قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

تواضع امير المؤمنين عليه السلام‏


حاكم مملكت، به جانب كوفه مى آيد، كسى همراه او نيست، تنها است، بيشتر عمر خود را در مدينه سپرى كرده بود، مردم كوفه او را نمى شناسند، اما اسم او را شنيده بودند، خليفه على بن أبى طالب عليه السلام است، در بيابان بار يك مسيحى از روى قاطر به زمين افتاد، اين بار براى امير المؤمنين عليه السلام سنگين نبوده است، على عليه السلام تكليف الهى كه از آسمان ها، زمين و كوهها سنگين تر مى باشد، حمل مى كند،

«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ»

بار امانت مرا، على عليه السلام به دوش مى كشد.

هنگامى كه چشم ايشان درد مى كرد، گرسنه و تشنه بود، در خيبر را از جا در آورد، شخصى به او گفت: خيلى نيرومند هستيد، فرمود: اين نيرو الهى مى باشد.

قوت جبريل از مطبخ نبود

 

بود از ديدار خلّاق وجود

     

بار مسيحى را بلند كرد و روى قاطر گذاشت. انسان بايد به ديگران كمك كند، مسيحى گفت: آقا چه كاره هستيد، على عليه السلام جواب داد، «عبد من عباد الله» با هم آمدند تا به دوراهى رسيدند، اميرالمؤمنين چند قدمى مسيحى را همراهى كردند، مسيحى پرسيد مگر راه شما كوفه نيست؟ فرمود: من شاگرد پيغمبر صلى الله عليه و آله هستم، ايشان فرموده است وقتى كه با رفيق خود همسفر مى شويد، هنگام خداحافظى دو سه قدم او را مشايعت كنيد.

ميسر نگردد به كس اين سعادت

 

به كعبه ولادت، به مسجد شهادت

     

شخص مسيحى از ايشان پرسيد: نام شما چيست؟ اول ايشان امتناع كرد، آن مرد اصرار كرد، اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: على بن ابى طالب هستم، على بار مرا بلند كرد؟! ايشان فرمودند: على بار همه را بر مى دارد، درد دردندان را على دوا مى كند، اما بار على بر دوش هيچ كس نمى باشد.

بعد آن مسيحى توسط على بن ابى طالب عليه السلام مسلمان شد.

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه