يكى از كراماتى كه خداوند در قرآن بيان مى كند اين است كه هنگامى كه سليمان عليه السلام به وسيله هدهد از تخت ملكه كشور سبا آگاه شد، هيچ پادشاهى چنين تختى را نداشت، به بزرگان بارگاه خود رو كرد:
«يا أَيُّهَا الْمَلَأُ»
سليمان عليه السلام نفرمود، اى مجموعه بارگاه نشينان من، فرمود: بزرگان بارگاه، «ملأ»؛ يعنى آن افراد برجسته:
«أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ»
كدام يك از شما تخت ملكه سبا را مى تواند به فلسطين بياورد، همه نمى توانستند اين كار را انجام دهند، فقط كسانى مى توانستند اين عمل را انجام دهند كه مقام عبادت، آنها را به زلف كرامت گره زده باشد. چون عبادت آنها از معرفت، تسليم، تواضع و نيت خالص سرچشمه مى گيرد، عبادت آثار و كاربرد فراوان دارد.
«قالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ»
فردى از جنّيان، به سليمان عليه السلام گفت:
«أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِكَ»
قبل از اينكه از جاى خود برخيزى، تخت ملكه سبا را به اينجا مى آورم، در اينجا معلوم است كه انجام دادن اين عمل، كار جسم نمى باشد؛ زيرا اگر جسم مى خواست اين عمل را انجام دهد، بايد از فلسطين خارج و به سبا مى رفت، تخت را از جا بيرون مى آورد، و روى دوش خود مى گذاشت، پر مى زد و به فلسطين باز مى گشت. آيه نشان مى دهد كه آوردن تخت قبل از اينكه سليمان عليه السلام بلند شود و بنشيند، فقط با قدرت عبادت انجام مى پذيرد. سحر و جادو نبوده است. چون سحر حقيقت ندارد. بعد جمله «عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ» به سليمان عليه السلام گفت:
«وَ إِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ»
من قدرت آوردن تخت را دارم و امين مى باشم. «أَمِينٌ» از ايمان است؛ يعنى من انسان خائنى نيستم، مؤمن خائن نمى شود. كسى كه اهل معرفت، تسليم، تواضع و نيت پاك است، خائن نمى شود.
«قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ»
وجود مبارك آصف بن برخيا به سليمان عليه السلام، گفت:
«أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ»
قبل از اينكه دو پلك چشم تو به هم بخورد، تخت را به اينجا مى آورم؛ يعنى مى خواست از آثار عبادت كه كرامت است استفاده نمايد، كرامت؛ يعنى انسان حاجتى را از خدا بخواهد، اگرچه به زبان نياورد، خدا فوراً خواسته او را مستجاب مى كند. البته تمام خواسته هاى اهل ايمان با اجابت خدا هماهنگ است؛ زيرا آنها اهل معرفت مى باشند.
«فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ»
تا چشم سليمان عليه السلام به تخت افتاد، نفرمود: اين كار آصف بن برخيا است، تنها كارى كه آصف انجام داد، در دل خود به پروردگار عرض كرد: من از تو مى خواهم به من كمك كنى اين تخت به اينجا بياورم،
«قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي»
سليمان عليه السلام گفت: اين نتيجه اجابت دعا به وسيله پروردگار من است. آصف
يك بنده واقعى بود، خدا فوراً خواسته او را مستجاب كرد. اين كار، از بشر برنمى آيد. تنها كارى كه آن جنّ و آصف بن برخيا انجام دادند، درخواست بود. به چه دليل درخواست آنها به اين سرعت جواب داده شد؟ زيرا به معناى واقعى عبادت رسيده بودند و از آثار عبادت واقعى، كرامت است.
منبع : پایگاه عرفان