قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

رجعت ياران امام زمان عليه‏السلام


شيخ محمد تقى بافقى نزديك حرم حضرت عبدالعظيم داشت از دنيا مى رفت، شخصى بالاى سرش گريه مى كرد، گفت: چرا گريه مى كنى؟ مگر من كجا مى خواهم بروم كه تو گريه مى كنى؟ من يك عمرى است كه چشم به در بودم كه امام زمان عليه السلام بيايد، نيامد.

مگر معارف ما نمى گويند: وقتى مرا دفن كنيد، صداى امام زمان عليه السلام كه از مكه بلند شد، من از قبر بيرون مى آيم و به سراغش مى روم، چرا گريه مى كنى؟

امام صادق عليه السلام نشسته بودند، پيرمردى گريه مى كرد، فرمود: چه شده است؟ گفت: دوازدهمى شما را نديدم و دارم مى ميرم.

فرمود: غصه ندارد، در قبر عين عروس شب اول عروسى، تو را مى خوابانند، صداى دوازدهمى ما كه بلند شد، اگر دلت بخواهد، خدا تو را برمى گرداند. با او باش و دوباره بيا.(1)

عالم به انتظار ما است. خرما و گندم دنبال ما مى دوند، نه ما دنبال آنها. اين ها همه از آثار تقوا است.


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه