تواضع اهل بيت عليهم السلام
مقام و عظمت انسان
تهران، مسجد حضرت امير عليه السلام رمضان 1384
الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.
حال تواضع از با ارزش ترين و زيباترين حالات براى انسان است، انسان متواضع خود را با همه ملائكه الهى، انبياء، ائمه طاهرين عليهم السلام و با همه موجودات عالم همراه و هماهنگ كرده است. در آيات قرآن كريم ملاحظه كرديد كه تمام فرشتگان بعد از اينكه دعوت شدند نسبت به خليفة الله حضرت آدم احترام، فروتنى و خاكسارى كنند، امر پروردگار عالم را اطاعت كردند، علت سجده آنها بر آدم، فزونى معرفت آدم بر آنها بود. اين مسأله صريحاً در آيات قرآن مطرح است. هر انسانى هم كه در برابر خواسته هاى خدا نرمى، سهولت و تواضع كند، و آن خواسته را بپذيرد و به اجرا بگذارد، صد در صد اجراى آن خواسته ها به نفع مجرى است، همرنگ ملائكه مى شود، اما وقتى ابليس نرمى و سهولت نشان نداد، تكبّر ورزيد، سوره مباركه اعراف را ملاحظه كرديد، خطاب «اخْرُجْ» به او رسيد؛ يعنى از اين جايگاه با عظمت و مقامى كه دارى.
اميرالمؤمنين عليه السلام در «نهج البلاغه» مى فرمايد: «1» شيطان از ارزش شش هزار ساله اى كه داشت، عريان شد. همه از دستش گرفته شد و بعد هم دو عنوان را خدا در حقش به كار برد، «مَذْؤُماً مَدْحُوراً» «2» و بعد هم او را دچار لعنت خودش كرد،
______________________________
(1)- نهج البلاغه: خطبه 234 (قاصعه)، طلب العبرة؛ «فَاعْتَبِرُوا بِمَا كَانَ مِنْ فِعْلِ اللَّهِ بِإِبْلِيسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِيلَ وَ جَهْدَهُ الْجَهِيدَ وَ كَانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ لَايُدْرَى أَ مِنْ سِنِي الدُّنْيَا أَمْ مِنْ سِنِي الآْخِرَةِ عَنْ كِبْرِ سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ فَمَنْ ذَا بَعْدَ إِبْلِيسَ يَسْلَمُ عَلَى اللَّهِ بِمِثْلِ مَعْصِيَتِهِ كَلَّا مَا كَانَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِيُدْخِلَ الْجَنَّةَ بَشَراً بِأَمْرٍ أَخْرَجَ بِهِ مِنْهَا مَلَكاً إِنَّ حُكْمَهُ فِي أَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلِ الْأَرْضِ لَوَاحِدٌ وَ مَا بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ هَوَادَةٌ فِي إِبَاحَةِ حِمًى حَرَّمَهُ عَلَى الْعَالَمِينَ.»
(2)- اعراف (7): 18؛ «نكوهيده و مطرود.»
«عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلى يَوْمِ الدِّينِ» «1»
و نهايتاً هم به او فرمود: من در قيامت دوزخ را از تو و «مِمَّنْ تَبِعَكَ» يعنى هر متكبرى، پر مى كنم. هر متكبرى كه در مقابل من بايستد.
در آيات قرآن حدود پانصد آيه درباره انبياى خدا نازل شده است، اگر بخواهيم در مجموع اين پانصد آيه دقت كامل كنيم كه محور اصلى حرف خدا راجع به انبيا چيست؟ اين آيه را در سوره انبيا بايد مورد توجه قرار بدهيم. آيه زيبايى است. كه پروردگار عزيز عالم در حقّ آنها مى فرمايد:
«جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» «2»
همين براى ما كافى است كه تواضع انبياى الهى را ببينيم، اوامر خدا را اطاعت كردند:
«وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ»
من از آنها انجام هر خيرى را- بى استثنا- خواستم. كمترين خيرى از انبيا فوت نشد. به امر حق، به عنوان عبادت حق،
«وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ»
كسى كه عمرى را صورت درِ خانه خدا روى خاك بگذارد، «إِقامَ الصَّلاةِ» معلوم است در كمال تواضع است، «وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ» در عين اينكه محبت به پول، براى انسان طبيعى است ولى به امر الله دل از اين محبت مى كند، براى حلّ مشكلات مردم دست به جيب مى شود، معلوم است كه در كمال تواضع است، «وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ» انبيا من، بنده، فرمان بردار و مطيع من بودند. انسان متواضع غير از ملائكه خودش را همرنگ انبيا مى كرد.
______________________________
(1)- ص (38): 78؛ «لعنت من تا روز قيامت بر تو باد.»
(2)- انبياء (21): 73؛ «و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما [مردم را] هدايت مى كردند، و انجام دادن كارهاى نيك و برپا داشتن نماز و پرداخت زكات را به آنان وحى كرديم.»
اطاعت موجودات از خداوند «1»
«وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ» «2»
«نجم»، يعنى همه گياهان، «شجر» يعنى همه درختان عالم در پيشگاه من سر به سجده دارند، سجده آنها چيست؟ اطاعت امر، به دانه در زير زمين امر مى كنم بشكاف، ريشه و شاخه بده، به بشر اين مقدار ميوه بده. هواى زمين را از آلودگى تسويه كن، آثار ديگر خود را به موجودات هديه كن.
به امر خدا علف سبز در مى آيد و در اختيار گوسفند و گاو قرار مى گيرد، شما فرآورده هاى اين علف را بعد از خوردن حيوانات حلال گوشت، مى توانيد حساب كنيد كه در قرآن مجيد به آن اشاره شده است، اين علفى كه به امر من روئيده شده، و به امر من در اختيار حيوانات حلال گوشت قرار دارد، براى انواعِ منافع شما، گوشت، پشم و پوست به شما مى دهد، فقط شير او را حساب كنيد تا چه اندازه به انسان كمك كرده است.
اگر موجودات تواضع نداشتند، هيچ چيزى سر سفره ما نبود.
«وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ»
در اينجا پروين زيبا مى سرايد:
قطره اى كز جويبارى مى رود |
از پى انجام كارى مى رود |
|
سوزن ما دوخت هر جا هرچه دوخت |
آتش ما سوخت هر جا هر چه سوخت «3» |
|
همه موجودات فرمانبر هستند. تمام موجودات عالم در مقابل محبوب ازل و ابد، فرمانبر هستند؛ يعنى متواضع هستند، خواسته محبوب را آسان قبول مى كنند و به اجرا مى گذارند. انسان متواضع هم همرنگ ملائكه و ائمه است. به قول جلال الدين:
______________________________
(1)- نور (24): 41؛ «يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِيحَهُ » اسرا (17): 44؛ «وَ إِنْ مِنْ شَيْ ءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ »
بحار الأنوار: 61/ 46-/ 47-/ 49، حديث 21-/ 22؛ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ مَا يُصَادُ مِنَ الطَّيْرِ إِلَّا مَا ضَيَّعَ التَّسْبِيحَ.
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ عليه السلام قَالَ قَالَ رَجُلٌ مِنَ الْيَهُودِ لِرَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله يَا مُحَمَّدُ أَخْبِرْنِي مَا يَقُولُ الْحِمَارُ فِي نَهِيقِهِ وَ مَا يَقُولُ الْفَرَسُ فِي صَهِيلِهِ وَ مَا يَقُولُ الدُّرَّاجُ فِي صَوْتِهِ وَ مَا تَقُولُ الْقُنْبُرَةُ فِي صَوْتِهَا وَ مَا يَقُولُ الضِّفْدِعُ فِي نَقِيقِهِ وَ مَا يَقُولُ الْهُدْهُدُ فِي صَوْتِهِ قَالَ فَأَطْرَقَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله ثُمَّ قَالَ أَعِدْ عَلَيَّ يَا يَهُودِيُّ قَالَ فَأَعَادَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله أَمَّا الْحِمَارُ فَيَلْعَنُ الْعَشَّارَ وَ أَمَّا الْفَرَسُ فَيَقُولُ الْمُلْكُ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ وَ أَمَّا الدُّرَّاجُ فَيَقُولُ الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى وَ أَمَّا الدِّيكُ فَيَقُولُ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِكَةِ وَ الرُّوحِ وَ أَمَّا الضِّفْدِعُ فَيَقُولُ اذْكُرُوا اللَّهَ يَا غَافِلِينَ وَ أَمَّا الْهُدْهُدُ فَيَقُولُ رَحِمَكَ اللَّهُ يَا دَاوُدُ يَعْنِي سُلَيْمَانَ بْنَ دَاوُدَ وَ أَمَّا الْقُنْبُرَةُ فَيَقُولُ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ يُبْغِضُ أَهْلَ بَيْتِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله.
وَ عَنْ أَنَسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله لَاتَسُبُّوا الضِّفْدِعَ فَإِنَّ صَوْتَهُ تَسْبِيحٌ وَ تَقْدِيسٌ وَ تَكْبِيرٌ إِنَّ الْبَهَائِمَ اسْتَأْذَنَتْ رَبَّهَا فِي أَنْ تُطْفِئَ النَّارَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ فَأَذِنَ لِلضَّفَادِعِ فَتَرَاكَبَتْ عَلَيْهِ فَأَبْدَلَهَا اللَّهُ بِحَرِّ النَّارِ الْمَاءَ.»
(2)- رحمن (55): 6؛ «و گياه و درخت همواره [براى او] سجده مى كنند.»
(3)- پروين اعتصامى.
ذرّه ذرّه كاندر اين عرض و سماست |
جنس خود را همچون كاه و كهرباست «1» |
|
مقام انسان در بهشت
وَ الطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبِينَ» «2» «الْخَبِيثاتُ لِلْخَبِيثِينَ » «3» متواضع وقتى وارد محشر مى شود مجذوب فرشتگان است، اتوماتيك، زيرا جزو آنها و از آن طايفه است، فرشتگان به متواضع وارد شده در قيامت، كمال تواضع را مى كنند، به سوره رعد توجه كنيد،
«وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ* سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ» «4»
تمام فرشتگان به او سلام مى كنند، اين سلام اول است، سلام دوم هم در سوره يس است، وقتى متواضعان وارد بهشت شدند و روى تخت ها نشستند و تكيه دادند، صداى خود پروردگار را مى شنوند،
«سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ» «5»
سلامى از پروردگار مهربان.
وقتى وارد محشر مى شوند مجذوب طايفه انبيا، ائمه و پاكان مى شوند، اين آيه را در سوره نساء مشاهده كنيد،
«مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ»؛
يعنى انسان متواضع در برابر پروردگار،
«فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً» «6»
قرآن بسيار روشن حرف مى زند، تمام متكبران با ابليس محشور مى شوند، تمام
______________________________
(1)- مولوى.
(2)- نور (24): 26؛ «و زنان پاك براى مردان پاك.»
(3)- نور (24): 26؛ «زنان پليد براى مردان پليد.»
(4)- رعد (13): 23- 24؛ «و فرشتگان از هر درى بر آنان درآيند* [و به آنان گويند:] سلام بر شما به پاس استقامت و صبرتان [در برابر عبادت، معصيت و مصيبت ] پس نيكوست فرجام اين سراى.»
(5)- يس (36): 58؛ «با سلام [ى پرارزش و سلامت بخش ] كه گفتارى از پروردگارى مهربان است.»
(6)- نساء (4): 69؛ «كسانى كه از خدا و پيامبر اطاعت كنند، در زمره كسانى از پيامبران و صدّيقان و شهيدان و شايستگان خواهند بود كه خدا به آنان نعمت [ايمان، اخلاق و عمل صالح ] داده؛ و اينان نيكو رفيقانى هستند.»
متواضعان هم با ملائكه، انبيا، ائمه، صديقين و شهدا محشور مى شوند.
يك ماه به خدا تواضع كرديد، خداوند به انسان مى فرمايد: جلوى شهوات حلال خود را بگير، در طول روز لقمه حلال خود را نخور و روزه بگير، نماز بخوان، اگر حقّ و حقوقى با مردم، با خانواده خود، در ذمه تو است، تا شب احيا نيامده، به همه آنها تسويه كن، گناهانى بين خود و من دارى، من هم خداى مهربانى هستم، چه از من بخواهى و نخواهى، من همه گناهان تو را مى بخشم.
در برابر حق اين تواضع است، يك تواضع هم در مقابل مردم است كه بحث مفصّل آن در گذشته مطرح شد، دو روايت بسيار ناب از رسول خدا صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام در مورد تواضع اولياى دين براى شما نقل مى كنم.
محبت موجودات به امام حسين عليه السلام
همه ما فقط به لطف پروردگار- هيچ عامل ديگرى را نمى شود پيدا كرد- قلبمان از عشق به أبى عبدالله عليه السلام موج مى زند، برادران، بزرگان و عالمان محترم اهل تسنن نقل مى كنند كه پيغمبر صلى الله عليه و آله به عايشه فرمود:
«انّ للحسين فى قلوب المؤمنين محبّةً مكنونةً» «1» اى عايشه! هر مؤمنى كه آفريده مى شود خداوند متعال محبّت حسين مرا در گِل او خمير مى كند. همه مى دانيم كه وجود مبارك حضرت سيدالشهدا عليه السلام چهره عظيمى در ميان تمام موجودات عالم هستى دارد، همه مى دانيم انبيا به ايشان متوسل شدند، همه مى دانيم پيغمبر صلى الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام به ايشان متوسل شدند، وقتى كه باران نمى باريد و خشكسالى بود، اميرالمؤمنين عليه السلام به ايشان مى فرمود: «2» دعا كن، نمى گفت برو نماز باران بخوان، چون مى دانست راه بين حسين و خدا ميان بر است.
______________________________
(1)- الحق المبين في معرفة المعصومين عليهم السلام، الشيخ علي الكوراني العاملي: 588؛ «والإمام الحسين عليه السلام له جاذبية خاصة في القلوب بمجرد ذكر اسمه: إن للحسين محبة مكنونة في قلوب المؤمنين.»
و نيز در بحار الأنوار: 43/ 272، حديث 93؛ « [الخرائج و الجرائح ] أَنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله خَرَجَ فِي طَلَبِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ قَدْ خَرَجَا مِنَ الْبَيْتِ وَ أَنَا مَعَهُ فَرَأَيْتُ أَفْعًى عَلَى الْأَرْضِ فَلَمَّا أَحَسَّتْ بِوَطْءِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله قَامَتْ وَ نَظَرَتْ وَ كَانَتْ أَعْلَى مِنَ النَّخْلَةِ وَ أَضْخَمَ مِنَ الْبَكْرِ يَخْرُجُ مِنْ فِيهَا النَّارُ فَهَالَنِي ذَلِكَ فَلَمَّا رَأَتْ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله صَارَتْ كَأَنَّهَا خَيْطٌ فَالْتَفَتَ إِلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله فَقَالَ أَ لَاتَدْرِي مَا تَقُولُ هَذِهِ يَا أَخَا كِنْدَةَ قُلْتُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ قَالَتِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يُمِتْنِي حَتَّى جَعَلَنِي حَارِساً لِابْنَيْ رَسُولِ اللَّهِ وَ جَرَتْ فِي الرَّمْلِ رَمْلِ الشِّعَابِ فَنَظَرْتُ إِلَى شَجَرَةٍ لَاأَعْرِفُهَا بِذَلِكَ الْمَوْضِعِ لِأَنِّي مَا رَأَيْتُ فِيهِ شَجَرَةً قَطُّ قَبْلَ يَوْمِي ذَلِكَ وَ لَقَدْ أَتَيْتُ بَعْدَ ذَلِكَ الْيَوْمِ أَطْلُبُ الشَّجَرَةَ فَلَمْ أَجِدْهَا وَ كَانَتِ الشَّجَرَةُ أَظَلَّتْهُمَا بِوَرَقٍ وَ جَلَسَ النَّبِيُّ بَيْنَهُمَا فَبَدَأَ بِالْحُسَيْنِ فَوَضَعَ رَأْسَهُ عَلَى فَخِذِهِ الْأَيْمَنِ ثُمَّ وَضَعَ رَأْسَ الْحَسَنِ عَلَى فَخِذِهِ الْأَيْسَرِ ثُمَّ جَعَلَ يُرْخِي لِسَانَهُ فِي فَمِ الْحُسَيْنِ فَانْتَبَهَ الْحُسَيْنُ فَقَالَ يَا أَبَتِ ثُمَّ عَادَ فِي نَوْمِهِ فَانْتَبَهَ الْحَسَنُ وَ قَالَ يَا أَبَتِ وَ عَادَ فِي نَوْمِهِ فَقُلْتُ كَأَنَّ الْحُسَيْنَ أَكْبَرُ فَقَالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إِنَّ لِلْحُسَيْنِ فِي بَوَاطِنِ الْمُؤْمِنِينَ مَعْرِفَةً مَكْتُومَة.»
(2)- بحار الأنوار: 44/ 187، باب 25، حديث 25؛ «عُيُونُ الْمُعْجِزَاتِ، عَنِ الصَّادِقِ عليه السلام عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عليه السلام قَالَ جَاءَ أَهْلُ الْكُوفَةِ إِلَى عَلِيٍّ عليه السلام-/ فَشَكَوْا إِلَيْهِ إِمْسَاكَ الْمَطَرِ وَ قَالُوا لَهُ اسْتَسْقِ لَنَا-/ فَقَالَ لِلْحُسَيْنِ عليه السلام قُمْ وَ اسْتَسْقِ فَقَامَ-/ وَ حَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِيِّ-/ وَ قَالَ اللَّهُمَّ مُعْطِيَ الْخَيْرَاتِ وَ مُنْزِلَ الْبَرَكَاتِ-/ أَرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْنَا مِدْرَاراً وَ اسْقِنَا غَيْثاً مِغْزَاراً-/ وَاسِعاً غَدَقاً مُجَلِّلًا سَحّاً سَفُوحاً-/ فِجَاجاً تُنَفِّسُ بِهِ الضَّعْفَ مِنْ عِبَادِكَ-/ وَ تُحْيِي بِهِ الْمَيِّتَ مِنْ بِلَادِكَ آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِينَ-/ فَمَا فَرَغَ عليه السلام مِنْ دُعَائِهِ حَتَّى غَاثَ اللَّهُ تَعَالَى غَيْثاً بَغْتَةً-/ وَ أَقْبَلَ أَعْرَابِيٌّ مِنْ بَعْضِ نَوَاحِي الْكُوفَةِ-/ فَقَالَ تَرَكْتُ الْأَوْدِيَةَ وَ الآْكَامَ يَمُوجُ بَعْضُهَا فِي بَعْض.»
زينب كبرى عليها السلام مى فرمايد: سى و هفت سالى كه برادرم در عصر پدرم اميرالمؤمنين بود يكبار پدرم او را به يا حسين صدا نزد، هر وقت مى خواست او صدا كند، اميرالمؤمنين عليه السلام تمام قد از جا بلند مى شد، يك حالت ادب به خود مى گرفت و آرام مى گفت: «الىّ يا ابا عبدالله» نام او را نمى گفت.
بارك الله به مقبل اصفهانى «1» كه قبرش در كاشان است. مى گويد:
بلند مرتبه شاهى كه ز صدر زين افتاد |
اگر غلط نكنم عرش بر زمين افتاد «2» |
|
مقبل! هيچ اشتباهى نكردى، اگر در اين جلسه بوديد ما با قرآن و روايت ثابت مى كرديم كه هيچ اشتباهى نكرديد، بسيار درست گفتيد.
مقام و عظمت امام حسين عليه السلام
اين وجود مبارك كه از رحمت، علم، لطف و از فيوضات خدا پر است، اين وجود مبارك كه پيغمبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: آقاى تمام اولين و آخرين شهيدان مى باشند، آقاى همه شهيدان، شهداى كربلا هستند و آقاى شهداى كربلا حسين من است؛ يعنى شهيدى به آقايى أبى عبدالله در عالم نيست. همه مى دانيم كتاب با عظمت «كامل الزيارات» كه بعضى از مراجع تقليد وقتى مى خواهند يك روايت از آن كتاب نقل كنند مى گويند ما سند و راوى نقل كننده را نمى خواهيم، همين كه در اين كتاب اين روايت آمده ما به آن فتوا مى دهيم، در اين كتاب امام صادق عليه السلام مى فرمايد: پروردگار هر شب جمعه هفتاد بار حسين را زيارت مى كند. البته من نمى دانم زيارت خدا چگونه است؟ يعنى جلوه به قلب ايشان مى كند، همان چيزى كه حضرت موسى عليه السلام در كوه طور خواست.
______________________________
(1)- نامش آقا محمد شيخا معروف به ميرزا مقبل مردى با كمال و با وجد و حال بوده و در عصر نادرى از ايران گريخته به هندوستان رفت و در گجرات نزد مؤمن خان ناظم آن ديار مى گذرانيد و هم در آن سامان در سنه 1157 هجرى قمرى درگذشت طبع خوشى داشته. اين شعر از اوست:
چو تير غمزه بندد سوى من ابرو كمان من |
غبار نيستى برخيزد از نام و نشان من |
|
گلزار جاويدان: 1387.
(2)- مقبل اصفهانى.
تواضع امام حسين عليه السلام «1»
اين انسان سوار بر يك قاطر است، از يك محلى در مدينه رد مى شود، چهار پنج كارگر، نماز ظهر خود را خوانده و روى خاك هاى كوچه نشسته و يك پارچه پهن كرده بودند و يك مقدار نان خشك ريخته بودند و مى خواهند غذا بخورند. چشم يكى از آنها به أبى عبدالله عليه السلام افتاد، گفت: صبر كنيد من بروم اگر امام حسين عليه السلام ناهار نخورده، او را دعوت كنم بيايد با ما ناهار بخورد.
تا اين را گفت، بقيه كارگرها گفتند، عقلت كم است، آسمان و زمين غلام حلقه به گوش حسين عليه السلام است، از او دعوت كنيم با ما ناهار بخورد؟! و روى خاك ها بنشيند، گفت: رفقا شما حسين را نمى شناسيد. بلند شد دويد و جلوى مركب آمد، گفت: حسين جان غذا خورده ايد؟ فرمود: نه.
اولياى خدا هميشه راست مى گويند به خدا، خانواده، به مردم و خود راست مى گويند، گفت: ميل به غذا دارى، فرمود: بله، گفت: مى آييد با ما ناهار بخوريد، فرمود: بله، از قاطر پياده شدند، روى خاك نشستند، غذاى آنها كه تمام شد، فرمود: من دعوت شما را اجابت كردم، حالا من اگر شما را دعوت كنم اجابت مى كنيد. گفتند: يابن رسول الله، با كمال ميل اطاعت مى كنيم،
بدين مژده گر ديده خواهى رواست |
كاين مژده آسايش جان ماست «2» |
|
فرمود: فردا همه شما خانه ما دعوت هستيد، يك غذاى خوبى پخت، بعد به قنبر فرمود: پول و لباس، به اين بزرگواران بده، اينها ميهمانان من هستند.
تاثير تواضع بر جامعه
تواضع مهر، عبادت و رفاقت مى آورد. نيرو اضافه مى كند، اگر هفتاد ميليون
______________________________
(1)- وسائل الشيعة: 24/ 300، باب 28، حديث 30603؛ «الْعَيَّاشِيُّ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ مَسْعَدَةَ قَالَ مَرَّ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ عليه السلام بِمَسَاكِينَ قَدْ بَسَطُوا كِسَاءً لَهُمْ فَأَلْقَوْا عَلَيْهِ كِسَراً فَقَالُوا هَلُمَّ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَثَنَى (رِجْلَهُ وَ نَزَلَ) ثُمَّ تَلَا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ ثُمَّ قَالَ قَدْ أَجَبْتُكُمْ فَأَجِيبُونِي قَالُوا نَعَمْ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ قَامُوا مَعَهُ حَتَّى أَتَوْا مَنْزِلَهُ فَقَالَ لِلرَّبَابِ أَخْرِجِي مَا كُنْتِ تَدَّخِرِينَ.» بحار الأنوار: 46/ 55، باب 5، حديث 2؛ «الكافى، هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ مَرَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا عَلَى الْمَجْذُومِينَ-/ وَهُوَ رَاكِبٌ حِمَارَهُ وَ هُمْ يَتَغَدَّوْنَ-/ فَدَعَوْهُ إِلَى الْغَدَاءِ فَقَالَ-/ أَمَا إِنِّي لَوْ لَاأَنِّي صَائِمٌ لَفَعَلْتُ-/ فَلَمَّا صَارَ إِلَى مَنْزِلِهِ أَمَرَ بِطَعَامٍ فَصُنِعَ-/ وَ أَمَرَ أَنْ يَتَنَوَّقُوا.»
(2)- ابوالقاسم فردوسى.
اهل يك مملكت متواضع باشند، چه در جهت خدا و خلق، آن مملكت هيچ مشكلى نخواهد داشت. تمام مشكلات يك مملكت به خاطر سرپيچى ها، طغيان، بى مهرى ها و در نهايت تكبّرها است. اگر همه تسليم قانون خدا و كشور شوند، هيچ مشكلى نخواهيم داشت. دادگسترى ها به خاطر نداشتن ارباب رجوع بيكار مى شوند.
از دولت بار مهمى كم مى شود. تمام كلانترى ها بيكار مى شوند، صبح همه دو صفحه رساله و يك قرائت قرآن مى خوانند و كار آنها تمام مى شود.
صبر و تواضع امام زين العابدين عليه السلام
كاربردترين حال اخلاقى تواضع است.
عموزاده در مسجد به امام زين العابدين عليه السلام توهين كرد، مردم به طرف او هجوم آوردند و از امام خواستند كه او را ادب كنند، به امام گفتم: تا كى مى خواهى صبر كنى؟ بى ادبى و بى تربيتى را ديدى. فرمود: صبر نمى كنم. مى روم تلافى مى كنم.
دست ها به طرف خنجرها رفت و مشت ها گره شد، پنج شش نفر دنبال زين العابدين عليه السلام رفتند تا از امام حمايت كنند، مردم با خود مى گفتند: به امام توهين مى كند. در مسجد صداى خود را بلند مى كند، هركس حرفى مى زند، ديدند زين العابدين عليه السلام زير لب حرفهايى مى زند، ايشان چه نقشه اى دارد؟ اما بعد متوجه شدند كه امام با خود اين آيه را تلاوت مى كند،
«وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» «1»
جلوى در خانه عموزاده رسيدند، پسر حضرت مجتبى عليه السلام، در زدند، خادم در را باز كرد، فرمود: عمو زاده ام تشريف دارند، عرض كرد: بله، فرمود: اگر مى شود او را صدا كنيد، امام عليه السلام فرمود: عموزاده جان، آنچه در مسجد فرمودى اگر در من
______________________________
(1)- آل عمران (3): 134؛ «و خشم خود را فرو مى برند، و از [خطاهاىِ ] مردم در مى گذرند؛ و خدا نيكوكاران را دوست دارد.»
هست، خدا مرا ببخشد، اگر در من نيست، اشتباه شده، خدا شما را ببخشد. «1» به دست و پاى زين العابدين افتاد، حضرت او را بلند كرد، گفت: من اشتباه كردم. تواضع و سينه سپر نكردن بسيار خوب جواب مى دهد.
به فرمايش رسول خدا توجه كنيد، من توضيح نمى دهم، فقط متن را مى خوانم و رد مى شوم.
كسى كه با خدا معامله كند، هم براى خدا تواضع كند و هم براى مردم،
«من تواضع للّه رفعه الله ومن تكبّر خَفَضَهُ الله» «2» كسى كه براى خدا و مردم سينه سپر كند، خدا پوزه او را به خاك مى مالد، و تا به حال خيلى ها را به خاك ماليده است:
«ومن اقتصد فى معيشته رزقه الله»
كسى كه در زندگى مادى ميانه رو باشد، در خرج و هزينه ها، افراط و تفريط نكند، پيغمبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: درِ روزى خدا به روى او باز است:
«ومن بَذَّرَ حرمه الله»
كسى كه اهل اسراف است، خدا هم از او جدا مى شود. مى فرمايد: حالا كه مى خواهى رزق و روزى مرا حرام كنى، به چه دليل به تو بدهم، جلوى او را مى گيرم:
«ومن أكثر ذكر الموت أحبّه الله»
و هر كس زياد به ياد دنياى بعد از خود باشد، محبوب خدا مى شود.
مذمت عيب جويى از ديگران
روايت از اميرالمؤمنين عليه السلام است، اين روايت از طرف شيعه است. خدا به ما
______________________________
(1)- بحار الأنوار: 46/ 54، باب 5، حديث 1؛ « [إعلام الورى ] [الإرشاد] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ وَ غَيْرِهِ قَالُوا وَقَفَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ فَأَسْمَعَهُ وَ شَتَمَهُ فَلَمْ يُكَلِّمْهُ فَلَمَّا انْصَرَفَ قَالَ لِجُلَسَائِهِ لَقَدْ سَمِعْتُمْ مَا قَالَ هَذَا الرَّجُلُ وَ أَنَا أُحِبُّ أَنْ تَبْلُغُوا مَعِي إِلَيْهِ حَتَّى تَسْمَعُوا مِنِّي رَدِّي عَلَيْهِ قَالَ فَقَالُوا لَهُ نَفْعَلُ وَ لَقَدْ كُنَّا نُحِبُّ أَنْ يَقُولَ لَهُ وَ يَقُولَ فَأَخَذَ نَعْلَيْهِ وَ مَشَى وَ هُوَ يَقُولُ وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ
فَعَلِمْنَا أَنَّهُ لَايَقُولُ لَهُ شَيْئاً قَالَ فَخَرَجَ حَتَّى أَتَى مَنْزِلَ الرَّجُلِ فَصَرَخَ بِهِ فَقَالَ قُولُوا لَهُ هَذَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ فَخَرَجَ إِلَيْنَا مُتَوَثِّباً لِلشَّرِّ وَ هُوَ لَايَشُكُّ أَنَّهُ إِنَّمَا جَاءَ مُكَافِئاً لَهُ عَلَى بَعْضِ مَا كَانَ مِنْهُ فَقَالَ لَهُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ يَا أَخِي إِنَّكَ كُنْتَ قَدْ وَقَفْتَ عَلَيَّ آنِفاً فَقُلْتَ وَ قُلْتَ فَإِنْ كُنْتَ قُلْتَ مَا فِيَّ فَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْهُ وَ إِنْ كُنْتَ قُلْتَ مَا لَيْسَ فِيَّ فَغَفَرَ اللَّهُ لَكَ قَالَ فَقَبَّلَ الرَّجُلُ بَيْنَ عَيْنَيْهِ وَ قَالَ بَلْ قُلْتُ فِيكَ مَا لَيْسَ فِيكَ وَ أَنَا أَحَقُّ بِهِ قَالَ الرَّاوِي لِلْحَدِيثِ وَ الرَّجُلُ هُوَ الْحَسَنُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ.»
(2)- الكافى: 2/ 122، باب تواضع، حديث 3؛ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ أَفْطَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله عَشِيَّةَ خَمِيسٍ فِي مَسْجِدِ قُبَا فَقَالَ هَلْ مِنْ شَرَابٍ فَأَتَاهُ أَوْسُ بْنُ خَوَلِيٍّ الْأَنْصَارِيُّ بِعُسِّ مَخِيضٍ بِعَسَلٍ فَلَمَّا وَضَعَهُ عَلَى فِيهِ نَحَّاهُ ثُمَّ قَالَ شَرَابَانِ يُكْتَفَى بِأَحَدِهِمَا مِنْ صَاحِبِهِ لَاأَشْرَبُهُ وَ لَاأُحَرِّمُهُ وَ لَكِنْ أَتَوَاضَعُ لِلَّهِ فَإِنَّ مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَهُ اللَّهُ وَ مَنْ تَكَبَّرَ خَفَضَهُ اللَّهُ وَ مَنِ اقْتَصَدَ فِي مَعِيشَتِهِ رَزَقَهُ اللَّهُ وَ مَنْ بَذَّرَ حَرَمَهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَكْثَرَ ذِكْرَ الْمَوْتِ أَحَبَّهُ اللَّهُ.»
توفيق دهد كه قدر اين پيغمبر و ائمه را بدانيم كه چگونه براى ما دل سوزاندند.
«طوبى لمن شَغَلَهُ عَيْبُهُ عن عيوب الناس» «1» خوش به حال كسى كه تا آخر عمر، درگير رد كردن عيب هاى خودش است، و وقت براى عيب جويى از بندگان خدا نگذاشته است.
زبان او نسبت به مردم، به آلودگى حركت نمى كند. به شخصى گفتند: شنيديم مى خواهى خانم خود را طلاق بدهى، گفت: شما چه حقى دارى در چارچوب ناموس خانه ديگران، جستجو مى كنيد؟ آنها هم ديدند كه راست مى گويد، به اينها چه مربوط كه در اسرار زن مردم پى جويى مى كنند، خانم خود را طلاق داد، خانم بعد از عدّه رفت شوهر كرد. يك روز به او گفتند: به چه دليل زن خود را طلاق دادى، گفت: او زن من نيست، ناموس مردم است، به من اجازه حرف زدن در حقّ ناموس مردم را ندادند. خوش به حال كسى كه با پرداختن به عيب هاى خودش، وقت پرداختن به عيوب ديگران را نداشته باشد.
«وتواضع من غير مَنْقَصَةٍ»
خوش به حال كسى كه بدون نياز و كمبود به ديگران تواضع مى كند، در عين اينكه قوى و غنى است اما متواضع است، در عين پولدار و عالم بودن متواضع است.
تواضع و فروتنى علما
يكى از بزرگترين مراجع ما، مرحوم آيت الله العظمى سيدعبدالهادى شيرازى «2» بود، من تا به حال نديدم كسى در اين مسأله ترديدى داشته باشد، كه ايشان يقيناً از اولياى خدا بود. مرجع هم بود. بعد از آيت الله بروجردى «3» مرجع تقليد بود، يك بار به ايران آمد، و براى زيارت حضرت معصومه عليها السلام به قم رفت،،
______________________________
(1)- بحار الأنوار: 1/ 199، باب 4، حديث 4؛ « [تفسير القمي ] عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام أَيُّهَا النَّاسُ طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَيْبُهُ عَنْ عُيُوبِ النَّاسِ وَ تَوَاضَعَ مِنْ غَيْرِ مَنْقَصَةٍ وَ جَالَسَ أَهْلَ الْفِقْهِ وَ الرَّحْمَةِ وَ خَالَطَ أَهْلَ الذُّلِّ وَ الْمَسْكَنَةِ وَ أَنْفَقَ مَالًا جَمَعَهُ فِي غَيْرِ مَعْصِيَةٍ الْخَبَرَ.»
نهج البلاغة: خطبه 175؛ «يَا أَيُّهَا النَّاسُ طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَيْبُهُ عَنْ عُيُوبِ النَّاسِ وَ طُوبَى لِمَنْ لَزِمَ بَيْتَهُ وَ أَكَلَ قُوتَهُ وَ اشْتَغَلَ بِطَاعَةِ رَبِّهِ وَ بَكَى عَلَى خَطِيئَتِهِ فَكَانَ مِنْ نَفْسِهِ فِي شُغُلٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَةٍ.»
(2)- آية اللّه حاج سيد عبدالهادى بن العلامة الاريب الحاج ميرزا اسماعيل شيرازى بعد از فوت مرحوم آية اللّه بروجردى به زعامت و رياست حوزه نجف رسيد، ولى بيش از يك سال طول نكشيد و در سال 1381 هجرى قمرى وفات نمود.
گنجينه دانشمندان: 7/ 271.
(3)- شرح حال ايشان در جلسه 12 همين كتاب بيان شده است.
مراجع به ديدن ايشان آمدند، آيت الله العظمى بروجردى هم به ديدن ايشان آمدند، وقتى آيت الله العظمى بروجردى مى خواست برود، به سرعت كفشهاى آيت الله بروجردى را جفت كرد و بلند كرد بوسيد. گفتند: چه مى كنى؟ فرمود: كار درستى انجام دادم.
«تواضع من غير مَنْقَصَةٍ»
يك بار من خدمت آيت الله بروجردى رسيده بودم، به يكى از شاگردانشان در منبر تند شدند، شنوايى گوش ايشان ضعيف بود، آن شاگرد از استاد ايراد گرفتند، ايشان خيال كردند كه يك مطلبى كه ديروز صحبت مى كردند آن را مى گويد، از روى منبر فرمودند: جاى اين مطلب در اينجا نيست، او ساكت شد. آقاى بروجردى وسط درس بودند، درجا درس را قطع كرد، از منبر پايين آمدند، به جاى اينكه طرف در بروند، در ميان شاگردان آمدند، به آن مرد رسيدند، دست خود را دراز كردند به آن مرد دست دادند، خم شدند دست طرف را بوسيدند و رفتند.
آفتاب نزده جلوى در خانه آن مرد رفتند، گفتند: من ديروز عصبانى شده بودم، مرا ببخش، گفت: آقا جان شما حق حيات به من داريد، شما استاد من هستيد، شما پسر فاطمه زهرا عليها السلام هستيد. چه چيزى را بايد ببخشم. فرمود: به جدّه ام زهرا جلوى من برگرد به خدا بگو: خدايا من حسين بروجردى خطاكار را بخشيدم. و بعد به خانه آمد. به خادمش گفت: از امشب براى من سحرى مختصر درست كن، يك سال تمام، در گرماى چهل و پنج درجه قم روزه گرفت، گفت: خدايا من خودم را براى آن عصبانيت جريمه كردم، تو ديگر در قيامت مرا جريمه نكن.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
منبع : پایگاه عرفان