قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

4- بهمنيار شدن شاگرد آهنگرى‏

 

ابن سينا در بازار همدان مى رفت. ديد كه يك بچه سيزده ساله، پابرهنه و ژنده پوش وارد مغازه آهنگرى شد كه كوره اش را روشن كرده بود. به آهنگر گفت: استادم گفته است كه يك گُل آتش به من بده كه من كوره را روشن كنم. گفت: بايد استاد تو يك خاك انداز يا ظرف به تو مى داد، تا من آتش را در داخل آن قرار مى دادم. يك دفعه ديد اين بچه خاكسترهاى سرد را از كنار كوره آهنگر برداشت، گفت: حالا اين آتش را روى اين خاكستر بگذار تا ببرم.

ابن سينا به دنبال بچه تا به درب مغازه استادش رفت، گفت: اين پسر شما است؟ گفت: نه، شاگرد من است. گفت: پدرش كيست؟ گفت: يك ژنده پوشى از يك خانواده فقير، گمنام و تهيدست است. گفت: اجازه بده كه اين پسر مرا تا منزلشان راهنمايى كند.

به درب خانه آنها رفت، به پدر او گفت: حيف است كه اين بچه شاگرد آهنگر باشد. اين را نزد من بگذار كه درس بخواند. گفت: من خرجى ندارم كه بدهم. گفت:

من خرجش را مى دهم. بعد از ده سال، اين بچه ژنده پوش گمنام، تبديل به يك فيلسوف عظيم و مشهور جهانى صاحب كتاب «التحصيل» به نام «بهمنيار» شد.

يكى از منابع دانش صدرالمتألهين همين كتاب «التحصيل» است. با پيگيرى دروس فلسفه و حكمت در دانشگاههاى آمريكا و كانادا مشخص مى شود كه از جمله مسايلى كه در حكمت اسلامى محور درس است، ريشه در افكار بهمنيار دارد.

اين استعداد انسان است. جوان ها و نوجوان ها، اگر با عنصر مقدسى مثل مدرسه، حوزه، دانشگاه، مشاهد مشرفه، ارتباط صحيح داشته باشند، مانند اين ها استعدادهايشان شكوفا مى شود.


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه