خلاصه سخنرانی حضرت استاد انصاریان در دهه اول محرم سال 1389/ مسجد سید عزیز الله
«بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیم»
«اَلحَمدُِللهِ رَبِّ العالَمِین اَلصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلی سَیِّدِ الاَنبِیاءِ وَالمُرسَلِین حَبِیبِ اِلهِنا وَ طَبِیبِ نُفُوسِنا اَبِالقاسِمِ مُحَمَد صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ عَلی اَهلِ بَیتِهِ الطَّیِبِینَّ الطّاهِرینَ المَعصُومِینَ المُّکَرَمِین.»
مطلبی در قرآن مجید در چند آيه بیان شده كه آغاز آيات يكي است ولي پايان آنها با هم فرق میکند: «وَ لُولا فَضلُ اللهَ عَلَیکُم وَ رَحمَتُه لَکُنتُم مِنَ الخاسِرین»1، «وَ لُولا فَضلُ اللهَ عَلَیکُم وَ رَحمَتُهُ لاتَّبَعتُمُ الشَّیطان»2.
قرآن مجید از يك حقيقت خبر ميدهد، نه اینکه خسران و تبعيت از شيطان به وقوع نپیوسته باشد؛ نه، خسران و تبعيت از شيطان برای اکثر مردم به وقوع پیوسته و تنها اقل مردم در دایرهی «فَضلُ اللهَ و رَحمَةُ اللهَ» هستند و از خسران و پيروي شيطان در امانند؛ چون خداوند متعال برای دفع خسران و شيطان، سپری قویتر از این دو حقیقت نیافریده، این فضلی که میگوید و رحمتی که میگوید، هر دو مخلوق خدا هستند.
اين اقلیت زیر پوشش فضلالله و رحمة الله، به هیچ شکلی تابع شیطان نیستند؛ بهخاطر عقلشان، فکرشان، درکشان، بیناییشان، آیندهنگریشان. اینها آدمهایی هستند که در حدّ خودشان از نعمت عقل، از نعمت تفکر، از نعمت خودشناسی و عاقبتشناسی برخوردار هستند. پوچ نیستند و به قول امام صادق(ع) بنا به نقل صدوق(ره) در معانیالاخبار طوافکنندهی دور شکم و طوافکنندهی دور شهوت نیستند.
اما خسران – كه اكثريت گرفتار آن هستند - یعنی از دست دادن تمام سرمایههای وجود. در اصطلاح قرآن معنی خسران این است كه عقل، فطرت، معنویت، قلب، انسانیت و همه هستي انسان از دست برود، و در پیچ و خم همین هواهای نفس و خواستههای نامعقول و پوچ و لذتهای نامشروع، نابود شود.
حالا خدا میخواهد اینگونه مردم را در دنیا عنوان بر روی آنها بگذارد نمیگوید انسانهای سرمایههای وجود از دست داده میگوید: «اُولئِکَ کَالاَنعام»3 این یعنی زمینهی گفتن انسان وجود ندارد همه تباه شدند و تعبیرات دیگر «اِنَّ شَرَّالدَّوابِ عِندَاللهِ الصُّمُ البُّکمُ الذِّینَ لایَعقِلُون»4 عقل از دست داده.
حالا سخن این است که خود این خسرانی که پروردگار میفرماید، محصول «لاتَّبَعتُمُ الشَّیطان» است. شیطان کیست؟ شیطان اسم عام است، ابلیس اسم خاص؛ ابلیس یک نفر است که عنوان شیطان را دارد، ولی شیطان میلیونها نفر هستند.
اما معناي «فَضلُ اللهَ وَ رَحمَتُهُ» بنا بر لغت فضل یعنی احسان، رحمت هم یعنی مهربانی؛ يعني اگر فضل و رحمت من نبود «لَکُنتُم مِنَ الخاسِرین» اهل خسران بوديد و خسران هم محصول «لاتَّبَعتُمُ الشَّیطان» است. اين شبهه جبر دارد؛ يعني ما که خسران نکردیم اجباراً خسران نکردیم، خدا بقیه را رها کرد که بروند جهنم جلوی ما را هم گرفت که نرویم جهنم! اين حرف غلط است و خدا در کار تشریع، اجبار قرار نداده.
طبق ايه «وَ لایَعلَمُ تَأوِیلَهُ اِلّا اللهَ وَالرّاسِخُون فِیالعِلم»5 بايد سراغ راسخان در علم برويم. راسخ در علم یا امام صادق است، یا امام باقر است، یا امام هشتم است، یا امیرالمؤمنین(ع). آنها باید آیه را برای ما معنی کنند که به دایرهی قبول جبر کشیده نشویم.
ببینید روایات ما چقدر زیبا آیه را از دایرهی جبر بیرون میآورد؛ فضل یعنی پیغمبر اکرم(ص)، رحمت یعنی اهلبیت(ع)، یعنی امیرالمؤمنین(ع)، یعنی امام مجتبی(ع) اینجا یک قید دیگر هم دارد؛ رحمت واسعه یعنی ابیعبدالله(ع) این از القاب او است كه ميگوييم: « یا رَحمَةُاللهِ الواسِعَة»
روایتی هم در این زمینه از حضرت رضا(ع) نقل میکنند که امام فرمود: «کُلُّنا سَفِینَةالنَّجاة وَ سَفِینَة الحُسَین اُوسَعُ وَ فُیالَلجَجِ الغامِرَة اَسرَع»6 همه ما كشتي نجات هستيم، ولی خدا کشتی حسین ما را گستردهتر آفریده و در حرکت در تاریکیها و اعماق دریاها سریعتر.
یعنی اگر حُر نزد ابراهیم(ع) میرفت ده سال طول میکشید كه حُر بشود، اما نزد حسین ما با یک نگاه حُر میشد.
داستانی است محبت ابیعبدالله(ع) در دلها. من هر وقت یادم میآید میگویم: خدایا! هرچه را میخواهي از من بگیر، حسین را از من نگیر. فکر هم نمیکنم بگیرد، علت هم دارد، دلیل هم دارد. رسول خدا(ص) میفرماید: «اِنَّ لِلحُسَین فِی قُلَوبِ المُؤمِنینَ مَحَبَةٌ مَکنُونَة»7 معناي روایت این است: خدا هر مؤمني را که میخواست در رَحم مادر خلق کند، در این مسیر، عشق به حسین را با خاک او مخلوط کرد.
اين محبت را بيجهت نمیگیرند، خود ما هم نمیگذاریم بگیرند؛ چون ما که آلوده به گناه کبیره نیستیم، اصراری بر گناه صغیره هم که نداریم، چرا بگیرند؟ دلیلی ندارد که بگیرند.
امام ششم(ع) هم ميفرمايد: «شِیعَتُنا مِنّا خُلِقُوا مِن فاضِلٍ طِینَتِنا»8 خدا وقتی گِل ما چهاردهنفر را خمیر کرد پیغمبر و علی و زهرا تا دوازدهمین ما را ساخت از گِل اضافهآمدهي ما، شماها را آفرید. ما گِلمان با آنها یکی است
عجب نگاهی به ما دارد خدا«وَ لُولا فَضلُ اللهَ عَلَیکُم» اگر فضل و رحمت من نبود «لاتَّبَعتُمُ الشَّیطان» شما هم یزیدی شده بودید، اگر فضل و رحمت من نبود شما را هم در تلاویو به دنیا میآوردم، شما را هم در ریاض به دنیا میآوردم، شما را هم در جده به دنیا میآوردم، شما را هم در مکه به دنیا میآوردم.
اين حدیث در بحارالانوار مرحوم مجلسی(ره) است: فردي به امام صادق(ع) گفت: یابنرسولالله! میخواهم زندگیام را ببرم مکه و تا آخر عمر آنجا باشم. آمدهام با شما مشورت کنم. فرمود: مکه نرو؛ چون مردم مکه شر هستند. گفت: پس زندگی را جمع کنم بیایم مدینه خدمت شما؟ فرمود: اصلاً مدینه نیا؛ اینها از مردم مکه بدترند. مگر نمیدانی اینها با مادر ما چه کردند؟ کجا میخواهی بیایی؟
خدايا! خوب جایی ما را به دنیا آوردی، هنوز صدای گریهی پدر و مادر ما در عزاي حسين(ع) در گوشمان هست.
پی نوشت ها:
1- بقره 64
2- نساء 83
3- اعراف 179
4- انفال 22
5- آل عمران 7
6- الامام حسین ع 179
7- الحق المبین فی مغرفه المعصومین 588
8- بحارالانوار 53/303 (حکایت 55)
منبع : پايگاه عرفان