قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

جان على عليه‏السلام در دست پروردگار


كسى كه روى زمين زندگى مى كرده، اما مرغ فكرش تا حريم ذات و اسماء و صفات و افعال پر زده، و آنجا هم لانه گرفته و ديگر برنگشته است، فقط بدن در زمين بوده و از آنجا هم بدن را هدايت مى كرده كه به جنگ برو، يا كنار زن و بچه برو، بخور، و... اينجا بدن را هدايت نمى كرده، خودش مى گويد: در محل اعلى زندگى مى كرده، از آنجا بدن را با اشاره هدايت مى كرده است.

او كيست كه بدنش در زمين بوده، ولى خودش در محل رفيع؟ از آنجا اشراف به بدن داشته، و بدن را از آنجا هدايت مى كرده است؟ وقتى هم مى خواسته بميرد، خدا به هيچ ملك مقربى اجازه جان گرفتن از او را نداد؟

ملك الموت پرونده او را ديد كه الان بايد اين بدن بميرد، مى خواسته حركت كند، خطاب رسيده كه بايست، جان گرفتن از او كار تو نيست، جانى در آن بدن نيست، جان پيش من است. جان، بدن را هدايت مى كرده، خود من اين جان را بايد قبض كنم، و او وجود مبارك اميرالمؤمنين عليه السلام است.

على عليه السلام درباره خدا در خطبه اول نهج البلاغه حرف زده است. طبق آن آيه قرآن، خدا مى گويد: هر چه على عليه السلام درباره من، درباره اسماء، افعال و ذات من بگويد، قبول است، چون عبد مخلَص است.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه