قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

نيت و عمل مادى پهلوان مدينه‏

 

به مردم مدينه خبر رسيد كه سپاه اسلام شكست خورده است، هنگامى كه پهلوان مدينه خبر شكست سپاه اسلام را شنيد، مسلّح شد و به سرعت وارد جبهه جنگ شد و به مشركين مكّه حمله كرد، اميرالمؤمنين عليه السلام هم از طرف ديگر حمله مى كرد، دلگرمى مضاعفى به سپاه فرارى داد، سپاه اسلام دوباره پيروز شد. پهلوان به مدينه برگشت، سرنيزه دشمن به رانش خورده بود، خونريزى پيدا كرده بود. و از درد به خود مى پيچيد، دو نفر از مسلمانان گفتند: اين بنده خدا عجب خدمتى كرد، با ورود او ترس به دل دشمن افتاد، سپاه دين دلگرم شد، حالا او مجروح است، به عيادتش برويم و تشكرى از او كنيم. بالاى سر او آمدند، و به او گفتند كه عجب كارى كردى، عجب جهادى كردى، خدا در قيامت چه اجرى به تو خواهد داد، عصبانى شد، گفت: خدا كيست، پيغمبر كيست، من براى اينها نيامدم، چند نفر از قوم و خويشانم در جبهه شما بودند و به دفاع از آنها آمدم، حمله كردم و زخم برداشتم، اين قدر درد به او فشار آورد كه جلوى دو نفر خنجرش را از بستر برداشت و گردن خود را بريد و خودش را كشت. عمل و نيت او مادى بود.

«لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ» حاضر نبود زلف عمل را به نقشه خدا گره بزند و براى خدا جهاد كند، اين عمل هيچ جا حساب نمى شود، مزد و پاداشى ندارد، در بازار قيامت مشترى ندارد.


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه