قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

تكبر در برابر مردم‏


در اين جا امر به تواضع است. قرآن يك نهى زيبايى هم از تكبّر دارد، خداوند در سوره مباركه لقمان مى فرمايد:

«وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ»

متكبرانه صورت خود را از مردم برنگردان؛ زيرا هيچ كس نيستى و به هيچ چيزى بند نيستى. اين آيه بيشتر متوجه صاحبان مقام و منصب است، هنگامى كه ارباب رجوع مى آيد دو كلمه حرف بزند، او اخم مى كند و سر خود را بر مى گرداند، تو چه مى دانى؟ كسى كه به تو مراجعه كرده، شايد از رفيقان ويژه خدا باشد، اگر يك آه بكشد همه چيز تو را به باد مى دهد. او خيلى آقا است كه آه نمى كشد.

«وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ» «لِلنَّاسِ» نه «للمؤمنين» مردم هر كس كه مى خواهند باشند، روى متكبّرانه از مردم برنگردان.

سى پنج سال قبل براى كار خير نزد يك تاجر رفتم، آن شخص واقعاً مستحق بود، رفتم و نشستم، حرف هاى خود را زدم، با كمال تلخى برگشت و گفت: ما از اين پولها نداريم به كسى بدهيم. هنوز آن تلخى در وجود من مانده است.

مدتى قبل يكى از تجّار محترم بازار به من تلفن زد، من كنار حرم حضرت رضا عليه السلام بودم، گفت: فلانى را مى شناسى، گفتم 35 سال قبل يك بار درِ تجارتخانه او را زيارت كردم، گفت: مشكلى دارد. براى او دعا كن، گفتم: چشم، خدا مشكلش را حل كند، گفت: به اين راحتى نيست كه خدا مشكلش را حل كند، يك دعاى قوى آن هم در حرم، با گريه و زارى نياز دارد، گفتم: براى چه؟ گفت: براى اينكه تمام مال و دارايى او به باد فنا رفت.

دل مردم را نسوزانيد، متكبرانه رو از مردم برنگردانيد، يك حساب هايى دارد خدا كه اين سفارش ها را مى كند. حتما مى داند كه اگر روى از مردم مظلوم و نيازمند برداريد، سوز دل آنها آتشى به زندگى شما خواهد انداخت. من به پروردگار عرض كردم، مرا جزء افرادى قرار نده كه سوز دل آنها مرا نابود كند.

من راضى نيستم كه يك پر كاه از زندگى او كم باشد. ولى سوز دل ديگران را چگونه بايد جبران كرد؟ اگر اين آتش در دل پدر و مادر مردم مؤمن و عالم ربانى عليه انسان روشن شود و اگر اين آتش در قلب امام زمان عليه السلام وپيغمبر روشن شود و در ملكوت شعله ور شود، انسان چه خواهد كرد؟

حساب مال خود را با امام زمان عليه السلام تسويه كنيد، تا مبادا خداوند به گونه اى ديگر تلافى كند كه هيچ كارى نمى توانيم بكنيم.

قبل از ماه رمضان به شخصى گفتم به ياد دارى كه وضع زندگى تو خوب نبود، درى به تخته خورد وضع تو عوض شد، پانصد ميليون تومان از راه مشروع به تو رسيده است.

به او گفتم: چرا مكه نرفتى؟ چرا خمس مال خود را ندادى، به ياد روز بدبختى خود بيفت كه روز و شب نداشتى، گفت: نه من مكه اى نيستم. خمسى هم نيستم.

ديروز يك نفر به من گفت: فلانى را كه با او صحبت كردى، دو ضرر سنگين خورده.

او بلد است چگونه تلافى كند، لااقل به خدا بگو مى دانم خمس بدهكارم، دلم نمى آيد بدهم، اما نگو ما خمسى و مكه اى نيستيم.

گناهكار متواضع از گناهكار متكبر به رحمت خدا نزديكتر است. بگو خدايا نوكر تو هستم، حال ندارم نماز بخوانم، اين گونه نگو چه كسى گفته نماز؟ نماز چيست؟

لااقل در گناه خود متواضع باش. در گناه خاكسار باش، وقتى گناه مى كنى، وسط اوج گناه يك كلمه هم به خدا بگو مى دانم چه غلطى مى كنم از تو خجالت مى كشم.

با تواضع با خدا و خلق خدا، حساب هاى خود را صاف كنيد، مرگ خبر نمى كند، تاريخ آن را هم نداريم كه اگر مرگ آمد، با خداوند، امام زمان عليه السلام، با خلق خدا، حسابى نداشته باشيم.

«وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ»

«تُصَعِّرْ»؛ يعنى متكبرانه روى از مردم برنگردان،

«وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً»

با كبر و غرور روى زمين راه نرو،

«إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ»

خدا هيچ كبر فروش فخركننده با ناز را دوست ندارد. به آنها علاقه ندارد.

افتادگى آموز اگر طالب فيضى

 

هرگز نخورد آب زمينى كه بلند است  


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه