
[2]. سوره تحریم، آیه 10.
[3]. سوره غافر، آیه 19.
[4]. امالی صدوق، ص 379.
[5]. کافی، ج2، ص 104.
[6]. امالی صدوق، ص 319.
[7]. کافی، ج2، ص 660.
[8]. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص 49.
 

منبع : پايگاه انديشه قم

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه