حالا عجيب تر از اين: بنده من! « و أنت تدعونى » تا گرفتار مى شوى، با آن همه گناه در خانه من مى آيى و دعا مى كنى و من جوابت را مى دهم، با تو قهر نمى كنم، روى رحمتم را از تو برنمى گردانم.
تا مى آيى مى گويى: خدايا! بچه ام، مى گويم: شفايش مى دهم، خدايا! مشكلم، مى گويم: حلش مى كنم، خدايا! دردم، مى گويم: دوا مى كنم.
در حالى كه طبيعت قضيه اين است كه بايد من هم با تو قهر كنم، قهر دو طرفه بشود، اما هميشه كه تو با من قهر مى كنى، بنده من، هميشه هم من با تو آشتى مى كنم.
منبع : پایگاه عرفان