منابع مقاله: کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه جلد یک نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان
در باب مال و ثروت و روزى حلال و به دست آورنده آن كه از راه كسب مشروع و لحاظ كردن ايمان و تقوا به دست مى آورد، روايات و فرازهايى بسيار پر قيمت در منابع عالى اسلامى ثبت شده كه توجّه به آن آثار گران بهاى الهى لازم است، آثارى كه قيمت مؤمن و برخوردش را با حقوق مالى نشان مى دهد.
پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:
الْكاسِبُ حَبيبُ اللَّهِ. «1»
آن كس كه به كسب مشروع مشغول است (توليدات كشاورزى، صنعتى، دامدارى، تجارت، هنر) دوست خداست.
امام صادق عليه السلام از قول خداوند بزرگ نقل كرده كه:
الْخَلْقُ عِيالى، فَأحَبُّهُمْ إلىَّ أَلْطَفُهُمْ بِهِمْ وَأسْعاهُمْ فى حَوائِجِهِمْ. «2»
تمام مردم عيال منند، محبوب ترين آنان نزد من كسانى هستند كه از هر جهت به مردم لطف و محبّت كنند و در برآوردن نيازهاى آنان و رفع مشكلات و علاج دردشان بكوشند.
پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:
نِعْمَ الْمالُ الصّالِحُ لِلْرَجُلِ الصّالِحِ. «3»
چه نيكوست مال پاك و حلال براى بنده شايسته.
و به عبارت ديگر، انسان شايسته مال صحيح را مى شناسد و آن را در خيرات و مبرّات خرج مى كند.
مردى به محضر مقدّس حضرت صادق عليه السلام آمد و عرضه داشت: دعا كن خداوند روزى مرا فراوان كند، حضرت فرمود:
دعا نمى كنم، برو و روزى خود را با اسباب و وسايلى كه خداوند مقرّر فرموده تحصيل كن. «4»
لَيْسَ مِنّا مَنْ تَرَكَ دُنْياهُ لِآخِرَتِهِ وَلا آخِرَتَهُ لِدُنياهُ. «5»
از ما نيست كسى كه دنيايش را براى آخرت و يا آخرت خود را براى دنيا از دست بدهد.
جلال الدّين در توضيح روايت بسيار عالى:
نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى الْآخِرَةِ الدُّنْيا. «6»
چه خوب كمكى است دنيا براى دستيابى به آخرت!
مى گويد:
«آن كس كه در كارهاى خود هدف از زندگانى را دنيا قرار داد و در جستجويش زندگانى خود را سپرى نمود، بدترين حال را منظور كرده است؛ زيرا كه دنيا آن چنانكه مورد تمايل ماست دستگير ما نخواهد بود، به اين معنا كه آن «مى خواهم» بى نهايت كه فقط با يك هدف بى نهايت روحانى اشباع خواهد گشت نمى تواند با نمودها و پديده هاى زندگانى دنيا اشباع شود.
بهترين حال را كسى به دست آورده است كسى كه از تمام كوشش هاى دنيوى عنوانِ وسيله منظور نموده و عُقبى را جستجو مى كند.
درباره كسب دنيوى هر چه حيله و مكر و دانايى به كار ببرى سرد است و نابجاست. حيله و زيركى براى ترك دنيا پرستى شايسته مى باشد.
كسى كه در زندان نشسته و در جستجوى رهايى از زندان است، كار خردمندانه را آن موقع انجام داده است كه در آن زندان نقبى بزند، شايد كه از آن زندان رهايى يابد.
بستن زندان كار ابلهانه اى است، مانند كرم ابريشمى كه هر چند مى تند گرفتارى خود را اضافه مى كند.
مقصودم از دنيا پرستى غافل شدن از خداست، نه اين كه دنيا پرستى عبارت است از داشتن مال و منال و مقام دنيا. اگر شخص صاحب مال به طور دقيق مال را ارزيابى كند و اين ارزيابى را به طور كامل بجا آورد او خداپرست است و در حقيقت عبادت انجام مى دهد.
اگر مال دنيا را آن چنانكه دين دستور داده است مالك شوى، اين همان مال است كه پيامبر صلى الله عليه و آله درباره آن گفته است:
نِعْمَ المالُ الصَّالِحُ لِلرَّجُلِ الصَّالِح. «7»
چه نيكوست مال مشروع و صالح براى انسان صالح و شايسته.
اگر مال دنيا و محبّت آن را در اعماق دل خود جاى دهى، مانند اين است كه آب توى كشتى راه يابد، اين آبِ متراكم شده باعث غرق شدن كشتى خواهد شد، امّااگر مال دنيا و محبّت آن در اعماق قلبت نبوده باشد مانند آب در زير كشتى موجب حركت او خواهد گشت.
از همين جهت بود كه سليمان عليه السلام با آن مال و مقام و ثروت و مكنت، خود را فقير و مسكين مى دانست.
هنگامى كه يك كوزه خالى و بى آب سرش بسته شده باشد در روى آب مى ايستد، از آن جهت كه درون مرد خدا خالى از نمودهاى سنگين مال دوستى است، لذا تا روى جهان هستى سر مى كشد و مشرف به جهان مى گردد. چرا آب نمى تواند مرد الهى را در خود فرو ببرد؟ زيرا كه از نفحه الهى، كوزه روح او پر است؛ اگر تمام دنيا ملك مرد خدا باشد با اين حال خود را بى چيز مى داند.
أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ» «8»
اى مردم! شماييد نيازمندان به خدا و فقط خدا بى نياز و ستوده است.
طلب مال حلال در روايات
در باب طلب حلال و خرج مازاد بر نياز، در مهم ترين كتب حديث، روايات پرقيمتى ثبت شده كه توجّه به پاره اى از آنها ضرورى است:
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
طَلَبُ الْحَلالِ فَريضَةٌ عَلى كُلِّ مُسْلِمٍ و مُسْلِمَةٍ. «9»
دنبال كردن حلال بر هر مرد و زن مسلمان فريضه الهى است.
و نيز فرمود:
الْعِبادَةُ سَبْعُونَ جُزْءاً، أفْضَلُها طَلَبُ الْحَلالِ. «10»
عبادت هفتاد جزء است، برترين آن دنبال حلال رفتن است.
و نيز فرمود:
مَنْ أكَلَ مِنْ كَدِّ يَدِهِ حَلالًا فُتِحَ لَهُ أبوابُ الْجَنَّةِ، يَدْخُلُ مِنْ أيِّها شاءَ. «11»
هر كس از محصول زحمت خود اداره شود، تمام درهاى بهشت به رويش باز مى شود، از هر كدام كه بخواهد وارد آن جايگاه الهى مى گردد.
و نيز فرمود:
مَنِ اكْتَسَبَ مالًا مِنْ غَيْرِ حِلِّهِ كانَ زادَهُ إلَى النّارِ. «12»
هر كس از طريق غير مشروع مالى به دست آورد، زاد و توشه جهنمى به دست آورده است.
و نيز فرمود:
مَنْ أكَلَ الْحَلالَ قامَ عَلى رَأْسِهِ مَلَكٌ يَسْتَغْفِرُ لَهُ حَتّى يَفْرُغَ مِنْ أكْلِهِ. «13»
كسى كه از روزى حلال مى خورد، مَلَكى برايش از حضرت حق طلب مغفرت مى كند تا از خوردن بياسايد.
و نيز فرمود:
الْكادُّ عَلى عِيالِهِ كَالْمُجاهِدِ فى سَبيلِ اللَّه. «14»
آن كس كه براى اهل و عيالش در جهت به دست آوردن روزى حلال به زحمت است، همچون رزمنده اى در راه خداست.
و نيز فرمود:
مَنْ أكَلَ الْحَلالَ أرْبَعينَ يَوْماً نَوَّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ. «15»
هر كس به مدّت چهل روز از روزى حلال تناول كند، خداوند قلبش را نورانى گرداند.
از آيات قرآن مجيد و روايات و اخبار به دست مى آيد كه: فراهم آوردن روزى حلال عبادت است و هر عبادتى در سايه اين عبادت مورد قبول خداست، عبادت و كار خيرى كه ريشه در مال حرام دارد در ترازوى حقّ وزنى ندارد و براى قبولى آن راهى نيست.
از مجموع آيات و روايات اين فصل و مقدّمات و سطورى كه گذشت بدين نتيجه مى رسيم كه: كسب حلال وظيفه شرعى و پرداخت مازاد بر احتياج در راه خدا يك مسئوليّت سنگين الهى و اجتماعى است.
نتايج آيات و روايات بسط و قبض رزق
از آنچه كه در سطور گذشته ملاحظه كرديد نتايج زير به دست مى آيد:
1- آيات بسط و قبض و وسعت و تنگى رزق به هيچ عنوان مانع از فعّاليّت اقتصادى نيست. بر اساس آيات قرآن هر انسانى مكلّف به كسب و كار است و بيكارى و بى عارى و خوردن از محصول زحمات ديگران بدون شك حرام و امرى ممنوع است؛ بسط و قبض در كسب و كار و رعايت شرايط الهى امرى آسمانى و حقيقتى ملكوتى است كه نظام حيات انسانى آن را اقتضا مى كند.
2- فقر و تنگدستى، يا معيشت مستكبرانه و وسعت در مال و منال، اگر معلول استعمار و استثمار باشد از نظر فرهنگ حق مردود و غير قابل قبول است و بر مستضعفان و تهيدستان واجب شرعى است كه بر قلدران و زورگويان و اربابان جاه و مال بتازند كه همگان به حقوق الهى و انسانى خود برسند.
3- بسط و قبض كه معلول گناه و معصيت و فساد و افساد و اسراف و تبذير است ربطى به مقدّرات الهيّه و نقشه هاى ملكوتيّه و اراده حضرت حقّ ندارد كه براى احدى روزى حرام مقرّر نشده و سخت گيرى نابجا مقدّر نگشته است.
4- بسط و قبض حقيقى عين امتحان و آزمايش حضرت ربّ العزّه جهت رشد و كمال عباد و ظهور شايستگى بندگان است و به عبارت ديگر معلول حكمت و عدل حقّ نسبت به انسان است و هيچ جايى براى ايراد و خرده گيرى در آن نيست.
5- گروهى از عباد از طريق بسط رزق به بهشت عنبر سرشت مى رسند، به اين معنا كه مال و ثروت را در راه خدا و خيرات و مبرّات و صدقات و انفاقات به كار مى گيرند و براى آخرت خويش اندوخته اى بس عظيم ذخيره مى نمايند و گروه ديگر به خاطر صبر و استقامت در كنار قبض و تنگ دستى از شهوات و غرايز و ذلّت و نكبت در امان مى مانند و همين تقوا و پرهيزكارى، عالى ترين ذخيره آنان براى قيامت مى گردد. به عبارت ديگر نداشتن مال و ثروت براى آنان ترمزى قوى در برابر معاصى و گناهان است و عاملى براى پاكى و طهارت، طهارتى كه محصول اخروى آن رضوان و بهشت الهى است.
بيداران و بينايان براى حقّ زنده اند و براى حقّ مى ميرند، جز حقّ نمى خواهند و جز حقّ نمى دانند، كسب و كارشان، خوراك و پوشاكشان، مركب و مسكنشان، اخلاق و حرفشان، اطوار و رفتارشان، مال و منالشان، جاه و مقامشان همه و همه براى حقّ و در راه حقّ و محض حقّ و عين حقّ است.
دنيا براى آنان نردبان آخرت و نان و نعمتشان براى عبادت ربّ و خدمت به خلق است.
[ «6» ثُمَّ ضَرَبَ لَهُ فِي الْحَيَاةِ أَجَلًا مَوْقُوتاً و نَصَبَ لَهُ أَمَداً مَحْدُوداً يَتَخَطَّأُ إِلَيْهِ بِأَيَّامِ عُمُرِهِ و يَرْهَقُهُ بِأَعْوَامِ دَهْرِهِ حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَقْصَى أَثَرِهِ و اسْتَوْعَبَ حِسَابَ عُمُرِهِ قَبَضَهُ إِلَى مَا نَدَبَهُ إِلَيْهِ مِنْ مَوْفُورِ ثَوَابِهِ أَوْ مَحْذُورِ عِقَابِهِ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَسَاءُوا بِمَا عَمِلُوا و يَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى» «16» «7 عَدْلًا مِنْهُ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ و تَظاهَرَتْ آلَاؤُهُ لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ و هُمْ يُسْأَلُونَ» «17»]
آنگاه زندگى او را زمانى معيّن، مقدّر فرمود و پايانى محدود قرار داد كه به سوى آن پايان، با ايّام عمرش قدم برمى دارد و با سال هاى زندگيش، به آن نزديك مى شود، تا هنگامى كه به دورترين باقى مانده پايان زندگيش برسد و پيمانه حساب عمرش را تمام و كامل دريافت كند. او را به سوى آنچه از پاداش بسيار، يا عذاب دردناك فرا خوانده ببرد، تا به خاطر عدالتش، بدكاران را به علّت كردار ناپسندشان و نيكوكاران را به سبب كار نيكشان جزا دهد.
پاك و مبارك است نام هاى حضرتش و پى در پى است نعمت هايش.
از آنچه انجام مى دهد، بازخواست نشود، ولى همگان در پيشگاهش بازخواست شوند.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- شرح الاسماء الحسنى: 1/ 245.
(2)- الكافى: 2/ 199، حديث 10؛ وسائل الشيعة: 16/ 367، باب 27، حديث 1781.
(3)- مجموعة ورام: 1/ 158؛ بحار الأنوار: 70/ 62، باب 122، ذيل حديث 30.
(4)- الكافى: 5/ 78، حديث 3؛ تهذيب الاحكام: 6/ 324، باب 93، حديث 9.
(5)- من لا يحضره الفقيه: 3/ 156، حديث 3568؛ وسائل الشيعة: 17/ 76، باب 28، حديث 22025.
(6)- الكافى: 5/ 72، حديث 9؛ وسائل الشيعة: 17/ 29، باب 6، 21898.
(7)- بحار الأنوار: 70/ 62، باب 122؛ مجموعة ورام: 1/ 158.
(8)- فاطر (35): 15.
(9)- بحار الأنوار: 100/ 9، باب 1، حديث 35؛ جامع الأخبار: 139.
(10)- بحار الأنوار: 100/ 9، باب 1، حديث 36؛ مستدرك الوسائل 13/ 12، باب 3، حديث 14585.
(11)- مستدرك الوسائل: 13/ 24، باب 8، حديث 14630؛ جامع الأخبار: 139.
(12)- بحار الأنوار: 100/ 10، باب 1، حديث 45؛ مستدرك الوسائل: 13/ 67، باب 4، حديث 14765.
(13)- بحار الأنوار: 63/ 314، باب 2، حديث 6؛ بحار الأنوار: 100/ 11، باب 1، حديث 50.
(14)- بحار الأنوار: 93/ 324، باب 42، حديث 13؛ مستدرك الوسائل: 13/ 55، باب 20، حديث 14729.
(15)- بحار الأنوار: 100/ 16، باب 1، حديث 71؛ عدة الداعى: 153.
(16)- نجم (53): 31.
(17)- انبياء (21): 23.
منبع : پایگاه عرفان