قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

دريدن گوسفند صاحبخانه توسط بچه گرگها


يك روز صبح گرگ رفت، اين سه چهار تا بچه گرگ با همديگر رفتند داخل آغل و يك بره را خفه كردند و داخل آلاچيق كشيدند و شروع به خوردن كردند.

گفتم: عيبى ندارد، عصر بود، ديدم سر و صدا بلند شد، از اتاقم بيرون آمدم، ديدم گرگ برگشته بود، چشمش به اين بره من افتاده كه بچه هاى او كشته بودند، ديدم اين بچه ها را مى گرفت و چهار پنج بار به زمين مى كوبيد؛ كه بى مروت ها! آخر چهار ماه است به ما محبت كرده، بره او را چرا پاره كرديد؟ ما كه پنجاه سال است نان خدا را مى خوريم و كفران مى كنيم.

گرگ، بچه ها را زد و بعد هم هر چهار پنج تا را غروب جلو انداخت و برد، پشت ديوار انداخت و خودش روى ديوار نشست و به من نگاه كرد و چشمش پر از اشك شد كه من شرمنده و خجالت زده هستم.

حالا سؤال شرعى من اين است كه گرگ رفت و ديگر نيامد، چهار پنج روز بعد آمد، ديدم يك بره كوچك آورده است، از آن طرف ديوار به اين طرف ديوار انداخت و خودش هم روى ديوار نشست كه من به جاى آن بره اى كه بچه هايم خوردند، اين را براى تو آوردم. نمى دانم هم از چه گله اى گرفته و آورده، آيا اين بره حلال است يا نه؟

انسان عاقل و فهميده! كسى كه خدا براى تو پيغمبر و على و حسين عليهم السلام را فرستاده است! خانم هايى كه برايتان فاطمه عليهاالسلام را فرستاد! امشب چه چيزى بياوريم كه تلافى گناهان گذشته خودمان را بكنيم؟

باز معرفت گرگ كه رفت و يك بره پيدا كرد و آورد، ما برايت چه بياوريم؟ ما همان حرف امام على عليه السلام را مى زنيم:

« ارحم من رأسُ ماله الرجاء و سلاحهُ البكاء »

ما غير از گريه سرمايه اى نداريم.


منبع : پايگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه