امام عليه السلام به نتيجه عملى هريك از خوف ، اميد و عشق اشاره مى كنند و ابتدا نتيجه و ثمره خوف را بيان مى دارند و مى فرمايند : دليل اين كه خوف در دل عارف پديد مى آيد « گريز » است در اينجا بايد ديد منظور حضرت از گريز چيست ؟ انسان بايد بداند كه در زندگى با دو واقعيّت روبه روست :
1 ـ مجموعه مسائل و برنامه هايى كه به نفع اوست ، گرچه داراى نفع ظاهرى
نباشند .
2 ـ مجموعه برنامه هايى كه به زيان اوست گرچه در ظاهر سود و منفعت باشد . بى ترديد هيچ خردمندى خواهان زيان نيست و اهل خرد از هر زيانى سخت گريزانند و اين مسئله ثابت شده است كه جز خدا و آنچه مربوط به اوست نه اين كه هيچ چيز ديگر براى انسان نفعى ندارد ، بلكه زيانبار است ، به همين خاطر عارفان
براساس معيارهاى قرآنى زندگى مى كنند و دربازار دنيا جز با خداى بزرگ با كسى معامله ندارند ؛ زيرا مى دانند خداوند مهربان تنها خريدار انسان است و از آدمى فقط ايمان و عمل صالح مى خرد و در برابر آن مزد بى نهايت كرامت مى كند و غير خدا تمام هستى انسان را در راه شكم و شهوت خود مى برد و در برابر اين معامله چيزى به انسان نمى دهد ؛ زيرا چيزى ندارد كه به انسان بدهد . غير خدا آدمى را به فقر مادى و معنوى مى كشد و دنيا و آخرت انسان را به باد مى دهد ووسيله هلاكت ابدى آدمى را فراهم مى نمايد بنابراين عارف از غير حق ، رسالت انبيا ، امامت امامان عليهم السلام ، حكمت حكيمان ، عرفان عارفان واقعى ، اخلاق حسنه و اعمال پسنديده ، سخت گريزان و به شدّت در ترس و وحشت است . كسى كه از امور زيان بار و خسران آورِ غير قابل جبران گريزان نباشد ، بايد بداند كه هنوز ترس از مقام خدا و وحشت از عقاب فردا ، در دل او جاى نگرفته است گرچه خود را عارف بداند به وادى عرفان اسلامى قدم نگذاشته است . راستى مگر رشد و كمال ، بصيرت و بينايى و يافتن و رسيدن به اصل معرفت با ادّعاى بدون عمل و دعواى بدون سرمايه امكان پذير است ؟!
بر گرفته از كتاب عرفان اسلامي استاد حسين انصاريان