قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

گفتن شعر در حرم امام رضا عليه السلام و گرفتن حاجت‏

 

از وسط راه برگشت و به حرم حضرت رضا عليه السلام رسيد، گفت: يابن رسول الله ببخشيد، ما راه را اشتباه رفتيم. من مى خواستم اين قصيده را نزد حاكم و استاندار ببرم، متوجه اشتباهم شدم. اين قصيده را براى شما گفتم، و بايد نزد شما بخوانم، يابن رسول الله شعر مرا گوش بده. آن شخص شعر را خواند. كسى در حال زيارت بود، اين فرد با صداى خوبى قصيده را مى خواند، آن زائر گفت: عجب مدح جالبى است، حالا ببينيد چگونه حضرت رضا عليه السلام مشكل را حل مى كند. اين شخص بايد قصيده را بخواند و يك اهل حالى بايد در حال زيارت باشد، قصيده را بشنود و حال زيارتش بيشتر شود، به پول آن زمان، شش تومان به اين شاعر داد و سريع لابه لاى جمعيت خودش را گم كرد. وقتى شاعر پول را ديد، متوجه شد كه مخارج دو سه ماه او است. از حضرت رضا عليه السلام تشكر كرد و گفت: از اين به بعد هم هر كارى كردم مى آيم و به شما ارائه مى كنم، من اشتباه كردم كه نزد حاكم مى رفتم. زيارت كرد و از حرم بيرون آمد، وارد مسجد گوهرشاد شد، يكى از اولياى خدا مى خواست حرم برود، به شاعر گفت: شش تومانى كه امروز حضرت رضا عليه السلام به تو حواله كرده، ده برابر مى خرم، شش تومان را داد، شصت تومان گرفت، ديد خرج سه چهار سال او تأمين شده است، شاعر به حضرت رضا عليه السلام گفت: من غلط كردم كه درِ خانه غير از شما مى رفتم. من از اين به بعد هر مشكلى داشتم مى آيم و به خودتان مى گويم.

«جعلت غناه فى نفسه» او را از همه مى بُرم و بعد يك حالى به او مى دهم كه ببيند به منبع بى نهايت وصل است، ديگر احساس خلأ و كمبود نكند.


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه