قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

مالك و مملوك‏

 

از حالات بسيار با ارزشى كه براى هر انسانى وجودش ضرورى و لازم است، و كاربرد مهمّى در همه امور زندگى دارد، و براى آن، آثار عظيمى در قيامت ظهور خواهد كرد، حالِ تواضع، فروتنى و انكسار است. تواضع را چگونه بايد به دست آورد؟ در اين زمينه يقيناً پدران، مادران، معلّمان، مربّيان و خود انسان نقش مهمى در اين زمينه دارند.

اين مجموعه بايد با كمك يكديگر معناى حقيقى و واقعى تواضع را به انسان القاء كنند.

انسان ذاتاً مملوك است و داراى مالك، مالك او هم هيچ كدام از موجودات نيستند، انسان، جنّ، فرشته و هيچ موجود ديگرى مالك انسان نمى باشند؛ زيرا همه آنها مملوك و مخلوق هستند، مملوك و مخلوق نمى تواند ادّعاى مالكيت كند، اگر ادّعا كند، ادّعاى او به دليل وجود خودش باطل است و به انسان اين حق داده نشده كه مخلوق را به عنوان مالك انتخاب نمايد، و اگر انتخاب كند، اين انتخاب، باطل و بى پايه است. انسان مانند همه موجودات عالم مالك او آفريننده و به وجود آورنده او است.

مملوك؛ يعنى موجودى كه فقر و تهيدستى او ذاتى است. مملوك؛ موجودى است كه ديگرى او را به وجود آورده و همان هم او را از دنيا مى برد، ديگرى به او روزى مى دهد و همان هم روزى او را در آخرين لحظات حيات قطع مى كند.

مملوك موجودى است كه اختيار صد در صد در هيچ امرى از خود ندارد، آن مقدار اختيارى كه دارد، مالك به او واگذار كرده است. مالك، مى تواند مملوك را از اراده و اختيار سلب كند و نيروى اختيارش را از كار بيندازد.

«عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى شَيْ ءٍ»

يا در آن جمله كه فرمودند:

«العبد و ما فى يده كان لمولاه»

عبد و مملوك و آن چه كه در اختيار او است، ملك مولا مى باشد. «2» اگر عبد و مملوك مالك واقعى بود، انتقال ملك از او محال است، چنانچه انتقال ملكيت بر هستى، هرگز از پروردگار سلب نمى شود.

خدا مالك است و مالك كلّ هستى است، محال است رابطه مالكيت او با مملوك، قطع شود. اما مملوك، مالكيّتش محدود، قابل سلب و انتقال به غير است، انسان اگر توجّه به اين مملوكيت خود داشته باشد، محال است گرفتار غرور و تكبّر شود. به چه دليل مملوك تكبّر كند؟ به چه چيزى تكبّر كند؟ به اموال، كه از دست رفتنى است. به حيات، كه مرگ در انتظار او است. زيبايى ظاهرى كه پيرى در راه است، به علم، كه در خطر فراموشى است و علمى كه مال خودش نيست، علم از اساتيد قبل به انسان انتقال پيدا كرده است. آيا به توان و قدرت خود تكبر كند؟ كه توان و قدرت انسان از بسيارى از موجودات زمين كمتر است.

توان انسان از مورچه كمتر است. مورچه دانه يا لاشه حشره اى را به طرف لانه مى كشد گاهى آن دانه و حشره، هشتاد برابر وزن مورچه است. و انسان نمى تواند چند برابر وزن خود را بردارد و حمل كند، انسان از نظر توان از مورچه هم ضعيف تر است. چرا انسان بايد غرور و تكبر داشته باشد؟

انسان در مقابل يك سلّولى كه در بدن او، خارج از حدّ معمول شروع به رشد كردن مى كند، كه اين رشد را اطبّاء نام آن را سرطان گذاشتند، از مداواى آن عاجز هستند. انسان از بيدار ماندن عاجز است و خواب بر او غلبه مى كند. انسان با خوردن يك غذاى ناباب، تعادل بدن و تعادل خون او به هم مى خورد. انسان در مقابل باد و طوفان، سيل و زلزله، حوادث طبيعى و جريانات تلخ اجتماعى كاملًا عاجز است. مگر وزش يك طوفان، شهرى را در آمريكا زير طوفان و آب نبرد؟ مگر انسان هاى زيادى را بى خانمان نكرد؟ همه اين موارد نشانه عجز بشر است.

مگر خداوند متعال نمرود و نمروديان را به وسيله پشه ها نابود نكرد؟ وقتى كه ابرهه با فيل ها به كعبه حمله كرد، خداوند متعال به «طير أبابيل» فرمان داد آنها را نابود كنند، كه آن پرندگان از گنجشك بزرگتر هستند، آنها از سرزمين مكّه سنگريزه اى برداشتند و بر سر سپاه ابرهه انداختند، هر سنگ ريزه ايى كه به سر آنها مى خورد:

«فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ»

مانند گوشت كوبيده شده، مخلوط مى شدند. آيا همه اينها نشانه ضعف انسان نيست؟

آيا جاى تكبر و غرور است؟ انسان منهاى خدا تكيه گاه مطمئنى در اين عالم ندارد. غير از خدا، كدام تكيه گاه براى انسان مطمئن است؟

هوا در شهرهاى بزرگ نامطمئن شده است. با سوراخ شدن لايه ازن، كلّ هواى كره زمين هم نامطمئن شده است. خداوند در قرآن مجيد مى فرمايد: چه اطمينانى داريد از اينكه شب همه خواب باشيد و من صبح شما را به زير زمين منتقل كرده باشم. چه اعتمادى داريد؟ شما هر چه ساختمان هاى خود را قوى تر بسازيد، من ريشتر زمين لرزه را بالاتر مى برم.

طوفان ها از همين قبيل مى باشند، باد اگر طبيعى بوزد، خدا در قرآن مى فرمايد:

براى جابجايى ابرها است، براى جابجايى گرما و سرماى قطب و شمال و جنوب است كه هواى زمين معتدل شود، حالا اگر پيچ وزيدن باد زياد شود، با همان وزيدن ساختمان ها خراب مى شود. شما در مقابل من چه مقاومتى مى توانيد داشته باشيد.

بدن شما در مقابل ميكربى كه نمى بينيد، از بين مى رود، با پاره شدن مويرگ مغز، كل دستگاه هاى بدن از كار مى افتد، لمس مى شويد. شما كه نمى توانيد همه مويرگ هاى مغز را حفظ كنيد، شما چه تكيه گاه مطمئنى داريد، غرور شما براى چيست؟ تكبّر و سينه سپر كردن براى چيست؟


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه