آراى علما و دانشمندان درباره ربيع مختلف است، گروهى او را شيعه واقعى و مخلص و از موثقين شمرده اند مانند مولا سلطان حسين واعظ استرآبادى كه معاصر با شيخ بهايى بوده.
او در كتاب فارسى خود موسوم به «تحفة المؤمنين» مى گويد:
او از اصحاب امام حسن عليه السلام است و چون خبر شهادت آن حضرت به او رسيد چندان گريست كه چشمانش معيوب شد، يكى به او گفت: چرا علاج چشمان خود نكنى؟ گفت: من مشغول از ايشانم، آن شخص گفت: دعا كن تا بينا شوى، ربيع گفت: اهم از اين مطلب هست كه در آن باب دعا كنم و گفته اند: ربيع بن خثيم سخن كم مى گفت و به هر فضولى در محاورات دنيا متكلم نمى شد، هر چه مى فرمود همه موعظه بود و نصيحت و چون خبر شهادت شاه شهيدان امام حسين عليه السلام را شنيد سه مرتبه از دل پاك آه دردناك كشيد و بى خود افتاد و كسى ديگر تا آخر عمر او را سخنگو و خنده روى نديد و الحق جاى آن بوده .
و اين همه در وقتى بوده كه در ارض طوس زندگى مى كرده و مردم را به مسائل الهيه آشنا مى كرده است.
راوى بزرگوار، مرحوم حاج شيخ عباس قمى در «سفينة البحار» ربيع را مردى موثق و شيعه و قابل اطمينان مى داند.
مرحوم آيت اللّه حاج سيد هبة الدين شهرستانى صاحب كتاب «الهيئة والاسلام»، استدلالاتى ذكر مى كند كه صحت ايمان و عمل و تشيع و وثاقت ربيع را ثابت مى نمايد و سخن مخالفين از علما را رد مى نمايد.
علت اين كه بعضى از علما روى توجه از وى برگردانند جمله اى است كه نصر بن مزاحم در كتاب «صفين» نقل مى كند كه:
ربيع نسبت به حقانيت جنگ اميرالمؤمنين در واقعه صفين شك داشت و از حضرت درخواست كرد كه او را به جنگ با كفار در مرزها بفرستد!!
در هر صورت جنبه مثبت قضيه و به خصوص توجه بسيارى از علماى بزرگ شيعه از بار منفى قضيه سنگين تر است و مى توان به وثاقت و ايمان و درستى ربيع مطمئن شد.
اما اين كه نام او در ضمن چند روايت امام صادق عليه السلام در كتاب «مصباح الشريعة» آمده، دو احتمال مى توان داد:
يكى آن كه بر اساس موثق بودن ربيع حضرت نام او و گوشه اى از اعمالش را ذكر كرده اند، تا پند و درسى براى ديگران باشد كه اين نكته نسبت به اصحاب ائمه زياد است كه ائمه عليهم السلام براى هدايت مردم، از ايمان و اعمال اصحاب خود ياد مى كردند.
و احتمال ديگر آن كه مؤلف بزرگوار «مصباح الشريعة» به عنوان روشن تر شدن مطلب روايت، از او- به عنوان جمله معترضه- نام برده كه اين احتمال به عقيده من از احتمال اول مناسب تر است والعلم عنداللّه.
[وَاسْتَوْفِ رُكُوعَكَ بِاسْتِواءِ ظَهْرِكَ وَانْحَطَّ عَنْ هِمَّتِكَ فى الْقِيامِ بِخِدْمَتِهِ إلّابِعَوْنِهِ، وَفَرِّ بِالْقَلْبِ مِنْ وَساوِسِ الشَّيْطانِ وَخَدائِعِهِ وَمَكايِدِهِ فَإنَّ اللّهَ تَعالى يَرْفَعُ عِبادَهُ بِقَدْرِ تَواضُعِهِمْ لَهُ وَيَهْديهِمْ إلى اصُولِ التَّواضُعِ وَالْخُضُوعِ وَالْخُشُوعِ بِقَدْرِ إطِّلاعَ عَظَمَتِهِ عَلى سَرائِرِهِمْ ]
در پايان اين روايت، حضرت صادق عليه السلام مى فرمايد:
پشت خود را به وقت ركوع به حالت استوا و مساوى بودن سطح پشت با يكديگر قرار بده، چنانچه اگر قطره آبى بر آن گذارند به هيچ طرف ميل نكند و به خاطر گذران كه اين ركوع را به مدد و يارى حضرت او انجام مى دهى نه به قوت و قدرت خود.
و با يارى گرفتن از حضرت حق، وسوسه و فريب و خدعه شيطان را از دل پاك كن چرا كه مراتب بندگان نزد حق تعالى به قدر تواضع و فروتنى آنان است، هر كه را عجز و انكسار بيشتر قدرش نزد محبوب افزون تر است و تواضع و خشوع دل محصول پاكى آن از وساوس ابليسى است، چون عبد اين واقعيت ها را لحاظ كند به اندازه معرفتش به عظمت حضرت حق به اصول تواضع و خضوع و خشوع راهنمايى مى شود و عظمت حق هم در حد امكان مكلف تجلى نمى كند، مگر اين كه عبد به عجايب و اسرار و غرائب مصنوعات حضرت او پى ببرد.
منبع : پایگاه عرفان