«و كان الغامض فى الناس» بعضى از انسان ها مؤمن، در كشور و شهر مشهور نيستند، معمولى و گمنام به نظر مى آيند،
«فلم يشر اليه بالاصابع»
در جامعه انگشت نما نيستند، صندلى و ثروت ندارد، انگشتى به طرف او نشانه نمى رود،
«وكان رزقه كفافاً و صبر عليه»
درآمد او يك درآمد حلال و به اندازه اى كه زندگى او را اداره كند مى باشد، اگر از فضل خود اضافه تر به او بدهم، اضافه را به خودم بر مى گرداند، مى گويد: آن را ذخيره آخرت من كن.
«وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ»
«فعجَّلَت به المنيّة» دوست دارد هر چه زودتر به مرگ عاشقانه برسد. ملك الموت مى گويد: حيف از او كه در اين قفس خاكى است. هر چه زودتر او را در آغوش بگيريم و در كنار انبيا، صديقين، شهداء و صالحين قرار دهيم، شأن او بالاتر از اين است كه در ميان اين همه جمعيت نامناسب زندگى كند، براى بردن او مرگ عجله دارد.
«فَقَلَّ تراثه»
«وقلّت بواكيه»
ارث كم، از او باقى مى ماند افراد كمى براى او گريه مى كنند، چون مشهور نيست و او را نمى شناسند. گوهرى پنهان، در ميان مردم مى باشد.
اين موارد، نقطه سعادت انسان ها مى باشد.
از سعادتمندترين انسان ها در اين عالم «أسعد السعداء» وجود مبارك اميرالمؤمنين عليه السلام مى باشد، اگر ايشان «أسعد السعداء» نبود به دست «أشقى الاشقياء» به شهادت نمى رسيد. درون اين انسان را ملاحظه كنيد، با آن علم، اخلاق و ايمان، كه در اوج حكومت، كه استان هاى كشور او ايران، مصر و عراق مى باشد، شب هاى جمعه با پيراهن وصله دار صورت روى خاك مى گذارد و «الهى و سيدى و ربى...» مى گويد.
منبع : پایگاه عرفان