قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

تخفيف عذاب قارون با احوالپرسى از فاميل


اين روايت خيلى روايت عجيبى است. شيخ صدوق از امام صادق عليه السلام نقل مى كند: ماهيى كه يونس عليه السلام در شكمش بود، در تاريكى دريا داشت مى رفت، يونس داشت گريه مى كرد و مى گفت:

« لاَّآ إِلَـهَ إِلاَّآ أَنتَ سُبْحَـنَكَ إِنِّى كُنتُ مِنَ الظَّــلِمِينَ »

قارون كه از بنى اسرائيل بود، يونس هم از همان طايفه بود.

خداوند صداى يونس را به گوش قارون رساند، به مَلكى كه روح قارون را عذاب مى كرد، گفت: صداى كيست؟ صداى چيست؟

گفت: يونس است و در شكم ماهى حبس است. ماهى هم در دريا دارد مى رود.

گفت: به من اجازه مى دهى من يك كلمه با اين يونس حرف بزنم؟ گفت: بيا.

روح معذب قارون به كنار ماهى آمد، ناله كرد كه يونس! از هارون چه خبر؟ گفت: هارون مرده است، من مال يك زمان ديگر هستم. گريه كرد، گفت: از موسى عليه السلام چه خبر؟ گفت: مرده است، گريه كرد.

ماهى رفت، خدا به اين مَلك فرمود: در عذاب او تخفيف بده! به خاطر اين رقتى كه براى قوم و خويش هايش داشت، همين احوالپرسى كافى است، در عذاب او تخفيف بده.

قال: فما فعل الشديد الغضب لله موسى بن عمران؟ قال: هيهات! هلك.

قال: فما فعل الرءوف الرحيم على قومه هارون بن عمران؟ قال: هلك.

قال: فما فعلت كلثم بنت عمران التي كانت سميت لي؟ قال: هيهات! ما بقي من آل عمران أحد.

فقال قارون: وا أسفا على آل عمران. فشكر الله له ذلك، فأمر الله الملك الموكل به أن يرفع عنه العذاب أيام الدنيا، فرفع عنه.»


منبع : پايگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه